غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


توهم دوگانه پنداری زن ایرانی در شعر

با عالمتاج چه کنیم؟

سید جواد میری (مدرس دانشگاه)

اگر از مشهورات عبور کنیم و معلومات خویش را براساس مشهورات مفصل‌بندی نظری نکنیم و به مستندات رجوع کنیم تاریخ تحولات رشد و بسط زنانگی در ایران را یقینناً به‌گونه‌ای دیگری خوانش خواهیم کرد که اسیر دوگانه‌های کاذب نشویم. در حوزه مطالعات ادبی و نظری ادبیات گسترده‌ای در نیم قرن اخیر در باب «نشانه‌های دینی و حِکمی در افکار و اشعار فروغ» انجام شده است که بدون اتکا به آن‌ها نمی‌توان از فروغ سخن گفت و او را مظهر «زن هالیوودی»در ایران قالب کرد. یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه تراث حِکمی و عرفانی مفهوم«هبوط»است و فروغ از نادره شعرایی است که با نگاه تالیفی (سنتزگونه) خویش روایتی تازه از هبوط در اشعارش ارائه داده است. اما دلدادگی فروغ به مفاهیم دینی و حِکمی محدود به یک مفهوم یا عبارت نیست بل در جای جای اشعارش می‌توان بازخوانی او از تراث را -که در امتداد نقد پروین از معبد سالوس است- مشاهده کرد. به عنوان مثال، در شعر خدا، فروغ می‌گوید: «آه، گویی ز پس پنجره‌ها/بانگ آهسته‌ی پا می‌آید/ای خدا، اوست که آرام خموش به‌سوی خانه‌ی ما می‌آید.» یا در جای دیگر، ملهم از نقد پروین در باب «معبد سالوس»فروغ می‌گوید: «می‌توان یک عمر زانو زد با سری افکنده، در پای ضریحی سرد/می‌توان در گور مجهولی خدا را دید/می‌توان با سکه‌ای ناچیز ایمان یافت/می‌توان در حجره‌های مسجدی پوسید/چون زیارتنامه‌خوانی پیر.» نمادهای دینی و مضامین حِکمی در اشعار و آرای فروغ صرفاً محدود به سنت اسلامی و شیعی نیست بل او حتی به سنن دینی دیگر هم ارجاع داده و به نوعی می‌توان او را «شیخه چند کتاب» دانست. برای نمونه، «کبوتر» بارها در کتاب مقدس انجیل لوقا آمده که بعد از تعمید عیسی، روح‌القدس به هیات کبوتری بر او نازل شد و ندایی از آسمان رسید که تو پسر حبیب من هستی که به تو خشنودم. فروغ هم از کبوتر و صداها می‌گوید و در انتظار بشارت است: «و هیچ‌کس نمی‌دانست که نام آن کبوتر غمگین کز دل‌ها گریخته، ایمان است.» یا همنشینی دو نشانه‌ «صداها»و«انتظار بشارت»: «آه ای صدای زندانی/آیا شکوه یاس تو هرگز/از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟/آه ای صدای زندانی/ای آخرین صدای صداها...»یا نماد مهم دیگر دینی که در مجموعه تولدی دیگر«فتح باغ» است (که اشاره به چیدن سیب می‌کند که اشارتی است به گناه نخستین) که در بند دوم شعر آمده است: «همه می‌دانند که من و تو از آن روزنه‌ی سرد عبوس/باغ را دیدیم/و ازآن شاخه‌ی بازیگر دورازدست سیب را چیدیم...» و سرآخر به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم (ایده منجی) که در سنت حِکمی شیعی وجود دارد اشاره کنیم و نسبت آن را با فروغ به نظاره بنشینیم.فروغ در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» تاملات خویش در باب منجی را به تصویر می‌کشد و می‌گوید: «کسی می‌آید/کسی می‌آید/کسی که در دلش با ماست/در نفسش با ماست/در صدایش با ماست/کسی که آمدنش را نمی‌شود گرفت و دستبند زد/و به زندان انداخت.» حال چگونه می‌توان او را مظهر «امر جنسی» در تقابل با پروین برساخت؟ آیا اساساً ما باید زن ایرانی را در دوگانه «پروین-فروغ» ببینیم ولو اینکه می‌دانیم این دوگانه کاذب روی مشهورات بدون مستندات ابتنا یافته است؟ اگر به سه‌گانه عالمتاج و پروین و فروغ رجوع کنیم آن وقت تکلیف چیست؟ عالمتاج قائم‌مقامی بیست و چهار سال زودتر از پروین اعتصامی (یعنی سال ۱۲۶۲ شمسی) متولد شده است و در آثار و اشعارش ما هم نقد سنت می‌بینیم و هم نقد دین و هم نقد عرف و هم درکی از تجدد.به عبارت دیگر، دائماً با دوگانه‌ها روبه‌رو نیستیم و نباید هم امر واقع را ذیل دوگانه‌ها ترسیم کنیم بل به این آگاهی باید برسیم که امر اجتماعی وجوهِ متنوعی دارد. این سخن بدین معناست که نیاز نداریم بگوییم پروین نماد زن عفیف ایرانی و فروغ تجلی زن مدرن غیر اصیل است. عالمتاج هم درکی از عفت زنانه داشت و هم نقدهایی بر سنت ایرانی و عرف ایرانی و شریعت اسلامی (که مبتنی بر مولفه‌های معبد سالوس) صورت‌بندی شده بود و این بیداری نتیجه «باد مدرنیته» بود که از قضا اصالت هم داشت؛ زیرا به گفته عالمتاج این مدرنیته بود که به زنان در فرنگ سوژگی بخشیده بود و آن‌ها را متشکل کرده بود: «اجتماعی هست و نیرویی زنان را در فرنگ/در دیار ما هم ار زن جمع گردد فرد نیست.» در اینجا عدم سوژه‌وارگی زنان در جامعه ایران را در مقایسه با زنان مدرن (که هم تشکل دارند و هم فردیت) مورد نقد قرار می‌دهد و سپس ریشه این وضعیت را این‌گونه صورت‌بندی می‌کند: «قسمت ما زین مسلمانان ایمان ناشناس/غیر اشک گرم و آه سرد و روی زرد نیست/قید عفت، قید سنت، قید شرع و قید عرف/زینت پای زن است از بهر پای مرد نیست.» به زبان دیگر، با بررسی تاریخ تحول زنانگی در ایران درمی‌یابیم که دوگانه‌سازی توهمی بیش نیست و از قضا پیوندی عمیق بین پروین و فروغ و عالمتاج وجود دارد که ریشه در«سرکوب مذکر» دارد که خود برآمده از سنت تاریخی ماست که به واسطه «نسیم مدرنیته» امکانی را برای زن ایرانی ایجاد کرد که خود را از دست ساختارهای «ایمان ناشناس» که جز اشک و آه و روی زرد نصیب زن ایرانی نکرده بود رهایی بخشد.