روزی که سازمان «شین فین» ایرلند تأسیس شد
ايرلند از اواخر قرن پانزدهم مستعمره انگليس بود و سازمان شين فين با هدف استقلال ايرلند توسط يك روزنامهنگار برجسته ايرلندي به نام آرتور گريفيت در 13ژوئن ۱۹۰۶ تأسيس شد. روش شين فين در ابتدا، مقاومت منفي در برابر انگليسيها و عُمّال دولتي آنها بود ولي پس از چندي به مبارزه مسلحانه عليه دولت انگلستان تبديل گرديد.
در نهايت به دنبال شورش مسلحانه و جنگهاي چريكي كه در سال 1920م آغاز شد، در سال 1921، استقلال ايرلند جنوبي به دست آمد؛ اما شين فين به عنوان شاخه سياسي ارتش جمهوریخواه ايرلند، بعد از استقلال ايرلند جنوبي، در كنار مبارزات مسلحانه ارتش جمهوریخواه ايرلند شمالي (ايرا)، براي وحدت دو بخش شمالي و جنوبي ايرلند، به مبارزات سياسي خود ادامه داد تا اینکه پس از دو سال مذاكرات فشرده با دولت انگليس و احزاب پروتستانِ طرفدار انگليس در ايرلند شمالي، در دهم آوريل 1998م، رهبران شين فين موافقتنامه صلحي با انگليس امضا كردند.
مهاجرت به آمریکا، این فرصت را برای تعدادی از ایرلندیها به وجود آورد که پس از کسب جایگاه مالی مناسب، به حمایت از جنبشهای ضد انگلیسی در کشورشان بپردازند. نهضت «فرمانروایی میهنی» در ایرلند پا گرفت و بهتدریج، عرصه را بر انگلیسیهای تمامیتخواه تنگ کرد. هدف این نهضت، فسخ قانون اتحاد جزیره ایرلند با بریتانیا و تشکیل یک مجلس مستقل ملی بود و این، یعنی استقلال ایرلند. پارلمان بریتانیا از خواسته نهضت «فرمانروایی میهنی» حمایت نکرد.
ایرلندیها که دیگر حاضر نبودند وابستگی به انگلیس را تحمل کنند، به پا خاستند. نهضت «شین فِین»(در زبان ایرلندی به معنای ما خودمان) به مبارزه برای آزادی ایرلند ادامه داد.
با آغاز جنگ جهانی اول، «شین فین» احساس کرد که میتواند به آمال آزادیخواهانه مردم ایرلند جامه عمل بپوشاند؛ نخستین شورش سراسری آنها، در آوریل سال 1916، بهشدت سرکوب شد، اما آتش مبارزه خاموش نشد. هنرمندان پا به عرصه مبارزه گذاشتند؛ جرج برنارد شاو و جیمز جویس، نویسندگان نامدار ایرلندی، با آثارشان غرور ملی هموطنان خود را تقویت کردند. با پایان یافتن جنگ جهانی اول، ایرلندیها شاهد مقصود را در آغوش کشیدند و «دی والرا»، رهبر وقت «شین فین»، پس از مذاکرهای جنجالی با «لوید جرج»، نخستوزیر انگلیس، استقلال ایرلند را در سال 1922 اعلام کرد؛ اما این پایان ماجرا نبود. انگلیسیها شایع کردند که اکثریت کاتولیک ایرلند، عرصه را بر اقلیت پروتستان این جزیره تنگ خواهد کرد. وحشت بر سر ایرلندیهای پروتستان سایه افکند. انگلیس با استفاده از همین موقعیت، اعلام کرد که شش منطقه پروتستاننشین شمال ایرلند، همچنان جزوی از خاک انگلیس خواهد ماند.
در جشن استقلالی که در دوبلین برگزار شد، نخستین جرقههای اختلاف زده شد. گروهی از اعضای «شین فین» از آن انشعاب کردند و جناح راست و چپ به وجود آمد؛ جنگ داخلی اجتنابناپذیر بود! بعد از 15 سال کشمکش، سرانجام قانون اساسی سال 1937، ایرلند را کشوری مستقل با نظام حکومتی جمهوری اعلام کرد. ایرلندیها در جنگ جهانی دوم بیطرف ماندند، اما هرگز از زیر بار آرزوی بازگرداندن ایرلند شمالی به سرزمین مادری، شانه خالی نکردند.
جمهوری ایرلند در سال 1949 به عضویت سازمان ملل متحد پذیرفته شد؛ اما ارتش جمهوریخواه ایرلند، شاخه نظامی «شین فین»، همچنان بر منضم کردن ایرلند شمالی به سرزمین مادری، اصرار داشت. در داخل این منطقه نیز، درگیریهای شدید مذهبی در جریان بود.
بافت کشاورزی و روستایی ایرلند شمالی، با اعتقادات مذهبی مستحکم، زمینه را برای درگیریهای لفظی مذهبی فراهم کرد؛ درگیریهایی که سرانجام به کشمکشهای فیزیکی انجامید. در دهه 1960، تنشها به اوج خود رسید. پروتستانها به جان کاتولیکها افتادند. اروپا در قرن بیستم، شاهد منازعات قرونوسطایی بود! انگلیسیها به بهانه حمایت از اقلیت کاتولیک، واحدهای نظامی خود را وارد ایرلند شمالی کردند. ارتش جمهوریخواه ایرلند، این دخالت آشکار را برنتابید؛ موج ترور و خشونت علیه انگلیسیها در ایرلند و جزیره بریتانیا آغاز شد.
این درگیریها دستکم تا سال 2000 میلادی، ادامه یافت. در سال 1980، تعدادی از اعضای بازداشتشده ارتش جمهوریخواه ایرلند، در زندان انگلیسیها دست به اعتصاب غذا زدند؛ مرگ بابی ساندز، جوان 27 ساله ایرلندی، پس از 66 روز اعتصاب غذا، دنیا را شوکه کرد. تلاشها برای انعقاد پیمان صلح آغاز شد؛ پیمانی که در آوریل سال 1998، بین انگلیس و سران «شین فین» امضا شد و به معاهده «جمعه نیک» شهرت یافت؛ اما این پیمان، با وجود تأثیرگذاریاش، بر سیاهه اختلافات مذهبی و سیاسی در ایرلند مُهر پایان نزد.