غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


روایتی تلخ از وضعیت منابع آب کشور، جهت اطلاع ملت و خانه ملت

مدیریت آب مقصر است، نه خشکسالی!

غلامحسین رنجبرها - وداع بی‌رحمانه و تعمدی با سازه‌های آبی سازگار با اقلیم کم آب ایران یعنی، آبخیزداری، آبخوان‌داری، قنات‌ها و سدهای زیرزمینی، به دلیل اینکه توسعه این گزینه‌ها، پول بادآورده نجومی در آن متصور نیست و شاید منافع سیاسی برخی جریانات را هم تأمین نمی‌کند، لذا مافیای سدسازی به‌صورت شتاب‌زده اعتبارات نجومی ملی را همواره بلعیده است و میراث آن، به‌جای امنیت و پایداری آب کشور، فراگیر شدن بحران آب، به شرح ذیل قابل ارزیابی است.
 تراژدی غم‌انگیز ارومیه
فروپاشی وقیحانه و تنش‌زای زیست‌بوم و شورش‌برانگیز اجتماعی و زیان‌بار اقتصادی و مختل کردن واریته ثروت زا و متعادل‌کننده پایداری هارمونی اکوسیستم و اقلیم بکر و پرجاذبه و بوم‌گرد دریاچه بزرگ ارومیه و تبدیل آن عظمت باستانی و نادر عجایب طبیعی جهان به یک منبع فقرزایی و پدیداری فاجعه زیست‌محیطی، حاصل عملکرد وزارت ضد نیرو از رهگذر احداث بی‌رحمانه و خصومت‌آمیز و مشکوک ۳۵سد روی ۲۱رودخانه مشروب کننده دریاچه ارومیه، آن‌هم به‌ روش دستوری، لابی منابع قدرت، عوامل ثروت و پشت پرده سیاست به‌ویژه با پافشاری نمایندگان ادوار گذشته شمال غرب ایران، در کارنامه وزرای ضد نیرو و رزومه برخی نمایندگان لابی‌گر غیر دلسوز به حال مملکت، نمایان است که عملاً قابلیت پیگیری قوی و مستند قضایی بر آن مترتب است. جدیدترین آمار: ۶۱هزار حلقه چاه که ۳۱هزار آن غیرقانونی بوده‌اند، در حوضه ارومیه حفرشده است. مدرک مستندی که اثبات می‌کند ناپدید شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها، اقلیمی نیست و ریشه در سوءمدیریت دارد و پشت پرده آن مافیای داخلی خوابیده و البته موردعلاقه دشمنی مانند اسرائیل است، این است که ۱۵۰کیلومتری دریاچه ارومیه، دریاچه وان ترکیه قرار دارد، با دو سرنوشت. سرنوشت ارومیه؛ فروپاشی و سرنوشت دریاچه وان؛ پرآبی است. قضاوت با دوستداران محیط‌زیست!
تبدیل دریاچه چندهزارساله پر برکت و اشتغال‌زا و پرجاذبه و مولد اکسیژن و تنظیم‌کننده رطوبت و دمای اقلیم منطقه به انبار باروت طغیان خشم طبیعت در قالب «ریزگرد» و «طوفان نمکی» و آوار آسیب‌های بیشمار آن بر سر مردم بی‌گناه خطه درخشان آذربایجان، رهاورد کارنامه معیوب دیپلماسی آب ایران بوده است. دریاچه ارومیه با متن لاجوردی و زیبایی‌های محیطی و جانوری ازجمله شگفتی‌های خارق‌العاده هدیه کائنات، متأسفانه نفس‌های آخر را می‌کشد، چرا تا این حد تعارض منافع ملی و تا این دامنه و عمق تخریب محیط‌زیست و فاجعه‌آفرینی؟! آیا یک‌نهاد مردمی و یک کارشناس خردمند و دلسوز یا یک تیم نظارتی متعهد از طرف مرکز مطالعات راهبردی مجلس محترم، بیدار نبود که مانع زیاده‌روی در احداث سد و حفر چاه در منطقه دریاچه ارومیه شود، فریاد زند و هشدار دهد؟ آیا رد نفوذی‌های صهیونیسم در پشت این ویرانگری پنهان نبوده است؟
