دموکراسی؛ نظامی برای تقسیم پیروزی
محمدرضا چمننژادیان (فعال سیاسی)در عالم حکمرانی نوع حاکمیتها تعیینکننده چگونگی مشارکت مردم در سرنوشت خودشان بوده و نظامهای سیاسی حاکم، معرف فلسفه حاکم بر ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی شهروندان است که چگونگی روابط اجتماعی، حرفهای و کنشگری مسئولانه را همراه با پاسخگویی ترسیم و توصیه میکند؛ و در چارچوب قواعد اجتماعی از جمله قوانین اساسی، عادی و دستورالعملهای اجرایی، مقررات خرد و درشت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در سطوح مختلف جامعه هدف وضع و عملیاتی میشود.مطالعات میدانی علوم، ادبیات و تاریخ مکاتب سیاسی بهترین معیار برای سنجش عملکرد رژیمهای سیاسی است. با مشاهده رویکردهای فرآیندی و گرفتن بازخوردهای تجربهشده اثربخش مردمسالارانه است که میتوان کارکردها و کارآمدی رژیمهای سیاسی را ارزیابی کرد. بهترین ملاک و شاخصهها برای تعیین موفقیت هر رژیم سیاسی عبارت است از: کیفیت توجه به رأی ملت در سرنوشت، مکانیزمهای فرآیند محور مشارکت، جایگاه دمکراتیک نهادهای مدنی مردمسالار، رضایتمندی اکثریت شهروندان از زندگی و چگونگی تحقق مطالباتشان؛ و از طرفی امروزه ظهور و حضور کشورها در بلوکبندیهای متعارف منطقهای و بینالمللی است که نوع رویکردشان به جایگاه مردم در ساختارهای حاکمیتها را تا حد زیادی مشخص میکند. گر چه نظامهای سیاسی دمکراتیک تا اقتدارگرا (توتالیتر) ناچار با تمسک بهنوعی دموکراسی، تعریفی از جایگاه و مشارکت مردم دارند و هر کدام به شکلی مدعی مشارکت ملت و همراهی مردم با حکومت و ایدئولوژی حکمرانی خود هستند. آن شکل مشارکت و همراهی معمولاً برخاسته از نوعی نگرش و رویکردی به قدرت و چرخش آن است که در متن فلسفه وجود نظام و رژیمها سیاسی نهفته است.
تجارب تاریخی رژیمهای سیاسی با بررسی عملکردها و نوع حکمرانیها، مبین موفقیت بلامنازع شیوههای دموکراسی بهطور عام است که در قالب ساختارهای دمکراتیک مقدرات جوامع هدف را به دست میگیرد. هرچند شیوه دموکراسی مشروع و مقبول برای کسب قدرت و حکمرانی مطلوب در قالب نظامهای سیاسی ریاستی، نیمه ریاستی، پارلمانی و نیمه پارلمانی رایج است، اما رقابت ماراتونی و تورنمنتی نهادهای صنفی و حزبی بهترین نوع رقابت برای کسب و چرخش قدرت است و دموکراسی با مشارکت اکثریت واجدین شرایط رأیدهنده فعلاً بهترین نوع نظام سیاسی محسوب میشود.
در جوامع و حکومتهای برخوردار از دموکراسی بهخوبی قابلمشاهده است که تحولات سیاسی داخلی و بیرونی کمترین تزلزل اساسی، ناپایداری و شکست را متوجه ارکان ساختاری نظام سیاسی میکند. همچنین یاس، شکست و خدشه به اعتماد را متوجه نهادهای مدنی بهویژه نگرش و مشارکت مردم نمیکند. در این حکومتها، دموکراسی محل شکست نظام سیاسی، احزاب و مردم نیست و در حقیقت همه عوامل دخیل در فرایند دمکراسی فرآیندی به نسبت مشارکت مردم در پیروزی سهیم میشوند.در این روزها نتیجه کلی انتخابات فرانسه با توجه به جنبش اعتراضی چندین ماهه جلیقهزردها علیه مکرون و احزاب متحد با او برای ملتها و نظامهای سیاسی جالبتوجه و درسآموز است تا درک درستی از دموکراسی بهعنوان شیوه واقعی سازماندهی جامعه پیدا شود. در این انتخابات هم نتیجه رقابت، نوع مشارکت و درصد اقبال به نامزدها با گرایشهای حزبی بسیار قابلتأمل و توجه است؛ زیرا در این رقابت، همگان با هدفمندی و برنامهریزی قبلی حضور داشتند. تیمی برای کسب قهرمانی و سایرین برای ارتقا و حفظ جایگاه خود تلاش جانانه داشتند تا بخشی از کیک پیروزی را سهم خود کنند. خروجی این اتفاق نیز شکست قطعی (بهجز در کمیت آرا) متوجه نظام سیاسی، احزاب فعال و شهروندان نشده است. بهطور مثال گرچه مکرون و احزاب ائتلافی پیروزی نسبی تلخی را پس از ۳۰سال کسب کردند، ولی با از دست دادن اکثریت مطلق متوجه نواقص برنامهها و عملکرد خود شدند. در طرف دیگر خانم مارین لوپن نامزد راست افراطی با وجودی که سالهاست تلاشهای جنجالی فراوانی برای کسب رأی قاطع و لازم برای بهدستگیری قدرت داشت، اگرچه موفق به این مهم نشد ولی با کسب ۸۹کرسی از نمایندگان حزبی با ارتقای قابلتوجه حدود هشتادپلکانی موفق شد سهمی جدیتر و معناداری از پیروزی را برای خود و هوادارانش رقم بزند تا متقاعد شوند که برای رسیدن به قدرت هنوز اکثریت لازم را ندارند و باید تلاش برای اقناع شهروندان را همراه با آسیبشناسی برنامههای خود و دیگران را بیشتر کنند. چنین تجاربی مؤید این ادعاست که فعلاً تا پدید آمدن یک نظام بدون نقص دموکراسی با همه نقایص و کمبودهایش، تنها شیوه سازماندهی بهینه برای جامعه، مشارکت و حکمرانی است که در آن علاوه بر عدم وجود شکست قاطع، برای همگان سهمی از پیروزی وجود دارد.