از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


هشدار احمد بخارایی، جامعه‌شناس درباره شرایط کشور

دوقطبی دردناک مردم علیه مردم

۲۵ شهریور گذشته، مصادف است با درگذشت مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله‌ای که با خانواده‌اش به تهران سفر کرده بود اما سفرش در تهران با مرگ در بیمارستان کسری،‌به پایان رسید. 
گشت ارشاد او را بخاطر بد حجابی به مقر پلیس برد و براساس آنچه که در گزارش‌های رسمی آمده «ایشان در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۲۲ از ساعت ۱۹:۵۶ بطور ناگهانی دچار افت هوشیاری شده و متعاقب آن بر زمین می‌افتد که با توجه به بیماری زمینه ای، متوفیه توانایی لازم جهت جبران و تطابق با وضعیت ایجاد شده را نداشته، لذا در شرایط مذکور دچار اختلال ریتم قلب و کاهش فشار خون و متعاقب آن کاهش سطح هوشیاری شده...» 
دلایل فوت او برخلاف آنچه که خانواده امینی معتقدند، به سابقه بیماری‌اش ربط داده شده است.در هرحال مرگ این دختر جوان از همان روز، سبب ایجاد اعتراضات و ناآرامی‌هایی در کشور شده که بررسی عوامل آن نیازمند نگاه‌های دقیق و موشکافانه کارشناسانی در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی است.
احمد بخارایی، مدیر گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرآنلاین با هشدار نسبت به سیر رو به رشد فروپاشی اجتماعی در کشور، اعتراضات اخیر را مخصوص دهه خاصی نمی‌داند و معتقد است: «معمولاً کسانی بیشتر دیده می‌شوند که جلودار باشند، در حوادث اخیر چه کسانی جلودار بودند؟
 کسانی‌که جرات و جسارت بیشتری داشتند.. طیف اعتراض‌ها وسیع بود و شامل یک دهه یا دو دهه و حتی شامل یک جنس نمی‌شد، اما نوع بروز و ظهور آن به‌گونه‌ای بود که دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها دیده شدند. بنابراین چه بسا یک جوان به جایی رسیده که احساس می‌کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد در کنار اینکه نسبت به ایجاد تغییرات در آینده هم نومید است.»
 او در بخشی از این گفت‌وگو از چند دوقطبی دشوار در جامعه سخن می‌گوید که «دوقطبی مردم علیه مردم» بدترین آن است و فعلا در جامعه جریان دارد.
وی با اشاره به این موضوع که پیش از این گفته بود«نیمه دوم اول سال ۱۴۰۱ شرایط بسیار خاصی خواهیم داشت» ادامه داد:« صحبتم این بود که وضعیت به جایی می‌رسد که در میانه ۱۴۰۱ بحران‌ها شدیدتر می‌شود، طوری‌که معلوم نیست انتهای آن چه خواهد شد، پارامترهای زیادی در آینده این وضعیت دخیل هستند و ما از حالا نمی‌توانیم آن‌ها را پیش‌بینی کنیم. بنابراین اگر تغییر و تحولات سیاسی ایران را از گذشته بررسی کنیم وضعیت امروز تا حد بسیار زیادی قابل پیش‌بینی بود.برخی گمان می‌کنند این نسل حالا خودش را پیدا کرده و به تعبیری عرض اندام کرده است، اما من نگرانم این شرایط بی‌هنجارانه در بین جوانان و نوجوانان تشدید بشود و خروجی آن سبب افزایش مصرف مواد مخدر، خودکشی، کم‌انگیزه‌گی شود، یعنی اگر در وضعیت فعلی اعتراض آن‌ها دیده و شنیده نشود آن‌ها بیشتر سرخورده می‌شوند و روند بی‌هنجارانه تشدید می‌شود.»
این جامعه‌شناس با اشاره به تغییرات رفتاری مردم گفت:« تحول در فکر و رفتار به سهولت ایجاد نمی‌شود، درباره مردم هم این مسئله وجود دارد، بالاخره مردم یک زمانی به آقای خاتمی رای دادند، بعد احمدی‌نژاد را انتخاب کردند، در انتخابات سال ۸۸ مشارکت داشتند، پس از آن با امید به روحانی رای دادند، مردمی که برخی‌شان به رئیسی رای دادند و برخی دیگر در انتخابات مشارکت نکردند همان مردم هستند، بنابراین رفتارهای مردم معنی‌دار است، آن‌ها در سال ۱۳۸۸ با ماهیت سیاسی و سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ با ماهیت اقتصادی اعتراض کردند و حالا مجموع عوامل تجمیع شده است، چیزی‌که در اواخر شهریور ۱۴۰۱ رخ داد یک نوع طغیان بود که هر چهار عنصر یعنی عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در آن وجود داشت، و ماجرایی که برای خانم مهسا امینی رخ داد، و سه مولفه زن، حجاب و کرد بودن ایشان مانند جرقه‌ای بود به بشکه باروت.»
