غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مردم و «مراجع» اجتماعی

حسن دادخواه (فعال فرهنگی)

در روزگاران نه چندان نزدیک، در دورانی که تعداد باسوادهای جامعه اندک بود و جمعیت‌های زیادی از جامعه ایران در روستاها زندگی می‌کردند، روحانیان مساجد و منابر، به عنوان تحصیلکردگان مدارس علوم قدیمه، پاسخگوی نیازهای شرعی، دعواهای خانوادگی و اختلافات مالی و مورد مشورت میان مردم بودند و به گونه‌‌‌‌ای «مرجع» دینی و شرعی و اجتماعی جامعه به شمار می‌رفتند. شاید اصطلاح «مرجعیت» در حوزه‌‌های علمیه و سپس در میان مقلدان آنان، از این رو رواج داشته است که آنان مورد وثوق دسته‌‌‌هایی از مردم یا حتا آحاد ملت مسلمان بوده‌اند که در رخدادهای مهم، نظر آنان ملاک تصمیم‌گیری مردم بوده است.با گسترش شهرنشینی و بالا رفتن مراکز آموزشی و تعداد تحصیلکردگان، مشاغلی چون آموزگاران، دبیران، استادان دانشگاه و حتا کسبه خرد محلات، که به شرافت و عدالت نامدار بودند، در کنار روحانیان مساجد و پیش‌نمازهای خوشنام، به نوعی مورد اقتدا و مشورت دسته‌ها و جمعیت‌های مردم و در واقع «مرجع»، در آمدند و شناخته شدند . با رونق یافتن نسبی رسانه‌های سراسری و شکل گرفتن تشکل‌ها و اصناف و احزاب و سندیکا‌ها، بخصوص در شهرهای بزرگ که صبغه و رنگ کارمندی و اداری به خود گرفته بود، آرام آرام، مرجعیت خانواده‌ها، پدر و مادر، بزرگان خانواده، روحانیان محلی، رنگ باخت و طبقه شهری که اکثریت جامعه ایران را به خود اختصاص داده بود، به تشکل‌‌های صنفی و سیاسی و طیف اصحاب رسانه‌‌های مکتوب پیوستند و دغدغه‌‌های خویش را در آرا و نظرات اعضا و هموندان این تشکل‌ها می‌یافتند و جستجو می‌کردند.در جوامع پیشرفته و مترقی و مدرن، حاکمان و سیاست‌ورزان به نیکی دریافتند که با آگاهی بخشیدن به سواد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم، از یک سو و تقویت زیرساخت‌‌های فرهنگی و سیاسی جامعه مانند احزاب و اصناف و سندیکاها از سوی دیگر، می‌توانند مردم و شهروندان خویش را برای فصول تصمیم ساز و بحران‌ها و تکانه‌‌های اجتماعی آماده و سازماندهی کنند و از سیل و نیروی جمعیت‌‌های موافق و مخالف و معترضان و رضایت‌مندان، در راستای تحولات مثبت کشور استفاده کنند و با تنوع بخشیدن به راه‌های ایجاد همگرایی میان مردم، میزان علاقمندی راسخ و پایه‌دار مردم به دولت‌ها و دولت‌مردان را بالا ببرند. به دور و غافل از تجربه موفق جوامع مدرن و با بدگمان به آنها، متاسفانه دولت‌مردان و سیاست‌ورزان ایرانی در دهه‌های اخیر، راه دیگری را برگزیدند و کوشیدند راه‌های متنوع ایجاد همگرایی میان مردم جامعه را به سود نهادهای دولتی و حکومتی، کم و کمتر کنند و درجه و دایره انتخاب و اختیار مردم را تنگ‌تر کنند. از سوی دیگر با نابودی اقتصادی طبقه میانه جامعه به سوی طبقه فقیران و نیازمندان، عملا گروه‌های «مرجع» جامعه، کارکرد تاریخی خود را از دست دادند و نسلی سرگردان و با هویت‌‌های غریب و سر در شبکه‌های مجازی، اکنون با جمعیتی پر تعداد، خواهان مطالبات و خواسته‌‌‌هایی شده است که در اختیار ندارد و در حسرت آن روزگار می‌گذراند. جامعه امروز ایران، تقریبا همه مراجع گذشته خود را به گونه گذشته نمی‌نگرد. چنین جامعه ای، تابع وزیدن بادهای و طوفان‌های پیش بینی نشده است و از آنان نمی‌توان انتظار داشت که به صداها و نصایح و توصیه‌‌های کلیشه‌‌‌‌ای بزرگان قومی، دینی، محلی و شغلی گوش بسپارد! برای جبران این آسیب خطرناک، کسب اعتماد مردم و توجه به خواسته‌‌های آنان و تقویت تشکل‌ها و احزاب و اصناف و سندیکاها و به رسمیت شناختن موجودیت و اعطای آزادی فردی و اجتماعی برای گروه‌های مرجع است