درسهایی که باید از قطر 2022 بگیریم
علی بدیع- جام جهانی ۲۰۲۲ قطر با همه حواشی و هزینههای هنگفت و شرایط سیاسی دنیا، مدتی است که شروع شده و به نیمه رسیده است. یکی از تیمهای حاضر هم تیم فوتبال کشورمان بود که در دور گروهی حذف شد و به کشور بازگشت. تیمی که با ویلموتس مسابقات انتخابی را در بدترین شکل ممکن شروع و سپس همراه اسکوچیچ بهترین نتیجه را کسب و صعود کرد و نهایتا همراه خود کیروش را به جام جهانی برد .
جام جهانی قطر میتواند بهترین معیار برای سنجش تمامی ارکان فوتبال و مسائل وابسته به آن مانند اخلاق و رسانه و ... باشد ، معیاری که اگر به درستی سنجش و بررسی و مورد تحلیل قرار گیرد، میتواند چراغی برای مسیر آینده باشد.
در این راستا مباحثی را در ذیل مطرح و قضاوت به مردم واگذار میشود :
۱ . قطر کشور بسیار کوچک حوزه خلیج همیشه فارس که سابقه استقلال آن بسیار کمتر از سابقه تاسیس فدراسیون فوتبال ما است، با بهرهگیری درست از صنعت انرژی، صنعت فوتبال خود را به جایی رسانید که میزبان جام جهانی شد و در این راستا نهتنها فوتبال و ورزش خود را ترقی داد، در سایه این اتفاق ورزشی جهانی، تمامی صنایع خود را ارتقا داد و از همه مهمتر دیپلماسی خود را در سطحی منطقهای و جهانی مطرح کرد ودر اختلافات برخی کشورهای همسایه در قامت یک میانجی سیاسی ظاهر شد.
۲ . زمانی که ورزش کشورمان بازیهای آسیایی تهران را به بهترین شکل ممکن و در بالاترین سطح آن روزها در ۱۹۷۴ میزبانی کرد، قرار بود در دهه هشتاد میلادی هم میزبان المپیک باشیم و به تبع آن میتوانستیم اولین کشور آسیایی برگزار کننده جام جهانی فوتبال نیز باشیم؛ ولی نه تنها به این مهم نائل نیامدیم، بلکه حتی با دهها جلسه و مذاکره و حضور در قطر و تحمیل هزینه گزاف به بیتالمال، مسئولین قطری حتی اجازه مسئولیت پارکینگ هواپیماها در کیش را هم به ما ندادند تا بدانیم برخلاف قطر چقدر پسرفت داشتهایم.
۳ . در حوزه فنی شاهد لجبازیها و کینهتوزیهای کیروش بودیم که به گفته نزدیکترین افراد دوره اول حضور ایشان در ایران، نماد ضدیت با ایران و اصالت و فرهنگ ایرانی است. او با بهرهگیری از بازیکنانی که در زمان اسکوچیچ شرایط حضور در تیم ملی را نداشتند، در همان بازی اول سطح فنی خود را نشان داد و گویی که یک تیم محلی به مصاف انگلیس رفته بود. او حتی نسبت به بازیکنانی که در دوره اسکوچیچ مطرح و فیکس تیم ملی شده بودند هم عناد نشان داد و حتی بعضی از آنها را به قطر هم نبرد، در بازی دوم هم اگر شانس یار ما نبود و ولز ۱۰ نفره نمیشد، قطعا نتیجه دیگری حاصل میشد، در بازی سوم هم قضاوت کارشناسان و قاطبه مردم گویای ضعف و فاصله بسیار او با تفکر مربیگری نوین امروز جهان است .
۴ . جدا از مسائل سیاسی این دوسه ماهه اخیر و اعتراضات و حوادث پیش آمده، تیم ملی فوتبال محبوبیت خود را زمانی از دست داد که در روز تشییع پیکر نحیف و سوراخ سوراخ شده شهید نونهال ایذهای، قبل از اولین بازی عکسهایی گرفتند که نمک بر زخم مردم خوزستان و سیستان و داغداران کردستان و کل ایران بود و جدای از هر موضع سیاسی، خبر چندانی از ابراز همدردی با مردم داغدار کشور در چهرهشان دیده نمیشد. اگرچه یکی دو حرکت از خود نشان دادند، اما چون هم از طرف رسانه ملی و هم از طرف رسانههای خارجنشین سانسور شده بود؛ با نگاه مثبت مردم همراه نشد، وضعیتی که پس از باخت به تیم امریکا خود را بیشتر نشان داد.
۵ . جام جهانی قطر معیاری بسیار روشن برای رسانههای جهان ورزش و سیاست هم بود، معیاری که بسیاری از رسانه های جهان را مردود کرد ، هرچند که بعضی از رسانهها هم تا حدودی سربلند بیرون آمدند چرا که کمی صادق بودند و واقعیت را بر مصلحت برتری دادند. در خصوص رسانههای نوشتاری و دیداری به ویژه صدا وسیما، قضاوت باشد برای آینده و بهترین قاضی قطعا مردم خواهند بود .
۶ . یکی از درسهای دیگر قطر مدیریت بود. مدیریت فوتبالی که میتوان از عملکرد برخی کشورها (یه طور مثال ژاپن) الگو برداری کرد. در مدیریت فوتبال ما همین بس که بدانیم بازگشت شخصی مانند تاج با آن همه اما و اگرهایی که در مدیریت قبلی خود داشت و حتی زمزمههای فساد نیز در این میان شنیده می شد و به دنبال آن بازگشت دوباره کیروش سفسطهگر، پرادعا و بیعمل شد و این نتایج شرمآور هم دستآورد این مدیریت ضعیف بود.در خاتمه هرچند که نکات و معیارهای اخلافی و فنی بسیاری وجود دارد، باید یادآور شد، تبلیغ فراوان بسیاری از دستگاههای ورزشی و سیاسی و رسانهای برای امید دادن غیرواقعی به مردم، مبنی بر اینکه ما از گروه خودمان صعود کرده و چنین و چنان میکنیم ، در کنار هزینههای سرسامآوری که به اسم هواداری انجام شد، نه تنها امید و نشاطی به جامعه نداد، بلکه به عاملی برای القای ناامیدی و شکاف بین مردم و تیم فوتبال ایران شد. نهایتا اینکه این هم میگذرد ولی کاش که درس بگیریم و فردای روشنی در انتظارمان باشد.