بخارایی با بررسی وضعیت حجاب در نظام حاکمیتی گفت:« اصل حجاب یک مفهوم دینی است، اما حاکمیت دوست دارد نام وضع موجود را حجاب بگذارد چراکه از آن استفاده سیاسی می‌کند، به‌نظرم وزن حجاب در حوادث اخیر در برابر سایر عوامل جزئی است مانند یک جرقه. به‌نظرم ماه‌های آینده اتفاقاتی خواهد افتاد که در آن مقوله زن، جنبه محوری نخواهد داشت. همه ما هم باید سعی کنیم دچار تقلیل‌گرایی نشویم و متوجه باشیم که یک اشکال بزرگی وجود دارد که مسئله حجاب، یکی از عناصر آن است.»
این جامعه‌شناس با اشاره به برخی خشونت‌ها وناهنجاری‌های زبانی در شعارها گفت:« ممکن است یک عمل منطق داشته باشد اما درست نباشد؛ مثلاً رفتار دانشجویان دانشگاه شریف منطق داشت، از گذشته دانشجو می‌خواسته حرف بزند، به‌دنبال کرسی‌های آزاد اندیشی بوده است اما آن را نداشته؛ در وضعیت فعلی هم مقابلش گارد ویژه با آن لباس‌ها ایستاده است، قشری که به تعبیری با بحران گروه مرجع مواجه است و در آینده هم چشم‌انداز روشن و امید ندارد، در این وضعیت از دانشجو انتظار داریم با ادب و احترام اعتراض کند؟، برعکس رفتار او منطقی است، این‌که درست است یا غلط چیز دیگری‌ست.»
او برخلاف دیگران معتقد است که این اعتراضات مختص دهه هشتادی‌ها تنها نیست: « ببینید، معمولاً کسانی بیشتر دیده می‌شوند که جلودار باشند، در حوادث اخیر چه کسانی جلودار بودند؟ کسانی‌که جرات و جسارت بیشتری داشتند و احتمالاً چیزهای کمتری برای از دست دادن داشتند، من احساس می‌کنم این عوامل در جلوداری این نسل در حوادث اخیر موثر بودند، اما این به آن معنا نیست که گروه‌های مختلف حضور نداشتند، طیف اعتراض‌ها وسیع بود و شامل یک دهه یا دو دهه و حتی شامل یک جنس نمی‌شد، اما نوع بروز و ظهور آن به‌گونه‌ای بود که دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها دیده شدند. بنابراین چه بسا یک جوان به جایی رسیده که احساس می‌کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد در کنار اینکه نسبت به ایجاد تغییرات در آینده هم نومید است.
او در ادامه این گفتگو از نوعی «فروپاشی» سخن می‌گوید:« سیر صعودی و غیرقابل انتظار انواع آسیب‌های اجتماعی؛ چیزی شبیه به وضعیت بحران در بحران، وقتی بحران‌ها دست به دست هم بدهند ما با ابر بحران مواجه هستیم که از این مرحله وارد سرازیری فروپاشی اجتماعی می‌شویم؛ یعنی فروپاشی اتفاق افتاده و دائم دارد بیشتر می‌شود. 
وقتی شما شاهد دفع اجتماعی هستید، یعنی به‌تعبیری جدا از مهاجرت کردن با افرادی روبه‌رو می‌شوید که فقط قصد رفتن دارند، انگار که بخواهند بگویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست. از طرفی شما نباید از افزایش آمار خودکشی بگذرید، جامعه دو قطبی شده را توجه کنید، این بدترین وضعیت برای یک جامعه است که در جامعه ما اتفاق افتاده، انگار در یک جامعه مردم علیه یکدیگر لشگرکشی می‌کنند. ببینید در مقوله مردم و حاکمیت چهار صورت وجود دارد؛ مردم علیه مردم، حاکمیت علیه مردم، مردم علیه حاکمیت، حاکمیت علیه حاکمیت، و بدترین حالت، سخت‌ترین و هزینه‌برترین شرایط برای یک جامعه که به‌دنبال یک گام جلوتر گذاشتن است همین مردم علیه مردم است، و متاسفانه این وضعیت در کشور ما تداوم خواهد داشت و من برای این وضعیت پایان خوبی متصور نیستم.»