غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


هزینه سیطره فردگرایی بر عقل جمعی

سید علیرضا بهشتی ( پژوهشگر)

هزینه سیطره فردگرایی بر عقل جمعی

سید علیرضا بهشتی  ( پژوهشگر)

گر با باریک‌بینی فراوان بر رفتارها و کنش‌‌های اجتماعی در جامعه ایرانی غور کنیم، در می‌یابیم که نخبگان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای ما جایگاه ویژه‌ای ‌‌‌دارند و هرگاه به هریک از آنان برمی‌خوریم و گپ و گفتی کوتاه با آنها داریم، سرشار از شور می‌شویم و خرسند از اینکه با فردی نخبه در تعامل بوده‌ایم. اینجا نمی‌خواهم از واژه فراگیر شده «سلبریتی» استفاده کنم که معنای متفاوتی با نخبه دارد. بگذریم از اینکه امروزه حداقل در جامعه ما در بسیاری از موارد این دو واژه یکسان انگاشته می‌شوند. جایگاه ویژه نخبگان در حوزه‌‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نمی‌توانیم از ذهن و اندیشه خود دور کنیم. این جایگاه که البته در پی تلاش‌‌های و نقش آفرینی این افراد در فرایندهای رشد و پیشرفت و همچنین توسعه برای آنان به دست آمده است، خود پیامدی ارزشمند برای همه مردم است. اما پرسش بنیادین این است که آیا این نقش آفرینی  و در کنار آن اثرگذاری و هدایت‌گری، در عرصه‌‌های مختلف از سوی آنان به معنای این است که فردگرایی در جامعه ما نهادینه شود؟ بدیهی است که تلاش‌‌های فردی از سوی هر انسان دلسوزی چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل برای حرکت یک جامعه به سوی فراز فرهنگی ، اجتماعی و... جای ستایش دارد. اما این تلاش‌ها به معنای آن نیست که فردگرایی در جامعه نهادینه شود.
از نگاهی دیگر، اگر تلاش‌ها و دغدغه‌‌های فردی به نوعی جانبداری خالی از خردورزی از سوی گروه‌‌های مختلف اجتماعی و به بیان ساده تر همه مردم در یک جامعه تبدیل شود، آنگاه فردگرایی به جای اندیشه جمعی و پویا، تار و پود یک جامعه را از هم جدا می‌کند. به عنوان مثال حداقل، بیش از یک قرن از پیدایش پدیده تجدد در ایران و تقابل آن با سنت، ما در عرصه‌‌های مختلف به دنبال افرادی هستیم که حتی در بسیاری از موارد آنان را اسطوره می‌پنداریم. اگر در بسیاری از موارد هرگاه سخن از تحولات سیاسی است، به دنبال فردی هستیم تا در سیاست داخلی و خارجی بتواند بحران‌‌های رایج در جامعه را شناسایی و حل کند. اگر سخن از توسعه فرهنگی به میان می‌آید به دنبال فرد یا نهاد خاصی هستیم تا با عبارتی مبهم، پیچیده و نامفهوم به نام «‌فرهنگ¬سازی» از هم گسیختگی‌ها و ناهنجاری‌‌های جامعه  را در عرصه فرهنگ از میان بردارد. هرگاه سخن از قانونمندی می‌کنیم، به دنبال فرد یا نهادی هستیم که قانونگذاری کند. اما به این پرسش پاسخ نمی‌دهیم که آیا قانونگذاری نیازمند فهم و تحلیل بجا و درست از قانون پذیری از سوی همگان نیست؟ از سوی دیگر حتی در مقام مقایسه جایگاه دولت و مجلس،( در این نوشتار منظور، مجلس شورای ملی و اسلامی از بدو تاسیس در ایران است) در عرصه قدرت سیاسی و در ذهنیت افکار عمومی جامعه ایرانی، همواره دولت‌ها برای عامه اهمیت بیشتری داشتند تا مجالس؛ به بیانی دیگر انتظارات مردم از دولت‌ها بیشتر از مجالس در دوره‌‌های محتلف بوده است؛ این رویکرد عمومی باز هم نشان دهنده سیطره فرد گرایی بر عقل جمعی است. اینکه ما همواره انتخابات ریاست جمهوری را مهم تر بدانیم و انتخابات مجلس را کم اهمیت تر، ریشه در توجه به توانایی‌ها و کاریزمای الیت‌ها در جامعه ایرانی دارد. بنابراین گرچه مجلس نمودی از اراده عمومی و نمادی از دموکراسی یا مردم سالاری است، اما غلبه ذهنیت فردگرا در عرصه سیاسی و اجتماعی سبب شده است تا این نهاد تحت تاثیر فضای پر شور و پر جاذبه انتخابات ریاست جمهوری و عملکرد روسای دولت در دوره‌‌های مختلف قرار گیرد.
