نحوه مملکتداری عهد ناصری با نگاهی به خاطرات اعتمادالسلطنه
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)زمان قاجار از نظر بینالمللی اوج رقابتهای قدرتهای بزرگ استعماری بود و این کشورها در تلاش بودند هرچه بیشتر مستعمرات و مناظق تحت نفوذ خود را گسترش دهند که نهایتا منجر به جنگ جهانی اول شد. انگلیس، روسیه، آلمان، فرانسه و...هر یک به طریقی میخواستند از ایران که هم منابع فراوان و هم از نظر سوقالجیشی اهمیت داشت، سهم بیشتری ببرند. از بد حادثه ایران در این برهه حساس سرنوشتش در دست پادشاهان ناآگاه به امور جهانی و سخت سرگرم حرمسراداری قاجار بود. درنتیجه هفده شهر ایران به روسیه تزاری واگذار شد، جنوب ایران تحت سلطه انگلیس قرار گرفت و استقراض از بانکهای خارجی، دادن امتیازهای گوناگون نظیر تنباکو و..... همه از مصائب این برهه هستند. البته مردم در نهایت بیکار ننشسته و با مبارزات خود انقلاب مشروطه را رقم زدند. کمی از اوضاع جهان و مناسبات بینالمللی و رقابتهای بین قدرتهای جهانی و حال وضع آشفته عصر قاجار را از زبان اعتمادالسلطنه یکی از درباریان مورد اعتماد ناصرالدین شاه که مترجم و روزنامهنویس و همیشه ملتزمالرکاب وی بوده به اطلاع میرسانیم.«ناصرالدین شاه فرمودند میخواهند تحصیل زبان آلمانی فرمایند. چهل سال است فرانسه میخوانند هنوز به درستی فرانسه را صحبت نمیکنند، حالا میخواهند آلمانی تحصیل کنند». «ولیعهد عرض کرد تحصیل درس فرانسه را شروع کردم چون مشکل بود تعاقب نکردم، شاه از خودشان تعریف کردند که اگر مشاغل سلطنتی نبود الان چند علم و ده زبان تحصیل کرده بودم». «شجاعالسلطنه نزد پادشاه (ناصرالدینشاه) از فرمانده لشکر خلخال شکایت کرد که تفنگهای این لشکر مفقود شده و تقصیر فرمانده لشکر است. من عرض کردم تقصیر دولت است به خاطر اینکه هر بچه تازه متولد شدهای را که ابدا از قشون و علم نظامی اطلاعی ندارند سرتیپ و فرمانده لشکر میکنند، شاه از این عرض من خوششان نیامد». «شنیدم شاه میخواهند امتیاز جنگلهای مازندران را به دویست هزار تومان بفروشند. بعضی عرض کرده بودند که اگر بفروشند زغال در تهران کمیاب میشود. فرموده بودند بر فرض هم شد خرواری صد تومان به ما چه؟». «رتیل زیاد است صدر اعظم دعایی خواندند و به اطراف دمیدند (فوت کردند) و فرمودند که یقینا رتیل نخواهد آمد، ناگاه از گوشه مجلس رتیلی مثل برق لامه به طرف ایشان حمله آورد. صدراعظم از شدت وحشت فنجان چای را به زمین انداختند و فرار را بر قرار اختیار نمودند». «...رکنالدوله با صد و پنجاه هزار تومان پیشکش، حاکم فارس شد.-- سعدالدوله پنج هزار تومان به جهت سرایدار باشیگری دامادش میداد ولی قبول نشد. معلوم نشد بهواسطه چی قبول نشد، استخاره بود یا رشوه. -- هرکس اضافه مواجب میخواهد سال اول تومانی هفزار به خود شاه پیشکش کند و دیگر به احدی تعارف و رشوه ندهد. –ابوالحسنخان دویست اشرفی پیشکشی داده و لقب فخرالملکی گرفت». «صاحب دیوان هشتاد هزار تومان داد حاکم کرمان شد». «مجدالدوله صد سکه طلا داد و لقب ملکه ایران را برای زنش گرفته است». «یک فرانسوی نمونه کوچکی از راهآهن آورده بود. ناصرالدین شاه فرمود گ.... خورده، شتر و قاطر و خر صدهزار مرتبه از راهآهن بهتر است». «وقت ناهار برای شاه روزنامه خواندم، موضوع خلع امپراتور برزیل از سلطنت بود. بیشتر بهواسطه آزادی بود که از دو سال قبل تاکنون به روزنامههای مملکت خود داده بود و چشم و گوش اهالی را باز کرده بود». این بود گوشههایی از نحوه مملکتداری در آن روزگار و معلوم است که حاصل این اعمال و شیوه تفکر چه ویرانیهایی را به دنبال خواهد داشت.