ایران، عراق و یک مهربانی یکسره
علی مندنیپور (حقوقدان)علی مندنیپور- برای اهلِ درک، تصمیم بغداد مبنی برچاپ تمبرِ یادبود و پوستر تورنمنتی تحت عنوان «جامِ خلیجِ عربی» با میزبانی عراق در شهربندری بصره واقع در ساحلِ اروند و به فاصله چندده کیلومتری شهرِ آبادان، دور از ذهن نبوده و نیست. کیست که نداند، عراق پیش از آنکه به اصطلاح کشورِ«دوست و برادرِما» در منطقه محسوب شود، یک کشور عرب است وبه تعبیری پاره تن این اُمّت؟
برگزاری هرنشست، در قالبِ سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و ورزش دراندازه های محلی، ملّی، منطقهای و بینالمللی برای رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده صورت میگیرد و برگزاری این تورنمنت بزرگ ورزشی از جانب ملّتهای عرب و تحت عنوانِ جعلیِ خلیج عربی، آن هم در این بازه زمانی و در این مکان از این قاعده مستثنا نبوده و نیست و پیامِ خاص خود را دارد. بیآنکه از یاد ببریم چنین برچسبِ نچسبی کهنه، تکراری و مسبوق به سابقه است و نمونه آشکارِ تحریفِ تاریخ.
سیاست،یعنی همین. مگر نه این است که خطِ قرمز هر کشور در موضعگیریهای گوناگون بهویژه در آنچه به سیاست مربوط میشود، مصالح و منافع ملّی آن کشوراست؟ اگر این چنین است که هست، قبول کنیم، دولت عراق در چارچوب منافع و مصالح ملّیاش عمل کرده است. عراقیها کارشان را خوب بلدند؛ چه،«سیاست» یعنی تدبیر امور و بهرهگیری حدّاکثری از فرصتها. سیاست، یعنی با حساب و کتاب و برنامه سرو کار داشتن و همه تخم مرغها را در یک سبد ننهادن، درنیفتادن با همه دنیا، پیدا کردن دوستان بیشتر وپرهیز از دشمنتراشی و به معنایی به موقع نان خود را به تنور چسباندن و در یککلام خوب یا بد، سیاست یعنی حسابگری.
اما به نظر میرسد در میان سیاستمداران ما وضع بهگونهای دیگر در جریان است. این ما بودهایم ، که الفبای سیاست را وارونه هجّی کرده و هنوز هم در این وادی سیر میکنیم. این ما بودهایم که بیگُدار به آب زده و در بسیاری از حرکتهامان نسنجیده عمل کرده و میکنیم. این ما بوده ایم که نخواستهایم و ای بسا نتوانستهایم به خود بقبولانیم که در قاموس سیاست و جریان سیاستورزی موقعیتهای دوست همیشگی و دشمن ابدی وجود ندارد، بلکه متر و معیار، مصالح و منافع ملّی است و بس. ما بودهایم که از تاریخ آنگونه که شایسته و بایسته بوده درس نیاموختهایم. ما نقش و جایگاه افکار عمومی در داخل و به تَبَع آن در جهان را نادیده گرفتهایم. واقعیّتهای موجود درکشور و دنیای پیرامونی را آنگونه که باید ندیدهایم.
عراقیها درست همان کاری را کردند که میبایستی میکردند، آنان که از این همسایه پرحاشیه انتظاردیگری دارند، یا با الفبای سیاست در دنیای امروزی آشنایی چندانی ندارند و یا ازنشیب و فرازهای چندین دهه تاریخ تلخِ روابط ایران و عراق بیخبرند.
همان دولتِ «دوست و برادر» که از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون بیشترین نامهربانی و چالش را با ماداشته و از این ر هگذر بیشترین آسیب مادی و معنوی را بر پیکر کشورمان وارد نموده است.