 اندوه بزرگ کارون
احداث ده‌ها سد بر رودخانه کارون و دز و احداث تهاجمی هفت کانال بزرگ انتقال آب میان حوضه‌ای از سرچشمه‌های کارون و دز به فلات مرکزی و خلق هفت کانون و چشمه تولید انبوه ریزگرد در خوزستان به مساحت قریب ۳۵۰ الی ۳۶۰هزار هکتار‌ پراکنده در ۷۰۰هزار هکتار و مواجه کردن تعمدی خوزستان پر آب، با کم‌آبی شدید در شرب و هم‌زمان در کشاورزی به‌عنوان سند رسوایی و بیلان کار فاجعه‌آمیز و سقوط برنامه‌ریزی آبکی آب، به‌توسط عوامل مطالعاتی و اجرایی وزارت ضد نیرو نبوده است؟
 رسوایی سد گتوند
سد مفتضحانه و ویرانگر گتوند که موجب آبروریزی پدیده کارشناسی ایران در حوزه سد، آب و محیط‌زیست نظام سدسازی شده است، یک سند معتبر کارنامه مشکوک وزارت نیرو نیست که چنین فاجعه‌ای در ابعاد ملی آفریده است؟ کدام دانشمند و متخصص سدشناسی و مقوله آب و محیط‌زیست مستقل، ایران‌دوست و وفادار به آبرو و سرمایه امنیت غذایی ایران تا این حد به وطن خود چنین موضوعی را تائید و امضا و مدیریت می‌کند؟ عمق فاجعه اقتصادی و زیست‌محیطی سد گتوند که در خوزستان، جنبه شورش‌برانگیز مردمی بر آن مترتب شد، آیا از رد نفوذی‌ها از چهل سال پیش به این‌طرف در کانون‌های تصمیم‌گیری دیپلماسی ملی آب کشور، حکایت ندارد؟
 روزگار دشوار کرخه
اوضاع سد بزرگ کرخه به وخامت جدی افتاده است و ‌در آستانه خشکیدن قرار دارد. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی وارفتگی این سد بزرگ، امنیت غذایی و اجتماعی منطقه حقابه‌گیران کرخه را به مخاطره انداخته است.
 فاجعه سد شورابه چمشیر
فاجعه تبدیل آب شیرین به شورابه به‌توسط سد رسوابرانگیز گتوند، بار دیگر در گچساران در کسوت سد چمشیر تکرار خواهد شد‌ و اقتصاد یک منطقه متکی به کشاورزی را در محاق و ورشکستگی کشاورزی و خیزش‌های اجتماعی کور فرو خواهد برد. یک کشاورز کنجدکار منطقه زیدون بهبهان هم فهمیده است که پشت سدسازی چمشیر، غیر از کمک به کشاورزی نهفته است، چطور مجلس نشینان ناظر بر اجرای سالم قانون و صحت و سلامت پروژه‌های ملی به این حد از ذکاوت و هوشیاری نرسیده‌اند که ظالمانه بودن و برانداز بودن سد چمشیر گچساران را رصد و فهم کنند؟ تکرار آزمون‌وخطای گتوند در پروژه چمشیر اگر معالجه نشود، اتاق فکر معیوب وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط‌زیست، مجدداً، این خطای استراتژیک بسیار مخرب را در پروژه سدسازی دیگری، در ایران، تکرار خواهند کرد و مکانیسم باطل تبدیل برنامه‌ریزی‌شده سرزمین ایران به سرزمین سوخته را سرعت می‌بخشند و ایران را به‌زانو درمی‌آورند.
 عزای مرگ تالاب‌ها
خشکیدن سایر پیکره‌های آبی تاریخی نظیر رودخانه‌های سمیره کرمانشاه، زاینده‌رود، تالاب بزرگ هورالعظیم و تالاب گاوخونی و محو شدن دریاچه‌های طشک، بختگان، هامون، کافتر و مهارلو. آیا از وضعیت نامطلوب کارنامه‌ وزارت نیرو در مقیاس راهبردی و سیاست‌گذاری کلان آب کشور، حکایت ندارد؟ حقآبه هیرمند و هامون مظلوم هم در هاله‌ای از ابهام، به سمت اضمحلال در حرکت است.
