غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


شعر ابتهاج، ترجمان روح جمعی ایرانی

بهرام براتی (فعال رسانه)

 هوشنگ ابتهاج در شعر و هنر معاصر ما، جایگاه بلند و دست‌نیافتنی دارد. او در زندگی پرفراز و فرود خود، آثاری مانا و سروده‌هایی را به یادگار نهاده است که ترجمان، روح سرکش او هستند. او در سال۱۳۲۵ نغمه‌های نخستین خود را منتشر کرد. ابتهاج در روزگار جوانی، دلباخته دختری ارمنی به نام «گالیا» شد که ساکن رشت بود و عشق او به گالیا در شعر زیبای «دیریست گالیا» تجلی یافت. ابتهاج در سال۱۳۴۶ در جشن هنر شیراز و بر آرامگاه حافظ به اجرای شعرخوانی پرداخت که بازتاب و بازخوردی عجیب داشت. در زمانه‌ای که هنوز جدال ادبیات کلاسیک و سنتی با نوپردازی و قالب نوین نیمایی و شعر نو سخت در جریان بود. 
شادروان باستانی پاریزی در کتاب «از پاریز تا پاریس» تأثیرگذاری آن شعرخوانی را روایت کرده و می‌گوید: «تا پیش از آن هرگز باور نمی‌کردم که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.» ازآنجایی‌که ذهنیت ایرانی در درازنای تاریخ با شعر و ادبیات کلاسیک، پیوند خورده است اینکه بر آرامگاه حافظ که خود قله دست‌نیافتنی غزل است سروده‌ای نو را بخوانید و چنان مردم را به وجد بیاورید و تأثیر ژرفی بر ذهن و زبان شنوندگان شعر، ایجاد کنید خود نوعی رفتار خلاف‌آمدعادت و تلفیقی هنرمندانه از ادبیات سنتی و مدرن به شما می‌رفت که در آیینه تلفیق توأمان، این چهره تماشایی و از سوی مردم به‌شدت مورد استقبال قرار گرفت؛ همان‌که در تعبیر محمدعلی بهمنی خود را به‌خوبی نشان می‌دهد که «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است/در آینه تلفیق این چهره تماشایی است.» یکی از رازهای ماندگاری و تأثیرگذاری شعر ابتهاج، همین تلفیق زیبای جهان‌بینی هنری و حس‌آمیزی عمیق شعری اوست. ابتهاج زندگی پر فرازوفرودی داشت و مشاغل متنوعی را نیز تجربه کرد. از مدیرکلی شرکت دولتی سیمان تهران تا مدیریت واحد شعر و موسیقی رادیوی ایران. ابتهاج با اینکه در خانواده‌ای مرفه و متمول، زاده و زیسته بود اما همچون بسیاری از روشنفکران و نویسندگان آن روزگار، به آرمان‌های سوسیالیسم و اردوگاه حزب توده، گرایشی عمیق و باورمندانه یافت. اگرچه سال‌ها بعد، او اشعاری نیز با درون‌مایه‌های عرفانی، اخلاقی و مناجات با خدا نیز سروده است که به باور برخی، از نظر پرداخت زبانی و ساختار شعری، به سروده‌های حافظ نزدیکی و شباهت بسیاری دارند اما او در قالب شعر نیمایی و سپید نیز، آثاری زیبا به یادگار نهاد. یکی از مشهورترین اشعار ابتهاج، شعر ارغوان است که روایت درخت ارغوانی است در خانه شخصی او. خانه‌ای که خشت به خشت آن را با عشق بر هم نهاده بود و سال‌ها، پذیرای بزرگان شعر و ادب و هنر این سرزمین بود که در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان، به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسید و ابتهاج بارها با اشک و دردی جان‌سوز، آن را روایت کرده است. زندگی پر فرازوفرود هنری و سیاسی او، روایت‌های تلخ و شیرین بسیاری را آفرید که زوایای آن آموزنده، جگرسوز و گاه عبرت ساز است از جفاهایی که به او شد تا دریغ‌ها و برخوردهای تلخی که سهم او از سرزمین زادگاه و سرای امید و عشق کهن او بود که نتیجه‌اش ناامیدی و سفر به دیار غربت شد. سرای امید را که همواره به آن عشق می‌ورزید وانهاد و گرفتار غربت گردید. او که همواره به حافظ عشق و ارادت داشت در کتاب «حافظ به سعی سایه» دیوان لسان‌الغیب شیرازی را تصحیح و در سال ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه، منتشر کرد. تصنیف سپیده یا «ایران ای سرای امید» را با ناامیدی تمام سروده بود تا جایی که در زندان پخش آن از بلندگوی در وقت هواخوری او را به گریه انداخت که شرح دردناک آن را از زبان خودش شنیده‌ایم. در پیش از انقلاب در برنامه‌ی گل‌ها و برنامه‌ی موسیقیایی گلچین هفته، آثار ماندگاری را تقدیم هنردوستان کرد. او در کتاب‌های سیاه‌مشق ۱-۲و۳، شب‌گیر، چند برگ از یلدا تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، تاسیان، بانگ نی، سراب و...سروده‌ها و آثار زیبایی را در دسترس همگان قرار داد. بسیاری از سروده‌های او در حنجره و هنر بی‌بدیل بزرگانی چون استاد شجریان ماندگار شد. اگرچه پرداختن به زوایای شعری ابتهاج، مجال دیگری می‌طلبد اما برای اشاره می‌توان به غلامحسین یوسفی اشاره کرد که باور دارد اشعار و غزل‌های ابتهاج بیش از هر کسی، یادآور شیوه دلپذیر حافظ است. غزل‌هایی چون دوزخ روح، شبیخون، خون‌بها، چشمی کنار پنجره انتظار و... ابتهاج که اصل و اساس شعر را، عاطفه می‌پنداشت اشعاری سروده است که تاروپودی از عاطفه و احساس دارند. ابتهاج غزل کلاسیک و سنتی را نفسی تازه، بخشیده است. از این بابت او یک غزل‌سرای نئوکلاسیک و نوپرداز به شمار می‌رود. او که سال‌ها پیش سروده بود «چه غریبانه تو با یاد وطن می‌نالی/ من چه گویم که غریب است دلم در وطنم» سال‌ها در غربت زیست اما همچنان برای وطن خویش سرود و خواند تا روح سرکش خود را آرامشی دوباره بخشد و شعر و غزل را جامه‌ای دیگر پوشد. بدون تردید، او یکی از محبوب‌ترین شاعران معاصر ما است که هر روز بر خیل دوستدارانش افزوده می‌شود و ویژگی‌های برجسته شعرش، برای نسل جوان، هویداتر و دل‌پذیرتر می‌گردد. هوشنگ ابتهاج سال‌ها در آلمان زندگی می‌کرد و گاه، به مدد فضای مجازی، برخی از اشعارش را با صدای خویش، به خوانش نشسته بود و در دسترس همگان، به‌ویژه نسل جوان و شعردوست می‌نهاد. بازنشر مکرر و مرتب و زمزمه سروده‌های او، از سوی نسل جوان، همه نشان از آن دارد که شعر ابتهاج، ترجمان روح جمعی جامعه‌ای بود که هنوز هم شعر را ارج می‌نهد و رعناترین عنصر فرهنگی خود می‌پندارد و با آن رؤیاها، آرزوها، پیروزی‌ها، شکست‌ها، کامیابی‌ها و ناکامی‌های ملی خود را مشق می‌کند.