فوتبال، بازی نیست!
فضلالله یاری (سردبیر)هیچگاه به اندازه این چند روز دستگاههای حاکمیتی جمهوری اسلامی به پدیده فوتبال به صورت ایجابی نگاه نکرده بودند، اگرچه چندین دهه است که به صورت سلبی به آن توجه خاصی داشتند؛ مثلا همه تلاش خود را به خرج میدادند که پای زنان به ورزشگاههای فوتبال باز نشود، تا روزی که سُنبه فدراسیون جهانی فوتبال پرزور شد و مجبور شدند که اجازه ورود زنان به ورزشگاهها را صادر کنند؛ اگرچه هنوز هم میخواهند که به لطایفالحیل از زیر بار این تصمیم دستوری فیفا شانه خالی کنند و فعلا راه را در برگزاری مسابقات داخلی بدون حضور تماشاگر دیدهاند. همزمانی حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی قطر و گسترش ناآرامیها در کشور سبب شد تا پای فوتبال نیز به این ماجرا کشیده شود.
فضلالله یاری- هیچگاه به اندازه این چند روز دستگاههای حاکمیتی جمهوری اسلامی به پدیده فوتبال به صورت ایجابی نگاه نکرده بودند، اگرچه چندین دهه است که به صورت سلبی به آن توجه خاصی داشتند؛ مثلا همه تلاش خود را به خرج میدادند که پای زنان به ورزشگاههای فوتبال باز نشود، تا روزی که سُنبه فدراسیون جهانی فوتبال پرزور شد و مجبور شدند که اجازه ورود زنان به ورزشگاهها را صادر کنند؛ اگرچه هنوز هم میخواهند که به لطایفالحیل از زیر بار این تصمیم دستوری فیفا شانه خالی کنند و فعلا راه را در برگزاری مسابقات داخلی بدون حضور تماشاگر دیدهاند.
همزمانی حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی قطر و گسترش ناآرامیها در کشور سبب شد تا پای فوتبال نیز به این ماجرا کشیده شود. اگرچه مشخص بود که برخی از معترضان قصد دارند از این فرصت جهانی استفاده کرده و با حضور در سکوهای تماشاگران بازیهای تیم ملی ایران، پیامهای خود را به جهان مخابره کنند. اما با انتشار فایل صوتی سخنان یک مقام امنیتی مشخص شد که نهادهای نظام نیز در نظر داشتند با تمهیداتی هم از تحرکات احتمالی معترضان جلوگیری کنند و هم منویات خود درباره مسایل داخلی کشور را در این عرصه جهانی به نمایش بگذارند. از همین رو در روزهای گذشته مشخص شد که تعداد زیادی از چهرههای رسانهای و فعالان فضای مجازی متعلق به طیف موسوم به ارزشی را با هزینه بیتالمال به این آوردگاه جهانی فرستادند؛ که نشاندهنده جدیت آنان در این خصوص است. در روزهای گذشته انتشار بخشهایی از فعالیت این افراد در فضای رسانهای و مجازی سبب شد تا بخش مهمی از تناقضات این نهادها در برخورد با مساله فوتبال در مقیاسی جهانی مطرح شود. این روزها زنانی با حجاب مورد تبلیغ نظام با رسانههای حاضر در قطر گفتوگو میکنند و از برابری فرصتهای مردان وزنان سخن میگویند که که بخس زیادی از زنان داخل ایران میگویند این برابری، موجود نیست. در حالی که همان زنی که ادعای برابری فرصتها میکند، نمیتواند با آن شکل و شمایلی که در قطر حاضر بود و به تشویق تیم ملی ایران مشغول بود، در ورزشگاههای کشور حضور داشته باشد. در اقدامی دیگر در همین راستا پس از پیروزی ایران برابر تیم فوتبال ولز تصاویری از شادی زنان و دختران بدون حجاب در رسانههای رسمی کشور منتشر شد که نشان میداد بدون هیچگونه محدودیت و مزاحمتی با سر و روی باز مشغول شادمانی از پیروزی تیم فوتبال ایران هستند؛ اتفاقی که تا همین چندماه پیش پای گشت ارشاد را به خیابان باز میکرد و کار را به بازداشت و جریمه برخی محدودیتهای دیگر میکشاند.
حالا تصور کنید که همین صحنهها که چند روز پیش در ایران و قطر با آزادی کامل برای حضور زنان در ورزشگاه، تشویق تیم ملی و شادمانی در خیابان فراهم شده، چندماه پیش به آنطرف، نیز در داخل کشور فراهم بود. شاید به طور دقیق نتوان گفت که چه اتفاقی میافتاد، اما میتوان گفت که چه اتفاقهایی نمیافتاد. اول این که مهسا امینی؛ دختر اهل سقز آن روز پایش به پلیس امنیت اخلاقی باز نمیشد و در غربت تهران جسم بیجانش به خانوادهاش تحویل داده نمیشد. پس از آن به این دلیل اعتراضاتی در کشور شکل نمیگرفت و برخی دختران و پسران جوان مانند نیکا، اسرا، کیان و ....و دهها نفر دیگر جان خود را از دست نمیدادند. شاید نیازی به حضور جوانانی مانند «آرمان علیوردی» و«حسن براتی» در تهران و مشهد برای حفظ امنیت کشور احساس نمیشد و جان عزیزشان فدا نمیشد. به طور حتم اگر کشور درگیر این حاشیهها نبود، شاید هیچ تروریستی نمیتوانست به آن راحتی با اسلحه وارد حرم شاهچراغ (ع) شود و آن فاجعه را رقم بزند و دهها کودک مانند«آرتین سرایداران» را به آن شکل فجیع یتیم کند. اگرچه انگیزههای بسیاری برای معترضان موجود است و تاکنون هم جامعهشناسان و مسئولان بسیاری به این انگیزهها اشاره کردهاند، اما بدون تردید ماجرای مهسا امینی، بنزینی بود که بر آتشِ زیر خاکستر آن پاشیده شده و آن را شعلهورکرد و هم به مردم و هم به نظام سیاسی صدمه زد.
همین فوتبال که این روزها به شکلی افراطی دستمایهای برای نشان دادن قدرت نهادهای نظام دربرابر معترضان بدل شده، به راحتی میتواست با نگاهی منطقی، به عاملی برای وحدت ملی و به دنبال آن اقتدار نظام سیاسی بدل شود. اما چیزی که همچنان بر آن اصرار میشود، همین شیوه لجوجانه است. شیوهای که انگار متولیان آن چندان در پی اثبات خلاف آن نیز نیستند، و تنها به همین چند روز آینده و نشان دادن علامت پیروزی به معترضان میاندیشند؛ نه بهانهای برای وحدت ملی، ایجاد همدلی در میان مردم و گستردن بساط نشاط و غرور در کشور. وضعیت کشور خطیر تر از آن است که با فوتبال بتوان بازی سیاسی کرد. هر انسان بیطرف و دلسوزی این شیوه را مسیری به سمت ترکستانِ بیتدبیری ارزیابی میکند، مگر اینکه دوربرگردانی در کار باشد وتصمیمی برای دور زدن و برگشتن.