خاموشی سرچشمه کوهرنگ
 آیا خشکیدن بهت‌برانگیز، طاقت‌فرسا و ترسناک سرچشمه چند میلیون ساله ‌کوهرنگ، حاصل بی‌رحمی و اجحاف به طبیعت زاگرس از رهگذر احداث دستوری برخی طرح‌های غیرطبیعی انتقال آب به کویر مرکزی نیست؟ خشکاندن سرچشمه خروشان و پرآب کوهرنگ، اعلام عزای عمومی و برخورد فوری با مسببان ایجاد این فاجعه نکبت‌بار را می‌طلبد. چرا شاخک‌های نمایندگان مجلس انقلابی دراین‌باره حساس نیست؟ سکوت در قبال تکرار این فاجعه ملی تا کی؟
 پروژه ساخت سد فینسک
در پشتکوه مازندران با هدف انتقال آب میان حوضه‌ای به سمنان، نمونه دیگری از فجایع زیست‌محیطی و سرمایه سوزی تعمدی منابع آبی و طبیعی تلقی می‌شود، این رشته تخریبی منابع سرمایه‌ای سر دراز دارد.
 تراژدی محو دریاچه پریشان
دریاچه بین‌المللی پریشان کازرون هم پریشان و هم قربانی سوء مدیریت در مقوله آب شد، حفر ۹۵۰حلقه چاه و برداشت چهارده برابری آب، موجب خاموش شدن ده سرچشمه تأمین‌کننده حقابه دریاچه شد، دریاچه محو گردید.
 بخت بختگان، مرگ بود
 قطع حقابه دریاچه بختگان از آب رودخانه کر و ساخت چند سد دستوری و سیاسی در بالادست منابع تأمین‌کننده آب دریاچه و بهره‌برداری بی‌رویه و حفر چاه‌های متعدد، از عوامل اصلی مرگ این اکوسیستم با تنوع زیستی پیچیده به شمار می‌رود، گنجینه دریاچه بختگان دومین دریاچه بزرگ ایران شبیه فروپاشی ارومیه، قربانی سوءمدیریت شد. این فاجعه جبران ناپدیر و رویدادهای تلخ آن نیز در کارنامه وزارت فخیمه نیرو باید درج شود. نگین مرکز ایران رودخانه تاریخی زاینده‌رود نماد‌ و هویت تاریخی و سرزندگی اصفهان هم سال‌هاست قربانی مطامع سوداگران سیری‌ناپذیر شده است. مافیای فربه شده آب ایران، این بزرگ‌ترین رودخانه فلات مرکزی را سلاخی کردند.
 پیامدهای احداث سد مارون۲
بارگذاری سد مضاعفی بر رودخانه کم‌جان مارون، به لحاظ مطالعات علمی - فنی، زیست‌محیطی و اجتماعی و اقتصادی، وفق تحلیل‌های قاطبه متخصصان مستقل و رانت ناپذیر آب، سد و محیط‌زیست، یک فاجعه و متروپل ملی دیگری پدیدار و به جامعه زیان‌دیده خوزستان و کهگیلویه، تحمیل خواهد کرد. موضوعی که البته نگاه غیر کارشناسی به آن می‌تواند به ظرفیتی برای ایجاد تنش میان مردم دو استان هم‌جوار کهگیلویه بویراحمد و خوزستان تبدیل شود.
