ثبات شیء:
ثبات شیء به اين معناست كه اندازه، شكل، رنگ، درخشندگی، و ويژگیهای ديگر شیء، نسبتاً مستقل از تنوعات تصوير شبكهای است و به همان صورتی كه ادراك شده است باقی ميماند. ثبات شيء از مختصههای مهم ادراك است. اگر چنين گرايشی نمیبود دنيای غريبی میديديم كه در آن اشياء بر حسب نزديكی يا دوريشان از ما بزرگ يا كوچك میشدند. برای مثال اگر سكه را از زاويه خاصی نگاه میكرديم به جای اينكه گرد باشد به نظر بيضی میرسيد. چگونه با وجود طيف گستردهای از محركهای مختلف ثبات شیء همچنان باقی میماند. تبيين اين موضوع به دو دسته كلی تقسيم میشود. اول اينكه، نظريهپردازانی كه بر يادگيری تاكيد میكنند اين فرضيه را مطرح میكنند كه ما خود را با تنوع محركها انطباق میدهيم به نحوی كه ماهيت «واقعی» محرك را ادراك میكنيم. هلمهولتز (1894 - 1821) فيزيكدان و روانشناس بزرگ آلمانی میگويد كه ما از ماهيت محركها استنباطی ناهشيار داريم. اين استنباط ناهشيار كه حدسی است تعليم يافته و بدون عمر آگاهانه، بر اساس تجارب ما در دنيای واقعي صورت میگيرد. دوم اينكه، نظريهپردازی كه بر تواناییهای ذاتی تاكيد میكنند اين فرضيه را مطرح میكنند كه توانایيهای دادهپردازی درونی اندامهای حسی مغز و دستگاه عصبي سبب میشود كه اين ساختارها مختصههای تغييرناپذير محرك را از جريان اطلاعاتی متنوع كنند. ما آنچه را در محرك واقعاً ثابت است جدا ميكنيم. اين نحوه استدلال كلي را روانشناسان به خصوص ولنگانگ مطرح كردند. هر يك از اين دو نوع تبيين طرفداران خود را دارد و هر دو هم به ظاهر سودمندند.