غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


یاد ایام گذشته به‌خیر!

محمدعلی اخوت (حقوقدان)

 سلام امروز یک دوست قدیمی آمده بود باتصویر زیرین در گوشی، وسردرد دل باز که گفتم؛ باز چه بساطی  می‌‌خواهی راه بیاندازی نزدیک عیدی خیال داری دکان مردم را تخته کنی؟!
گفت؛ خودت  می‌دونی از نون بری خوشم نمیاد، فقط  می‌خواستم بگم که… ‌ادامه داد: دیروز توخیابان  می‌رفتم نقش تبلیغاتی بالا را روی زمین چسبانده بودند. اینهم یکی از گرفتاری‌های ماست که تبلیغات داروخانه و دفتر وکالت و چه و چه را کف خیابان  می‌چسبانند. بابا  می‌خوایم دو قدم راه برویم تبلیغات توی چشم  می‌زند؛ ‌ناراحتی بصری!
 گفتم؛ حرفت تمام شد؟ باز شروع کرد که الهی نور به‌قبر مرحوم مادرم ببارد که شصت هفتاد سال پیش دوتا بند‌انداز داشت اسم هردو هم ربابه خانوم بود. بهشون  می‌گفتیم خاله ربابه. شماره یک و دو این‌ها روزهای قبل از عیدهایی ملی مثل نوروز و مذهبی و برخی پنج‌شنبه‌ها به نوبت می‌‌آمدند برای بنداندازی. ‌هر بار مادر پانزده ریال تا دو تومان؛ دقیق یادم نیست به آنها  می‌‌داد تا او را که قشنگ بود، قشنگتر کنند وخلاص. البته این دو تا خانم اخبار خانم‌های در و همسایه مثل بعله برون و نامزدی و خواستگاری و دعوا مرافعه زن و شوهر‌های محله را  می‌‌آوردند. خدارو شکر که ما خبری جز سربازی رفتن برادرم نداشتیم که پخش شود. حالا  می‌بینم برای شبیه آن کار خانم‌ها باید وقت قبلی بگیرند و باتوجه به تبلیغ بالا به «مطب» بروند. از نظر هزینه‌ها هم جویا شدم، گفتند؛ برای بنداندازی، سشوار مو، کاشت ناخن، بوتاکس صورت و کاشت مژه، ‌تزریق لب و بقیه مخلفات، خانم‌های ایرانی درکل از ده تا بیست میلیون تومان، پیاده  می‌‌شوند. فقط بند‌اندازی هفتصدهزار تومان آب می‌‌خورد. حالا برو بیست سال درس بخوان و پزشک و کارمند وحقوقدان بشو .
گفتم؛ جالب مطب بود که گفت؛ خدا روح مادران ایرانی هفتاد سال پیش را غریق رحمت کند که رفتند و این روزها را ندیدند!