 تحلیل راهبردی ابرفاجعه ورشکستگی آب ایران
 انداختن تقصیر تراژدی‌ها و فجایع برشمرده فوق ذیل منابع مغبون شده طبیعی ایران، فقط بر گردن خشک‌سالی اقلیمی، فرافکنی است و دادن آگاهانه آدرس غلط به‌توسط مافیای قدرقدرت آب در سطوح سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مقوله آب و سد، قابل‌بررسی است، خشک‌سالی، از هزاران سال پیش تا کنون، پدیده سرشتی و ذاتی اقلیم خشک و نیمه‌خشک و ابرخشک ایران بوده و خواهد بود. اگر خشک‌سالی‌ها عامل این‌همه فجایع و تراژدی‌های ناپدید شدن دریاچه‌ها، فروپاشی تالاب‌ها، خشکیدن رودخانه‌ها و سرچشمه‌ها، بود می‌بایست صدها سال پیش کل ایران به صحرای برهوت و کویر غیرقابل‌سکونت تبدیل می‌شد و کل منابع آبی محو می‌شدند و تمدن‌های بزرگ ایران اصلاً پا نمی‌گرفتند. القای خشک‌سالی به‌عنوان مسبب تنش‌ها و بحران‌های آبی، توطئه مراکز قدرت غارتگران مافیای آب است. خشک‌سالی اقلیمی، حداکثر 10درصد مقصر و عامل است. تغییرات اقلیمی و افزایش شدت تبخیر آب ناشی از افزایش 1.5الی۲درجه گرمایش کره زمین متأثر از گازهای گلخانه‌ای، هم 10درصد مقصر است. به ضرس قاطع اعلام می‌دارد که مقصر 80درصد ورشکستگی عمیق آب ایران، خشک‌سالی مدیریتی (سوءمدیریت) هدایت‌شده و شاید تعمدی در دیپلماسی آب بوده است و بس. اگر در فرصت تحقیق و تفحص مجلس محترم از وزارت نیرو از چهار دهه پیش، در پدیده انتقال میان حوضه‌ای آب و در نهضت سدسازی، فارغ از لابیِ قدرت، ثروت و مصلحت و بلکه صادقانه و مسئولانه کالبدشکافی شود، ابتدا به خیانت بی‌رحمانه خائنان به منافع ملی، سپس به نادانی و تبعیض مدیران کوتوله در تصمیمات کلیدی سدسازی و پدیده مخرب انتقال چند میلیارد مترمکعبی آب، خواهید رسید. هیچ منطق و عقل سلیمی نمی‌پذیرد کارشناسان و متخصصین آب، سد و محیط‌زیست تا این حد، جسارتا؛ کم‌سواد، بی‌مسئولیت و خواب‌آلود و بی‌انضباط باشند که این‌همه کور شدن چشمه‌سارها و فروپاشی تالاب‌ها و نابودی دریاچه‌ها و خشکیدن، سوختن و آفت زدن جنگل‌ها را نبینند و چاره‌اندیشی نکنند. 
به تعبیری دیگر کدام رودخانه، دریاچه، چشمه‌سار، تالاب، جنگل و کاریز از گزند تخریب مافیای هفت‌سر آب، مصون مانده است؟! این چرخه شدیداً معیوب و باطل زنجیره‌ای در چهل سال گذشته، دقیقاً زمانی رخ‌داده است که صهیونیسم در آب خاورمیانه با نیابت ترکیه در طرح‌های پیچیده «گاپ» و «داپ» برنامه‌ریزی کرده که با احداث ۲۲سد‌ بر دو رودخانه دجله و فرات با گنجایش مجموعاً ۱۲۰میلیارد مترمکعب، جنگی آبی را علیه ایران رقم بزند. عواقب و سرانجام کار، در آینده نزدیک گلوی حیات تولیدات کشاورزی و زیست‌محیطی و اجتماعی سه کشور سوریه، عراق و ایران در دست ترکیه و اسرائیل خواهد افتاد و به‌زودی با فشار دادن این گلو، نفس مردم ایران را به شمارش خواهند انداخت. ابتدایی‌ترین نتایج مخرب استراتژی پنهان آب ترکیه و اسرائیل، افزایش چشمه‌های تولید ریزگرد و گردوخاک و طوفان‌های نمکی، از شش کانون در چهل سال پیش به ۳۰۰کانون در خاورمیانه، می‌باشد، وفق اعلام سازمان حفاظت محیط‌زیست ایران۱۲۰میلیون هکتار منشأ تولید گردوغبار در سه کشور عربستان (۹۰) عراق (۲۴) و سوریه (۴) میلیون هکتار شناسایی‌شده است که این ظرفیت یک تهدید و هیولای بزرگ برای حیات انسانی و گیاهی و حیوانی ایران محسوب می‌گردد. این پروسه خلق کانون‌های ریزگردزایی با حداقل EC = ۶۵هزار میکروموس، با سرعت زیادی، تداوم دارد تا اینکه حداقل ۱۵استان ایران را مورد تهدید جدی قرار دهند. این تهدید بالقوه به‌زودی ایرانیان را به‌شدت به ستوه خواهد آورد و اقلیم ایران را دچار ناهنجاری‌های بی‌شماری ازجمله شیوع انواع بیماری‌ها و خشکاندن درختان زاگرس خواهند کرد. وقتی اتاق فکر اسرائیل، در تجربه