غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پنجره‌های آگاهی بخش

محمدعلی نویدی (استاد دانشگاه)

اصل و قاعده هستی و جهان و زندگی بر پایه خدا و خرد و خردورزی و خیر و خیرمندی ست؛ زیرا، خرد و اندیشه ورزی و نیکی و راستی، تبار و ریشه و تکیه گاه و آغازین جای سایر امور انسانی و اجتماعی است. همانند یک درخت واقعی، زمانی درخت تناور و تنومند می شود که دارای ریشه‌های استوار و تنه و شاخه‌ها و برگ و بر باشد، لیکن، داشتن ریشه، تنه و شاخه و برگ برای پویایی و شکوفایی و بالندگی یک درخت کافی نیست! چرا؟ بدین دلیل که ریشه ها همواره باید در آب و خاک مساعد باشند و از بیماری‌ها و آفات و علوف هرز و هدر و ویروس ها حذر کنند. باری، چنین است ارکان و عناصر زندگی ساز آدمی. امور اجتماعی و کارهای ملت و مملکت و مسائل و معضلات زیست جمعی چگونه زنده و شاداب و بالنده و بانشاط می ماند؟
 ریشه‌های یک ملت از اندیشه و اندیشه ورزی مؤثر و سازنده و خلاق و بالنده آن نشأت می‌گیرد. سرچشمه آگاهی و روزنه‌های امید و امیدواری با خلاقیت و آفرینشگری ذهن‌های فعال و اندیشمند، ساری و جاری می شود و گشوده می‌ماند.
اگر دقیق و عمیق باشیم، باز و بسته بودن پنجره‌های آگاهی و آزادی با فعالیت و اثربخشی خرد و خردورزی نسبت وثیق دارد. هرگاه اندیشه ها تعطیل و عقل ها قفل و ذهن ها مسدود و اراده‌ها بی اثر و عمل ها بی خاصیت و تعقل ها تعلیق گردد، پنجره‌ها و روزنه‌های آگاهی و انتخاب و آزادی بسته می‌شود و بدین جهت، امور زندگی گره می‌خورد و دچار فلاکت و بدبختی می‌گردد. تونل تاریکی « Durk tunnel » و عصر ظلمت چگونه ظهور می‌کند؟ قرون وسطی چگونه پیدا شد؟ قبل از آغاز قرون وسطی، تمام مدارس و مراکز اندیشه ورزی و علم کاوی و جستجوی دانش و دلیل را تعطیل کردند، گفتند، همین کتب و صحف مقدس ما را بس است و نیازی به عاقلان و دانشمندان و فیلسوفان نیست‌. زمانه امپراطوری روم، اما تفکر یونان رایج و روان بود. اندکی درنگ کنیم، اینکه بارها می گویم، تفکر و خرد ریشه است نه فرهنگ، تمدن، سیاست، ادبیات، هنر، و نظایر آن، بدین معنی است، تفکر یونان غالب بود اما فرهنگ روم جریان داشت.
وقتی مراکز اندیشه و علم تعطیل شد، بازار خرافات و منقولات رواج و رونق گرفت. چون عقل و خرد، دلیل و برهان طلب است و نقل تقلید و تسلیم طلب، پس قرون وسطی با دو کار بزرگ آغاز شد، ابتدا تعطیلی عقلها و مراکز عقل ورزی، و در ادامه شیوع منقولات و خرافات. به تعبیر دیگر، آدمیان در اصل دو راه بیشتر ندارند: ۱- یا ایستاده در برهان و دانش هستند. ۲- یا نشسته در خرافه و خواب. قرون وسطی با خرافه و خواب آغاز شد، و بدین سان، پنجره‌های آگاهی و آزادی بسته شد و نفس ها در سینه ها و اندیشه ها در مغزها به حبس و هبوط افتاد. اگر انسان و زندگی مجال و فرصت درک و دریافت آگاهی و دانش را پیدا نکند، چه اتفاقی می افتد؟ پنجره ها و روزنه های آگاهی و امید بسته می‌شود و انسان راه طغیان پیش می‌گیرد.
 اگر حاکمان راه‌های جدید و اندیشه‌های تازه و گره گشا «اثربخش» را ببندند و پنجره‌های انتخاب و آزادی را مسدود سازند و تنها بیراهه خودپسند را پیش پای مردم بگذارند، گویی، مردم را زندانی کرده اند و همگان را به اسارت گرفته‌اند. پرسش این است که مسئولیت باز نگه داشتن پنجره‌های آگاهی و آزادی بعهده کیست؟ و اساساً، ایجاد پنجره‌های آگاهی «informative  windows» برعهده کیست؟ من فکر می‌کنم بر عهده خردمندان، مردم فهیم و مدیران لایق است. بستن پنجره‌های آگاهی بخش، رفتن بسوی قرون وسطی و جهل و جهالت است.
ساده تر بگویم، با زور و تحمیل و شمشیر و شمش می توان پنجره‌ها را گل گرفت و جلوی نور و روشنایی و آگاهی و آزادی را به طور موقت متوقف نمود، اما، انسان و انسانیت و اندیشه و دانش در حبس‌ها و حصارها باقی نمی مانند، زیرا، دارای خرد آگاهی بخش و کوشش نافذ و نافع هستند و راهی برای باز کردن پنجره‌ها پیدا می‌کنند.
پنجره‌های آگاهی با گفت و گو، نقد و نقادی، پرسش و پرسشگری و جلسات آزاداندیشی، حلقات اندیشه ورزی و خردمندی و مدارا و ملایمت و مردم داری و پرهیز از استبداد و خودرأیی و تک رأیی، گشوده می‌مانند و بشر امروز در قرن بیست و یکم با همین اندیشه و دانش کویرها را کرامت می‌بخشد.
یک نمونه عملی و کاربردی برای باز نگه داشتن پنجره‌های آگاهی بخش، در کتاب «ایران و ریشه هایش» پژوهش شده است و روش ایرانیان باستان در آن کتاب بازخوانی و بازسازی گردیده است.خلاصه سخن این است که، شرط پاسداشت و پایندگی پنجره‌های آگاهی و آزادی  داشتن «خردجمعی و کوشش همگانی » را می‌طلبد. ایران متعلق به همه ایرانیان است و به حکم عقل هیچ شخص و گروه و فرقه ای بر کلیت و تمامیت و اصلیت مردم ایران برتری ندارند.