گفتوگوی همدلی با «مصطفی اقلیما» بهمناسبت روز ملی مددکاری اجتماعی در ایران
مددکاری اجتماعی ربطی به سیاست ندارد
همدلی| فردا 7 اسفند، مصادف با ولادت امام علی(ع) روز مددکاری اجتماعی در ایران است. کسانیکه در مواجهه با آسیبهای اجتماعی پیشقدم هستند و سعی میکنند با شناخت مسائل، راهکارهای خروج از آن را معرفی کنند. در سالهای اخیر متخصصان این حوزه دلایل زیادی برای افزایش آسیبهای اجتماعی در ایران معرفی کردند، شاید یکی از مهمترین آنها شرایط نامساعد اشتغال باشد، طوریکه بسیاری معتقدند بیکاری دلیل اصلی تولد جرم و مجرم است. علاوه براین، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی در ایران معتقد است یکی از عوامل موثر در افزایش آسیبهای اجتماعی تضعیف شدن مددکاری اجتماعی در ایران است.
مصطفی اقلیما درباره رسالت یک مددکار اجتماعی بهخبرنگار روزنامه همدلی میگوید:«رسالت مددکاری اجتماعی هیچ ربطی به حکومتها و سیاستهای آنها ندارد. مددکاران اجتماعی در همه جای دنیا جزء گروهها و دستههای سیاسی نیستند. برای اینکه آنها باید به تمام افراد جامعه فارغ از اینکه چه دینی و مذهبی دارد، خدمت کنند. بیشترین کار یک مددکار اجتماعی شناخت علل و عوامل مسائل اجتماعی، چگونگی پیدایش آنها، و ارائه راه حلها برای اینکه آن مسائل در ادامه سبب آسیب رساندن به جامعه نشود است. مددکاران اجتماعی به فرد و خانواده مشاوره میدهند و همچنین مدیران را در سیاستگذاریهای مربوط به کاهش آسیبهای اجتماعی راهنمایی میکنند.»
او درباره وضعیت مددکاری اجتماعی در ایران ادامه میدهد: «متاسفانه اینجا همه چیز به هم ریخته است. البته قوانینی که ما در ایران داریم شاید هیچ کجای دنیا نباشد، اما هیچ جای دنیا هم مانند ایران نیست که قوانین اجرا نشود. برای همین است که در کشورهای دیگر مددکاری موفق است. رشته مددکاری جزء گروه پیراپزشکی است، بعد از انقلاب در وزارت بهداشت تلاش کردیم که دورههای کارشناسی و بعد از آن کارشناسی ارشد مصوب شود، الان هم تعدادی فارغالتحصیل دکتری داریم. اما یکی از مشکلات مددکاری اجتماعی این است که رشتههای دیگر وارد مددکاری شدند، اگر قرار است فارغالتحصیلان دیگر رشتهها در مددکاری کار کنند، پس چرا این رشته را تاسیس کردیم. اشتباه بزرگ اینجا است که آنها نمیتوانند کار یک مددکار را انجام دهند.»
اقلیما عنوان میکند: «هیچ رشته تحصیلی در ایران وجود ندارد که یکی از واحدهای درس مددکاری را گذرانده باشد، اما مددکاری اجتماعی بخش زیادی از دروس روانشناسی را خوانده است، مددکار اجتماعی درس اقتصاد و آسیبهای اجتماعی میخواند، درباره امور فرهنگی میخواند، برای اینکه به این ابزارها نیاز دارد، اما وقتی آگهیهای استخدام اعلام میشود شما شاهد هستید بهجای مددکار از سایر رشتهها نیروی کار گرفته میشود. درحالیکه طبق قانون، استخدام مددکار فقط در شرایطی است که لیسانس فرد مرتبط باشد. هر بار هم که ما اعتراض کردیم که چرا روانشناس یا علوم اجتماعی خوانده را اجازه میدهید در مشاغل مربوط به مددکاری کار کنند، به ما جواب دادند که آن آدمها بیکار هستند و ما باید آنها را سر یک کاری بگذاریم. یعنی افراد غیر متخصص را برای جایی که بهشدت بهتخصص نیاز دارد استفاده میکنند. این اتفاق خندهدار است و همین مسئله کلی مشکل و آسیب در ایران درست کرده است. چراکه اشتباه یک پزشک ممکن است سبب مرگ یک نفر شود، اما کسی که بهعنوان مددکار اجتماعی دارد فعالیت میکند اگر یک مشاوره اشتباه بدهد انگار به یک خانواده و یک فامیل آسیب میزند و ممکن است تبعات بیشتری داشته باشد، بنابراین کاملاً یک امر تخصصی است.»
رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران بیان میکند: «بهزیستی تنها سازمان مسئول آسیبهای اجتماعی در کشور است. بنابراین مددکاران اجتماعی باید در این سازمان حرف اول را بزنند، برنامهریزی داشته باشند، قدرت چانهزنی برای بودجهگیری داشته باشند، اما الان چندین دوره هست که رئیس این سازمان یک پزشک است، همین امروز رئیس سازمان بهزیستی متخصص اطفال است. مدیرکلهایی هم که انتخاب کرده است پزشک عمومی هستند، شما از چنین سازمانی با افراد غیرمتخصص چه انتظاری دارید، آیا در چنین شرایطی آسیبهای اجتماعی بیشتر نمیشود؟ آیا موقع بودجهگیری با مشکل مواجه نمیشوند؟ چراکه افراد متخصص آن حوزه نیستند. یک زمانی 70درصد آن سازمان مددکار اجتماعی بودند، اما الان 20درصد هم نیستند. حتی در اورژانس اجتماعی همین وضعیت وجود دارد و خبری از مددکار نیست.»
او درباره اهمیت وجود مددکاران اجتماعی تصریح میکند: «شما درنظر بگیرید، بعد از یک زلزلهای مانند همین زلزله سیسخت، بعد از دو یا سه ماه که همه امدادها، تخریبها، ساختنها انجام شد و همه رفتند، تازه کار یک مددکار اجتماعی آنجا برای ماههای آینده شروع میشود، باید مددکاران اجتماعی آنجا باشند که بتوانند مردم آن منطقه را برای چیزهایی که از دست دادند و رنجی که دیدند آماده نگه دارند تا آسیبهای بیشتری در آینده برای آنها ایجاد نشود، اما کسی بهفکر این مسائل نیست.»
اقلیما با اشاره به آسیبهای روحی که یک مددکار اجتماعی متحمل میشود یادآوری میکند: «یکی از مشکلات مددکاران اجتماعی این است که چون با مشکلات مردم روبهرو هستند خودشان آسیب میبینند. در خیلی از کشورها مددکاران اجتماعی با 20سال سابقه بازنشسته میشوند، اما در ایران این مدت 30سال است، فقط مددکاران بیمارستان روانپزشکی رازی 25ساله بازنشسته میشوند، ولیکن باید 20ساله باشد، بیشتر از این ممکن نیست، مددکاری که دائم با درد دل مردم، با اینکه مثلاً شوهری چه بلایی سر زنش آورده درگیر است، بیشتر از 20سال نمیتواند کار کند و گرفتار آسیبهای روحی میشود.»
مصطفی اقلیما در پایان با اشاره به تجربه زیستی خود و سالهای متمادی مددکاری اجتماعی درباره بنیادهای آسیبهای اجتماعی در ایران به همدلی میگوید: «یک بچه که بهدنیا میآید نه معتاد است، نه آدمکش، نه روسپی، نه قاچاقچی، نه سارق و نه هیچ خلاف دیگری، اما بخش زیادی از سرنوشت این بچه در خانوادهای است که در آن قرار میگیرد، بنابراین سلامت نهاد خانواده اهمیت دارد، اما سلامت نهاد خانواده به خیلی عوامل دیگر وابسته است، در جواب اینکه چرا آسیبها افزایش پیدا کرده است باید گفت ما امروز فقط یک اسم بهنام خانواده داریم. وقتی بهمردم وام دادیم که بروند ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند، اما کار برای آنها درست نکردیم، اوضاع خانواده به هم میریزد. وقتی شغل نیست و امنیت شغلی هم وجود ندارد، بنیاد خانواده دائم تهدید میشود چراکه نیاز اقتصادی خانواده تامین نشده است.
درحالیکه یکی از مهمترین وظایف هر دولتی ایجاد شغل است، که متاسفانه اینجا این رسالت بهخوبی انجام نشده و همین مسئله سببساز بروز انواع آسیبهای اجتماعی میشود.»