جنگ تحمیلی ایران را شکست‌ناپذیر دید، لذا استراتژی خود را تغییر داده و جنگ نرم در حوزه دارو، تغذیه و به‌ویژه آب علیه ایرانیان را طراحی کرده و اکنون به‌وسیله عواملش در ترکیه وجاهت اجرایی بخشیده است. این تغییر استراتژی اگرچه برای دشمن کم‌هزینه‌تر از گذشته است و بدون تلفات انسانی نیروهای نظامی صورت می‌گیرد و حتی در میان افکار عمومی و نهادهای بین‌المللی و غیردولتی جهان انعکاس رسانه‌ای هم ندارد و گزندی را متوجه این‌گونه سیاست‌ها نمی‌کند، اما پیامدهای زیان‌بار آن برای ایرانیان و البته خاورمیانه طولانی‌، پرهزینه‌ و با تلفات انسانی بالاست و برای ما، تمدن ستیز و اقتدارشکن است. آیا این‌همه فرونشست‌ها، بیابان‌زایی‌ها، فجایع و ضایعات در دریاچه‌ها، تالاب‌ها، جنگل‌ها، چشمه‌سارها و رودخانه‌ها و زیاده‌روی غیرمتعارف در سدسازی، کفاف نمی‌کند که اثبات هژمونی مدیران ضعیف و نالایق باشد؟
به این پنج نگرش در جامعه مطالبه گران آب و سد و محیط‌زیست توجه فرمایید:
 نگرش اول: تحلیل جامع‌تر این است که سکوت هر سه قوه در مقابل موج نابودی ذخایر استراتژیک آب ایران و ذخایر ذی‌قیمت منابع گران‌سنگ طبیعی و انتقال‌های غیرقانونی و سرقت بی‌سابقه آب و بی‌تفاوتی نسبت به عملکرد نفوذی‌ها در هجمه خشکاندن دریاچه‌ها، تالاب‌ها و چشمه‌سارها و سیاسی شدن موضوع ساختار فنی و کارشناسی آب، مصداق خودزنی و سرمایه سوزی و تضعیف تعمدی یا غیر تعمدی اقتدار نظام جمهوری اسلامی به شمار می‌روند. عواقب این بی‌تفاوتی و سکوت، افتادن ایران در چاه ویل تنش‌های عمیق، مستمر و سراسری آب شرب و آب کشاورزی، قابل‌درک است.
نگرش دوم: ملتی که آب شیرین نداشته باشد تمدن ندارد و مرگ تلخ نصیبش می‌شود. قصور نهاد نظارتی ادوار مجلس در چهل‌وسه سال گذشته و سکوت طولانی‌مدت در مقابل غارت آب و نابودی منابع طبیعی و بعضاً انتصابات نالایق‌ها و قومیت خاص و هدف‌دار در رأس وزارت نیرو و کشاورزی از استان خاص به‌منظور تسهیل صدور مجوز انتقال آب به فلات مرکزی، هیچ توجیه عقلایی و منطقی بر آن مترتب نبوده و نیست و قابل‌بخشش هم نخواهد بود، آیا نباید مجلس به مردم پاسخ‌گو باشد؟ ماده پنجاه قانون اساسی صراحت به حفاظت از سرمایه و میراث منابع ارزشمند طبیعی دارد، ولی اکثر نمایندگان کل ادوار مجلس در شکستن این قانون و اعمال لابی‌ها و فشارهای غیرمتعارف سیاسی به سازمان حفاظت محیط‌زیست و وزارتین نیرو و کشاورزی جهت سدسازی‌های بی‌رویه، پیش‌قدم بوده‌اند؛ به تعبیری گویاتر، مردان قانون خود پیش‌قدم شکستن قانون و سلب استقلال قانون در حوزه سد، آب، محیط‌زیست و جنگل کشور بوده‌اند و هستند و این قانون‌شکنی توسط خود قانون‌گذاران، کماکان و به‌شدت ادامه دارد؛ ‌ازجمله در ارتباط با احداث برخی سدهای مضر، چه بلایی به‌سر مجلس انقلابی آمده است که باید مردم از مردان قوه مقننه، ملتمسانه بخواهند که خود از اجرای قانون تخطی نکنند، خود پاسدار مصوبات خویش باشند و حقابه چندهزارساله تالاب‌ها را نبلعند.(طبق مصوبه شورای عالی آب، انتقال میان حوضه‌ای آب برای غیر شرب اکیداً ممنوع می‌باشد لیکن خود قانون‌گذاران، علی‌الخصوص نمایندگان ادوار اصفهان بارها و بارها، پیش‌قدم شکستن این قانون بوده‌اند و در غارت آب خوزستان و چهارمحال بختیاری، همواره به‌دروغ متوسل شده‌اند و به بهانه آب شرب برای مردم، آب‌کشت برنج و کلکسیون صنایع آب‌بر را به اصفهان و یزد هدایت کرده‌اند و منافع ملی را قربانی منافع شخصی خود جهت پر کردن کارنامه نمایندگی کرده‌اند. این رویکرد موجب شده است که مرکز تمدن کهن ایران و مولد دائمی ۶۰درصد ثروت ایران، پایتخت انرژی و پیشانی کشاورزی ایران و گنجینه نفت و گاز ایران یعنی خوزستان، دچار تنش و ورشکستگی دائمی آب شرب و کشاورزی شود.)
