نگاهی به شعر ««پرنده مردنی است» سروده فروغ فرخزاد
کلماتی که در جان شاعر حلول کردهاند
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)«دلم گرفته است/ دلم گرفته است/ به ایوان میروم و انگشتانم را/ بر پوست کشیده شب میکشم/ چراغهای رابطه تاریکاند/ چراغهای رابطه تاریکاند/ کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد/ کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد/ پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است.»
شاید این آخرین شعر فروغ بود. او در نهایت صمیمیت و صداقت از اول تا آخر شعر سرود و از خویش گفت و هر چه پیش رفت ژرفتر به خود و محیط پیرامونیاش نگریست. شعر مرکب از ارکان موزون است یا میتوان گفت آش درهمجوش زیبایی از (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) و (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) است. موتیفهای تنهایی، عشق، شب، آفتاب، فراق و غیره در شعر فروغ صرفا کلماتی نیستتد که شاعر از راه دور با آنها تماس بگیرد. این کلمات در او حلول کردهاند و با او یکی شدهاند و از گوشت و پوست و عضلات او بیرون میآیند: «به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم...» او شب و خفقان را با رگ و پوست حس میکند. گویا دست بر پوست کشیده حیوانی میکشد یا دوست دارد این پوسته را کنار بزند ولی شب از بیرون و درون بر او و اجتماع او ماسیده است و کسی هم به او کمک نمیکند و چراغی بر نمیافروزد. او دوست دارد کسی او را به آفتاب معرفی کند و او را به میهمانی گنجشکهای شاد و شنگ صبحگاهی ببرد؛ ولی کسی نیست. با این حال شاعر دوست ندارد در شب سمنت شود یا شعار بدهد، با خود می گوید: «پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است...» او فکر میکند که این پرنده (شاعر) در غلظت شب میمیرد ولی این پرنده نباید پرواز را از یاد ببرد و نباید پایش در قیر شب گیر کند. فقط شاعری در نصاب فروغ میتواند به این نتیجه و فرم دلپذیر مشعشع در شعر برسد ولاغیر. گورس آلمانی میگوید: «ما معتقدیم که شعر پیش از صناعت پدید آمده و شور و شوق پیش از انضباط و مقررات. صریح بگوییم ما به وجود شعر خاصی معتقدیم که بر گویندگان آن چون رویا حادث میشود. آن را نمیتوان در مدرسه فرا گرفت یا کسب کرد. مانند عشق نخستین است. شعر مانند هر چیز مقدسی در تاریکی رمز و راز مستور است.» این مطلب بالکل میتواند اشعار فروغ را پوشش دهد. فروغ در این شعر از چند استعاره معمول استفاده کرده است: «پوست کشیده شب: اضافه استعاری است و طبق معمول تشخیص دارد. چراغ رابطه هم اضافه تشبیهی است. آفتاب هم استعاره از آزادی است و پرنده هم استعاره از شاعر یا انسان است. و پرواز هم رهایی است.» تمام این کلمات میتوانند سمبل هم باشند. در واقع ژرف ساخت و روساخت آن به خوبی درهم تنیده شدهاند.