تأملی بر «چای گیت»
مسعود نادری( فعال فرهنگی) الف. اختلاس جدید که مشهور به “ چای گیت “ شده است، من را یاد چای خداحافظی انداخت. جریان این است که در زمان قدیم ، در ولایت ما رسمی بود بنام “ چای خداحافظی! چیزی بود شبیه “ شام آخر “! درست و یا غلطش را نمیدانم ولی بالاخره جزو آداب و رسوم آنجا شده بود. کسی ناراحت نمی شد و آنرا نشانه بیاحترامی صاحبخانه نمیدانست. اتفاقا موجب مزاح و شوخی هم میشد.
میگویند؛ وقتی مهمان میآمد ، بعد از اینکه صاحبخانه با تنقلات و میوه و چای پذیرایی مفصلی میکرد ، آخر شب که آخر مهمانی هم بود، میزبان چای دیگری میآورد. این چای مانند چایهای دیگر لب ریز و لب سوز و لب دوز بود اما یک فرق داشت. چایهای دیگر به قصد پذیرایی و گرمتر شدن محفل بود، اما این چای به معنی پایان مهمانی و خداحافظی بود
ب. به برکت تسلط مدیریتهای اتوبوسی، دم گربهای ، مارپلهای ، لاشخوری و... مدتها است برخی مهمانان ناخواندها ، خود را بر ملت ما تحمیل کردهاند. به برکت این قوم یاجوج و ماجوج ، هر روز خبر تازهای از اختلاسی با حجم بیشتر میشنویم. پیش خودمان بماند، اگر به کسی نگوئید، یاد یک ترانه ممنوعه قدیمی افتادم. چون ممنوعه هست نمیتوانم بلند بگویم. اما گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست. میخواند: سال سال این چند سال امسال، پارسال، پیارسال هر سال میگم دریغ از پارسال هر سال میگم دریغ از پارسال یادتون اومد. لامصب از یادمون هم نمی روند
ج. اما این چای گیت ، میتواند همان حکم چای خداحافظی ولایت ما را داشته باشد آیا؟ آیا آخرین فساد است به این اندازه؟ یا باز باید به یاد قدیما افتاده، بخوانیم : سال سال این چند سال...! .