قشر خاکستری و شهروندی فعالانه
علی خورسند جلالی- ابتدای امر باید به یک تعریف مشترک از قشر خاکستری رسید. توده عظیمی از مردم که کنشگری سیاسی و اجتماعی ندارند، را قشر خاکستری گویند و منطبق بر ادبیاتِ عامه سیاسی کشور، اکثرا منفعل و خاموش از آنها یاد شده است.اما برخی فلاسفه علم سیاست معتقدند «مهمترین بخش زندگی هر انسان کنشگری اجتماعی و سیاسی انسان است» که در توده های عظیمی از مردم جامعه امروز ما محقق نمیشود. سیاست را نباید وسیلهای برای رسیدن به یک هدف پنداشتف بلکه کنشگری باید هدف غایی زندگی انسان باشد، اما در جامعه امروزی هدف مشترک اکثریت، اقتصاد است.تودههای مردم در لایهها و طبقاتِ مختلف جامعه، دچار بیتفاوتیِ سیاسی و بیاعتنایی به اجتماع شدند که این معضل همهگیر را میتوان منوط به بحران هویت دانست. اگر بپرسیم فلان آدم کیست؟ برای توصیفش از شغل، دارایی، درآمد و میزان ثروتش صحبت به میان آورده میشود یا افرادی را قطع به یقین دیدهاید که از کودکان یا نوجوانان میپرسند: در آینده میخواهی چکاره شوی؟ و این تمثیلها، ادله ماست برای آنکه بگوییم هویت افراد در قشر خاکستری هویتی مبتنی بر اساس اقتصاد تعریف شده، نه هویتی بر اساس سیاست. برای قشر خاکستری امر سیاسی به یک مسئله جانبی و فرعی بدل شده و سیاست خلاصه شده در دیدن اخبار و تحلیلهای دم دستی در مهمانی و دورهمیها. در یونان باستان هویت افراد جامعه در کنشگری اجتماعی و سیاسیشان تعریف میشد. سیاست ابزار اقتصاد نبود، بلکه اقتصاد وسیلهای بود برای سیاست. هدف عامهِ جامعه از تحصیل و کسب ثروت، سیاستورزی بهتر بود. بهگونهای که قصد داشتند با قدرت بیشتری در زندگی اجتماعی حضور داشته باشند. یکی دیگر از دلایل پدیداری معضل فوقالذکر، فردگرایی افراطی است. فردگراییای که در لیبرالیسم رجحان و فضیلت تلقی میشود، اما در اینجا به سبب افراط، مورد طعنه و ملامت نویسنده قرار میگیرد. همه افراد در قبال خانواده خود دلسوز و مسئول هستند اما زمانی که در چارچوب جامعه قرار میگیرند، در قبال افراد جامعه و آنچه در جامعه در حال رخ دادن است، به بیماری بیتفاوتی دچار میشوند. بیگانگی و بیتفاوتی با جامعه باعث از بین رفتن هویت جمعی خواهد شد و از آنجایی که هویت جمعی ارتباطی تنگاتنگ با دموکراسی دارد و در مسیر رسیدن به دموکراسی که غایت آن تصمیمگیری از طریق رقابت سیاسی است، مبتلا به تزلزل خواهیم شد. درنتیجه بدون وجود هویت جمعی یا چیزی که آن را برخی فلاسفه سیاسی وحدت ملی مینامند ، دموکراسی نمی تواند شکل بگیرد . نظر به اینکه ، دموکراسی از شاخص های اصلی جامعه مدرن و دموکراسی خواهی دارای پیشینه ای یکصد و خرده ای ساله در کشور ماست و مدینه فاضله دموکراسی و دموکراسی خواهان ، جایی است که رضایت همگانی برای تمام حکومت شوندگان وجود داشته باشد ؛ فلذا جمیعا موظفیم زیر ساخت های رسیدن به دموکراسی ، که وحدت ملی و هویت جمعی من جمله آن هاست ، را اشاعه دهیم . به عبارت دیگر جامعه احتیاج به شهروندی فعالانه دارد . شهروندی ، پویاترین مفهوم جامعه مدرن تلقی می شود و با طرح این مطالبه که “با همه افرادجامعه باید به طور یکسان رفتار شود” و از طرفی دیگر با درک دقیق اینکه “همه ما در قبال یکدیگر مسئولیم” می توان تعریف شهروندی فعالانه را بهتر استنباط ، و به سمت آن حرکت کرد .
در نهایت امر می بایست از مبدل شدن به فردی اقتصادی ، که بی توجه به سیاست (معنای نظری آن) است دوری بجوییم و همچنین از فردگرایی افراطی اجتناب نماییم.