غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


توصیه ابوالفضل فاتح به مسئولان:

خود را در برابر وجدان عمومی قرار ندهید!

همدلی| ابوالفضل فاتح؛ فعال رسانه‌ای با انتشار یادداشتی به موضوعات مرتبط با گشت ارشاد و به‌ویژه مرگ مهسا امینی واکنش نشان داد. در بخشی از این یادداشت که با عنوان «جبهه انسانیت» به دفتر روزنامه همدلی ارسال‌شده آمده است:«داغی که از آسمانی شدن خانم «مهسا امینی» بر دل ملت ایران نشست، موجی از اندوه، بهت، اشک  و انتقاد و اعتراض را برانگیخت. ملت شریف ایران که در دامان مکتب انسانی پیامبر (ص) و عدالت علی (ع) و آزادگی حسین (ع) پرورش یافته‌اند، از ستمی که بر دختری غریب در پایتخت حکومت؛ یعنی همان‌جا که چشم حاکمان باید برای عدالت از همه‌جا بازتر باشد، روا شده است، بی‌تاب شده‌اند. سخن از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و این حزب  و آن  جریان نیست. با کاسب‌کاران سیاسی نیز که از هر تلخی برای خود، کامی و صیدی می‌سازند، عرضی نیست.  سخن از انسانیت و کرامت است.»
فاتح با تمجید از موج همدلی همگانی ادامه داد: «این موج عظیم فرامذهبی و فراسیاسی و ورای قومیت که قلب‌ها را تکان داده و چشم‌ها را نمناک ساخته، موج زلال انسانیت است. به‌بیان‌دیگر در برابر گسترش روزافزون جهل و خشونتی  که حرمت انسان را زیر پا نهاده و با مرگ غریبانه مهسا امینی (دختری از دختران مظلوم این سرزمین)  به اوج خود رسیده، «جبهه‌ای از انسانیت» متولدشده، که تعیین‌کننده است.»
این مدیر رسانه‌ای نوشت:« حق ملت شریف ایران که رژیم سلطنت را به دلیل ماهیت استبدادی و غیرانسانی و غیراخلاقی و موروثی‌اش برانداخت و عزیزترین عزیزان خود را نثار کرد، این نبود و نیست. حق ملتی که برای آرمان‌های اصیلی چون عدالت و آزادی و فهمی راستین از دین قیام کرد، این نبود و نیست که به‌جای آیین خدا که کرامت و حقوق بشر ذاتی آن است، و به‌جای عقلانیت و عطوفت و منطق، چماق و خشونت و تحکم را بر سر خود ببیند. حق ملت این نیست که به‌جای محقق شدن آرمان و آرزوهای صدها ساله‌اش، به دلیل ناکارآمدی خودخواهان  و نادانی گروهی از افراد بی‌توجه و سطحی‌نگر، این  واقعیت‌های تلخ و فسادهای بنیان‌کن را نظاره کند، مفاسدی که ریشه در نفوذ روزافزون تحجر در ساخت و ساحت قدرت دارد.»
او افزود: «در سال‌های اخیر، و از سوی نخبگان دلسوز، مکرراً نسبت به نفوذ اندیشه‌های انسان ستیز و پوستین‌های وارونه هشدار داده شد، اما افسوس که به‌جای تأمل، عموماً یا بی‌اعتنایی شده و یا پاسخ،  حصر و حبس و طرد و تحکم و تحمیل و سکوت بوده است.»
فاتح در بخش دیگری از این یادداشت نوشت: «تحجر و متحجران، این مارهای خوش‌خط‌وخال که امام (ره) نیز مکرراً خطرشان را گوشزد کرد، تنها گرفتاری ما نیستند که گرفتاری همه جوامع بوده‌اند. درد آن است که این جماعت با دروغ و تزویرشان چنان از نردبان قدرت بالا بروند که بتوانند با تحریف یا به نیزه کردن بندهایی از قانون اساسی و دین حنیف، ابزاری برای تحمیل نوع نگاه خودساخته و حقوق اساسی ملت را به عینه پایمال نمایند و آن‌قدر در راه غیردینی و غیرانسانی خود دست بالا بیابند، که حیات دین و میهن را در معرض خطر قرار دهند.» 
فاتح با اشاره به عملکرد برخی از متحجرین تندرو نوشت: «این جماعت کمر هر ملتی را خواهد شکست. بسیاری از اصحاب قدرت که بماند، به ولع ثروت در نزد نزدیکان بسیاری از ایشان بنگرید؛ از عطسه‌ی بزی و لنگه‌کفش پاره‌ای هم نمی‌گذرند، چه رسد از چرب و شیرین بادآورده سیاست و قدرت. این افسوس دارد که دامنه مصائب و انحرافات و نابرابری‌ها به‌جایی رسیده که اگر تا دیروز دعوا بر سر کارآمدی و کفایت و مدیریت و برنامه‌ریزی و انتخابات سالم و حق انتخاب و امثالهم بود، امروز دعوا بر سر «انسانیت» و ایفای حداقل‌های انسانی است. این افسوس دارد که بخش بزرگی از ملت به خیر شما امید ندارند و از شر اشرار شما به خدا پناه می‌برند  و درودیوار نامه مولا (ع) به مالک را فریاد می‌زند که آی اهل حکومت و قدرت، «رفیق ملت» باشید و با ملت خود مثل گرگ رفتار نکنید، و ایشان را به لکنت واندارید، اینان انسان‌اند!»این فعال رسانه در بخش دیگری از یادداشت خود با اشاره به واکنش سراسری مردم نوشت: «این‌که می‌بینید یک جریان ضعیف سیاسی نیست که با اتهام قدرت‌طلبی یا وابستگی یا هر چیز دیگری منفعل شود، این جریان آهِ جگرهای سوخته و پیوند عواطف پدران و مادران و دختران و پسران این سرزمین و وجدان بیدار و «جبهه انسانیت» در بطن جامعه است که در برابر ناراستی و ستم و جهل و تهتک و رویه‌های غلط حکمرانی شکل‌گرفته است و هر روز بیدارتر می‌شود و داعیه‌ای جز اصلاح ندارد و هرگونه بی‌اعتنایی یا سرکوب  صرفاً چهره‌ی شما را تاریک‌تر می‌سازد. اگر تتمه عقل و تدبیری باقی‌مانده باشد، اقتضا دارد که کسی خود را در برابر ظرفیت عمیق و وسیع «انسانیت» و «وجدان عمومی»  قرار ندهد و هر چه زودتر همه به اصلاح رویه‌ها و به موازین انسانی بازگردیم و پا از گلوی ملت مظلوم برداریم و اجازه دهیم ملت نفس بکشد و معنویت و آزادی را در آغوش بگیرد و این میهن و جمهوری عاقبت‌به‌خیر شود و اسلام عزیز بماند. خیر دنیا و آخرت همه ما در این است. اگر چماق و «شتم» راه‌حل بود، امروز طالبان نه بر خرابه‌های افغانستان، که بر جهان حکومت می‌کرد و داعش محبوب عالم بود.»