بایستههای پدیدۀ فرهنگ
نادر اسدی( پژوهشگر و مدرس دانشگاه) باید پذیرفت که «فرهنگ» در زُمره مفاهیم «سهلِ و مُمتَنِع» بهحساب میآید. در بادی امر شاید این دانشواژه بسیار سهل و ساده بهنظر برسد. اما با دقت نظر بر مفاهیم و مبانی این گزاره، به راحتی میتوان بر پیچیدگیهای این ساختارِ حائز اهمیت پیبرد.
اما بهنظر میرسد که عدهای با بایستههای این پدیده کاملاً بیگانه بوده و طبعاً درک ناصحیح از فرهنگ و کار فرهنگی، فکر و اندیشۀ آنان را به بیراهه سوق میدهد. لذا، آنان راه قوام و قوّت یافتن فرهنگ در سطح جامعه را به تزریق و تخصیص بودجه و پول در این عرصه گِره زده و مشکل اصلی را در فقدان کار فرهنگی میدانند که خود نیازمند به پول و صرفِ هزینههای کلان است. ایشان با این پندار که، اختصاص بودجه از کیسۀ بیتالمال و تبلیغ هر چیزی هرچند بی-کیفیت، اما بهطور پُرتکرار، پذیرش عدۀ کثیری از مخاطبان را به دنبال خواهد داشت، اما دریغ از یک گام پیشرفت یا پذیرشی محسوس از جانب مخاطبان.
شگفتانگیز اینکه، همین عملکرد تبلیغی، نتیجهای معکوس به بار آورده و در برابر فعالیتها و کنشهای فرهنگی رقیب به آسانی رنگ میبازد و ناباورانه در حاشیه قرار میگیرد. لذا، قاطعانه میتوان گفت که نتیجۀ این گونه از سیاستها و تمرکز بر سازوکارِ تبلیغ در امور فرهنگی، حیف و میل بوجهای است که بدون تصمیمات کارشناسانه، صرفاً وسیلۀ ثروتاندوزی عدۀ قلیلی از سودجویان میگردد. آری، ایشان گویا فرهنگ و ارزشهای فرهنگی را قابل معامله و معاوضه و همسنگ با وجه رایج در بازار دانسته و همین انگاره نقطۀ فاصله گرفتن آنان از بایستههای اصیل فرهنگی است.
اما باید دانست که راه صحیحِ کسب نتیجه مطلوب در موضوعات فرهنگی در درجۀ اول تداوم همفکری و انسجام حداکثری در سطح جامعه است که بیتردید، نتیجۀ چنین حرکت عُقلایی، منتفع شدن نظام سیاسی از سایه و ثمرات بیمنتهای آن خواهد بود.
بنابراین، بهنظر میرسد که راه درست در فرهنگسازی و پویایی فرهنگی، پرهیز از تقلیل دادن شاخصۀ فرهنگ به تبلیغِ صِرف است؛ چراکه، حل معضل، پافشاری بر ابزار تبلیغ و صرف هزینههای بیحساب و کتاب بر آن و اصرار بر ارزشهای رسمی (خانواده، حجاب، رسانه، و ...) در سبک زندگی مردم نیست. بلکه مسئله غیرممکن بودن پذیرش و تحقق همان ارزشها با توجه به ساختارهای موجود است.
پس چنانچه درک صحیحی از امر فرهنگی نباشد و پویا نگه داشتن ارزشهای رسمی در سبک زندگی مردم به پول و اعتبارات مالی گره زده شوند، روشن است که افراد ضعیف و ناتوان و ناآشنا با مقولۀ فرهنگ سرآسیمه دستبکار شده و به دنبال ثروتاندوزی از این طریق خواهند بود. این درحالی است که افراد متخصص و مجربِ مثال زدنی وجود دارند که در عرصههای فرهنگی بدون اینکه از نهادهای وابسته به قدرت کمک مالی دریافت کنند به تولید و ابداع کالاهای با ارزش فرهنگی میپردازند و حتی از این طریق هزینههای زندگی خود را نیز تأمین مینمایند. بهطوری که پیش از انقلاب نیز ما مصادیقِ این چنینی بسیاری سراغ داریم که مثلاً با اشتغال در حوزه مطبوعات، بدون اینکه ریالی کمک از منبعی دریافت نمایند و حتی برعکس تحت فشار حکومت نیز قرار داشتند اما با این حال، ضمن انجام رسالت خود در عرصۀ فرهنگ، هزینههای زندگی خود را نیز تأمین میکردند. لذا میتوان استناط کرد که هماینان با پی بردن به مفهوم فرهنگ به مثابه امری سهل و ُممَتِنع به بایستههای این پدیده بهخوبی آشنا بودند.