بخشی از این البته ناشی از وضعیتی است که در داخل کشور حاکم است. وقتی قافیه برما تنگ شود و بهجان یکدیگر بیفتیم و بهتر بگویم ما را به جان همدیگر بیندازند، تبعیض ونابرابری و بیعدالتی جامعه را دوقطبی و شهروندان را به درجه یک و دو تقسیم نماید، طبیعی است که این همسایه و دیگر همسایهها و به دنبال آن «دیگران» نیز از این فرصت بهره برده و از آب گلآلود ماهی بگیرند!
این روزها باید منتظر این وضعیت میبودیم. وقتی که خواستههای بهحقّ و قانونی مردم مورد بیتوجهی قرار گرفته و با برخوردهای شدید با هدف ایجاد رعب و وحشت در دلها و کاشتن تخمِ نفرت و نومیدی مواجه میشود، باید که شاخ و شانه کشیدنهای همسایگان را نیز شاهد باشیم.
اگر وضع به همین منوال پیش برود، باید که منتظرِ بروز رویدادهای ناگوارتری از این نوع بود. این واقعیّتی غیر قابل انکار است که حافظه تاریخی ضعیفی داریم؛ به همین زودی فراموش کردهایم که عراق (این برادر و دوست نزدیکِ امروز) همان عراقی است که در بحبوحه پیروزی انقلاب و بیثباتی سیاسی حاصل از استقرار نظام تازه، فرصت را غنیمت شمرده و با تمامی توان نظامی و بهرهگیری از کمکهای مالی و سخاوتمندانه برادرانِ عرب و صدّالبّته پشتیبانی همهجانبه شرق و غرب ما را به بلایی گرفتار کرد که همگان دیده و یا وصفِ آنرا شنیدهایم.
همان مصیبت هشتساله سنگینی که میلیونها شهید و جانباز و اسیر و ویرانی صدها روستا و شهر و شهرک و پیامدهای فاجعهبار دیگری را برای ما رقم زد. طُرفه آنکه با علیرغم اثبات تجاوزگری این همسایه از سوی نهادهای بینالمللی، بنا به علل و تحت تاثیر عوامل و انگیزههایی که جای بحث و بررسی پیرامون آنها در این نوشته نمیگنجد، از مجازات معاف و از پرداخت خسارات سنگین وارده از این رهگذر به ایران شانه خالی کرد و به نظر میآید که ما نیز آن را پذیرفتهایم. و اکنون بهجای پرداخت صدها میلیارد دلار غرامت قانونی جنگ ۸ ساله و بایگانی کردن این پرونده بزرگ بینالمللی با بهرهگیری از برخی مصلحتسنجیهای سیاسی کار بهجایی رسیده که تا شاهد جابهجایی جایگاه طلبکار و بدهکار باشیم، بدین معنا که انگار درقالبِ یک قانون نانوشته عراقیها طلبکار شدند و ایرانیها بدهکار.
و این چنین بود که درگذرِ سه دهه و اندی به تدریج در حال ادای این دَین سنگین وکمرشکن ازمنبع بیتالمال وکمکهای مردمی در قالبِ پول و طلا برای ساخت و نوسازی، مدرسه، خیابان، مسجد، فرودگاه، ورزشگاه، بیمارستان، و از همه مهّمتر قرار دادن برخی بازماندههای جنگ در این کشور، تحت پوشش بنیاد شهید وکمیته امداد هستیم. این در حالی است که به حکایت آمار رسمی حدود ۶۰ در صد از جمعیّت۸۵ میلیونی کشور در لبه تیغ تیز و بیرحم خطّ فقر و در محاصره شاخصهای فلاکت روزگار میگذرانند. به نظر می رسد که ماجرای ما ایرانیان و برادران عراقی به داستانی عاطفی تبدیل شده است که تنها در یک سر آن مهربانی وجود دارد و مشهور است که در این روابط، مهربانی یکسره پر از دردسر است.