 نگرش سوم: فقدان الگوی کشت متناسب و سازگار با اقلیم‌های متنوع ایران،
فقدان الگوی بهینه مصرف آب، عدم توسعه کشت‌های کم‌مصرف گلخانه‌ای، ممنوع نکردن تدریجی روش کشت سنتی آبیاری غرقآبی، وداع تعمدی با سازه‌های کارآمد آبی بومیِ سازگار با اقالیم خشک، نیمه‌خشک و ابرخشک ایران و ارزان‌قیمت و بدون پیامدهای زیان‌بار و ... از دیگر عوامل ساختاری، بحرانی شدن آب ایران محسوب می‌شوند و پارامترهایِ تغییر الگوی پراکنش جمعیت شهری و روستایی، رشد دو برابری جمعیت، تغییر الگوی مصرف و ارتقای سطح زندگی، افزایش رشد صنعتی و کشاورزی، جزو عوامل ثانویه و فرعی بحران آب بوده‌اند.
نگرش چهارم: دانشمندان مستقل و بی‌طرف متخصص در آب، سد و محیط‌زیست که از سفره مافیای آب، حقوق و بهره نجومی نخواسته‌اند و اصالتاً لابی پذیر هم نیستند، به استناد داده‌های آماری و ادله متقن، احداث برخی سدهای را یک پدیده دستوری، سیاسی، بحران‌آفرین، مخرب زیست‌محیطی و منبع ایجاد خیزش‌های ناهنجار اجتماعی، ارزیابی کرده‌اند و عمیقاً بر این باورند که انتقال‌های میان حوضه‌ای آب کشور که تا کنون با رفتار مافیایی و آگاهانه وجاهت اجرایی یافته‌اند، اقداماتی براندازانه بوده‌اند. حتی آقای دکتر محسن رنانی که خود اصالت اصفهانی دارند انتقال آب‌های شیرین کارون و دز را، پروژه‌هایی در راستای براندازی نظام، تعریف کرده‌اند (تفسیر به معنی.)
نگرش پنجم: به تعبیر تحلیلگر فرهیخته‌ای، از بین یک‌صد بحران مبتلابه فعلی ایران اسلامی، بحران اول، بحران آب است و بحران دوم سوءمدیریت. دولت‌ها، هر دو ابر بحران را جدی نگرفتند، چون استراتژی آزمون‌وخطا بر نظام و ساختار مدیریتی ایران حاکم است و پدیده درمان را بر پدیده پیشگیری، همواره اولویت داده‌اند. ارمغان هولناک کندوکاو چهار دهه مدیریت وزارتین نیرو و کشاورزی، مو بر تن هر‌ ایرانی دلسوز، سیخ می‌کند؛ برخی از پیامدهای دردناک این وضعیت به شرح زیر قابل‌بررسی است:
۱- نابودی ۶میلیون هکتار جنگل در ۴۰سال. ۲-افزایش ۲/۵میلیون هکتار به بیابان‌های کشور فقط در یک دهه اخیر. ۳- در فرونشست زمین در دنیا، رکورد شکسته‌ایم. ۲۹استان از ۳۱استان درگیر مخاطره فرونشست زمین هستند، ایران رتبه چهارم در فرونشست زمین در دنیا را دارد، این شاخص منفی، پنج برابر میانگین جهانی و ۹۰برابر میانگین کشورهای توسعه‌یافته است. مخاطره ترسناک فرونشست زمین، به‌زودی ساز بلعیدن پاره‌هایی از ایران با اولویت تهران و اصفهان، کوک می‌کند. ۴- در فرسایش خاک، رکورد شکسته‌ایم. بیش از هفت برابر میانگین جهانی فرسایش خاک داریم. ۵- اکثر دریاچه‌ها و نیز تالاب‌های ثبت شده، یا خشک شده و تبدیل به چشمه‌های تولید ریزگرد شده‌اند یا در حال طی مراحل اضمحلال، هستند. ۶- تعداد چاه‌های حفرشده در سال ۱۳۶۰ = ۱۴۸۰۰۰ حلقه و در سال ۱۳۹۰ = ۷۴۶۰۰۰ و در سال ۱۴۰۰ = یک‌میلیون حلقه که حدود نصف آن غیرمجاز است.