به طوری کلی پذیرش قانون، فرهنگ قالب در جامعه و نیاز به تعادل در حوزه فرهنگ ، سیاست و حتی اقتصاد در آغاز به خروج ار دایره محدود فرد گرایی وابسته است. پیش از درگذشت استیو جابز حداقل در پیشگاه افکار عمومی همواره سخن از اپل بود و آیفون؛ به بیان دیگر چندان شناختی نسبت به او در جامعه ما وجود نداشت. یا در حال حاضر اگر نامی از «لری پیج» به عنوان به عنوان یکی از مدیران ارشد گوگل شود شناخت چندانی در متن جامعه نسبت به وی وجود ندارد. بگذریم از جامعه نحبگان و اصحاب علم و رسانه؛ اما همه در بستر گوگل فعالیت می‌کنیم و گوگل، به عنوان پایگاهی بنیادین نه در فضای وب، بلکه در اندیشه و حتی برتر از آن در زیستن ما خود نمایی می‌کن، اما نام‌‌های سرشناس پشت این موتور جست و جوی قدرتمند را کمتر می‌شناسیم. وقتی سخن از رشد وتوسعه می‌شود، (البته معنای این دو مفهوم کاملا متفاوت است)، آلمان به به یادمان می‌آید و ژاپن و ایالات متحده آمریکا و... نه فرد ویژه و خاصی؛ شاید آشنایی ما با سیاستمداران بنام جهانی هم بیشتر به دلیل رابطه سیاست با تحولات اقتصادی و جایگاه ویژه آن در عرصه رسانه است. اما درباره نخبگان علمی در یک کمپانی دیرینه بنام تویوتا یا سامسونگ کمتر بدانیم. بگذارید گذری کوتاه داشته باشیم در عرصه‌‌های یادشده با رویکردی بومی در جامعه ایران؛ کوروش ، حکیم ابوالقاسم فردوسی، فارابی، مولانا، حافظ، نادرشاه افشار، امیر کبیر، ملاصدرا، علامه دهخدا، علامه طباطبایی، عبدالحسن زرین کوب، پروفسور حسابی، استاد محمدرضا شجریان، استاد محمد رضا لطفی، استاد غلامحسین امیرخانی، استاد محمود فرشچیان، پروفسور سمیعی،  فیروز نادری و...( از نام آوردن سیاست ورزان و سیاستمدارن  یک قرن اخیر دوری می‌کنم، چون ممکن است ما را از متن به حاشیه براند)، نام‌‌‌هایی هستند که همواره بر چکاد علم ، فرهنگ، هنر و سیاست این سرزمین می‌درخشند و همواره از آنان به نیکی یاد می‌شود. همه ما با نام این بزرگان آشنا هستیم. اینها افرادی بودند که هر کدام در یک حوزه خاص جریان سازی کرده اند، آفرینشگر بوده اند و در عرصه‌‌های یاد شده تحولات بنیادینی ایجاد کرده اند.اما اگر این افراد را بشناسیم و با تاکید بیشتر، فقط بشناسیم، مساله‌ای ‌‌‌ اساسی در این جامعه حل می‌شود؟ یا از بحرانی عبور می‌کنیم؟ این موضوع در عرصه مدیریت نیز بسیار خودنمایی می‌کند. سیطره تصمیم سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌‌های فردی بر نظام پیشنهادات و عقل جمعی که خود نیاز به اثبات ندارد و به قول فلاسفه جزو بدیهیات است.کوتاه اینکه توجه به نخبگان و دوستدداشتن آنان با مطالعه زندگی آنها و ادامه دادن مسیر آنها و حتی نقد دیدگاه‌ها و نگرش‌ها و نوشتارهای آنان متفاوت است.اگر همواره برای تحولات و توسعه فرهنگی و سیاسی و در پی آن توسعه اقتصادی، می‌خواهیم همواره از نام‌ها بهره ببریم و بگوییم این فرهیختگان را داشته ایم و داریم که حرکت به سوی فراز فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آب در هاون کوبیدن است و محیط به کفچه پیمودن ؛ برتری و سیطره فرد بر جمع به دلیل اینکه مانند نخبگان ، نامداران و بزرگان این سرزمین شویم ، یک موضوع است و اینکه افراد نخبه را ستایش کنیم و ارج نهیم تا انگیزهای جوانان، دانشگاهیان ، اصحاب فرهنگ و هنر و... برای حرکت و همکاری در مسیر رشد و توسعه و افزایش پیدا کند، موضوع دیگر؛ نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم تا یکباره و ناگهان چونان خم رنگرزی، از گذارهای فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی بگذریم، بدون آنکه از بند فرد گرایی رها شویم. حل این بحران و عبور از چنین گذاری، نیازمند دانش افزایی و آگاهی رسانی از سوی نخبگان علمی، سیاسی و اصحاب رسانه و در کنار آن ایجاد اعتماد و تعامل نسبت به عموم مردم، از سوی مسئولان است.