۷- در چهار دهه گذشته، تعداد سدهای بزرگ مخزنی، بیش از شصت برابر شده است، یعنی شتاب‌زدگی و جنون سدسازی. ۸ - EC متوسط آب‌های زیرزمینی کشور در چهل سال اخیر از ۲۳۰میکروموس بر سانتیمتر به بیش از ۴۵۰۰، رسیده است و این چرخه معیوب، با سرعت، تداوم دارد.۹- بر اساس آمار سال ۱۴۰۰، از ۶۰۹ دشت کشور، ۴۲۰ دشت دارای وضعیت ممنوعه و ممنوعه بحرانی هستند.۱۰- کسری مخازن آب‌های زیرزمینی ۱۳۵کیلومتر مکعب، برآورد شده است.۱۱ - سرانه آب ایرانیان به یک‌پنجم در طول نیم‌قرن اخیر کاهش‌یافته است.
 تحلیل جاری، واقعیات انکارناپذیر و تلخ وضعیت هارمونی به‌هم‌پیوسته منابع و ذخایر ارزشمند طبیعی ایران را به تصویر می‌کشاند که اگر متهم به سیاه نمایی نشویم، می‌تواند، رنگ خطر و هشدار بیدارباشی و چاره‌اندیشی را‌ برای حکمران‌ها در قوای عالی کشور به‌صدا درآورد.
النهایه، پیامدهای این مجموعه عملکرد، ورشکستگی وحشتناک، اقتدارشکن، بحران‌آفرین و براندازانه در مقوله آب است، هم آب شرب و هم آب کشاورزی و صنعت. منابع چندهزارساله پایدار و تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر آبی را تلف کردند، بدون اینکه امنیت غذایی کامل و پدیده توسعه، رهاورد آن باشد. ایران تا ده‌ها سال آتی توانایی جبران این وسعت فجایع و خسارات را نخواهد داشت. ره‌گیری و واکاوی عمیق و صادقانه علت‌های بروز این کارنامه تلخ در ابعاد ملی و اتلاف بودجه نجومی ملی، در راستای نابودی سرمایه‌های طبیعی، به عهده مجلس محترم و دستگاه‌های محترم امنیتی است.
 پیشنهاد راهبردی:
مجلس محترم دو مصوبه زیرساختی و تاریخی را زیور کارنامه خود سازد؛ مصوباتی استراتژیک و تحول‌آفرین به شرح ذیل را به نام خود به ثبت رساند:
۱- روش سنتی آبیاری غرقآبی، ظرف چهار سال در کل اراضی زراعی آبی کشور ممنوع شود؛ و طی یک برنامه چهارساله هر سال ۲۵درصد از اراضی آبی، به انواع سیستم‌های نوین آبیاری تحت‌فشار مجهز شوند. دولت لایحه تشویقات و یارانه‌های لازم را لحاظ گرداند.
۲- مجلس مصوب گرداند که تشخیص ضرورت احداث یا تخریب سد، از عهده وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط‌زیست سلب و این رسالت تخصصی و سرنوشت‌ساز به شورایی انتخابی و مستقل از قدرت دولتی متشکل از متخصصین سمن‌ها و نهادهای مدنی و غیردولتی واگذار شود و رانت، لابی، سفارش و دستور سیاسی در آن راهی نداشته باشد. این مصوبه انقلابی و ابتکاری، امنیت و پایداری آب و جنگل و محیط‌زیست ایران را پوشش می‌دهد و تاریخ همواره تمامی کنشگران این دو مصوبه بنیادی را فراموش نخواهد کرد.