نگاهی به سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت که چهار قسمتش منتشرشده است
تصویری باورپذیر از عشق جنوب شهری
همدلی| علی نامجو: اولین بار محمد کارت را در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر دیدم؛ بعد از اکران فیلمش در سینما رسانه که آن سال در پردیس سینمایی ملت برگزار میشد.
«شنای پروانه» نخستین فیلم بلند داستانی کارگردان جوان شیرازی بود که نامش پیشتر به خاطر مستندهای پرسروصدایش در جشنواره فجر، سینما حقیقت، جشن فیلم کوتاه ایران، جشن بزرگ سینمای ایران، جشنواره سینمای جوان ایران و... بر سر زبان اهل سینما افتاده بود.
«بچه خور»، «بختک»، «خونمردگی»، «آوانتاژ» و «سمفونی مرگ» از آثار قبلی این کارگردان جوان است که جایزههای مختلفی را برای او به دنبال داشتهاند. کارت با «شنای پروانه» نشان داد که نهفقط در سینمای مستند و فیلم کوتاه حرفهای زیادی برای گفتن دارد که میتواند کارگردانی بزرگ در سینمای ایران هم باشد.
«شنای پروانه» در گیشه و اکران آنلاین هم توانست به موفقیت قابلتوجهی دست پیدا کند و کارت را در اصطلاح به کارگردانی بدل کرد که با وجود نگاه جدی اجتماعی در آثارش بهویژه توجه به جغرافیای معروف به پایینشهر میتواند آثار پرفروشی هم بسازد و این ویژگی او را چهرهای جذاب برای تهیهکنندگان و سرمایهگذاران نشان بدهد.
در گام بعدی این کارگردان جوان به سراغ شبکه نمایش خانگی رفت؛ با اثری به نام «یاغی» که برداشتی از رمان «سالتو» به نویسندگی مهدی افروزمنش؛ روزنامهنگار باسابقه بود.
تا این لحظه چهار قسمت از سریال «یاغی» منتشر شده و باز هم کارت نشان داده که میتواند استانداردها را جابهجا کند. هرچند میشود از آخرین ساخته او هم اشکالاتی گرفت اما «یاغی» کارت در مقایسه با دیگر آثار منتشرشده در بستر نمایش خانگی واقعاً یک سر و گردن بالاتر است.
این سریال هر پنجشنبه هشت صبح، در فیلیمو منتشر میشود و بازیگران به نامی همچون پارسا پیروزفر، علی شادمان، طناز طباطبایی، امیر جعفری، فرهاد اصلانی، (با حضور افتخاری) و نیکی کریمی در آن به نقشآفرینی پرداختهاند.
آبان عسکری، مهدی حسینینیا، مهلقا باقری، عباس جمشیدیفر، جواد خواجوی، ناهید مسلمی، امیرضا دلاوری، بهرام ابراهیمی، نادر شهسواری، هادی دیباجی، (با معرفی) الیکا ناصری، محمد صابری، توفیق حیدری، سامان مهکویه، افشین حسنلو، حسن همتی، شهاب کرلو، محمد مطهریپور، سعید شریف، عباس ایمانی، علی محمد حسامفر، پگاه سعیدی، لادن ژاوهوند، هوشنگ قوانلو، صفر محمدی، امیر مقیمی، مائده تقوایی، مهرداد خانی، نیلوفر شهفری و…از دیگر بازیگران این سریال هستند و تهیهکنندگی این سریال را هم سید مازیار هاشمی، بر عهده دارد.
هرچند اخیراً اعلام شده که با استقبال از سریال «یاغی» رمان «سالتو» هم پرفروش شد اما عوامل این اثر پیشازاین نامی از رمان «سالتو» در معرفی سریالشان نیاورده بودند اما فشار برخی از روزنامهنگاران در الزام تیم سازنده به نام بردن از این اثر در نهایت سبب شد در تیتراژ «یاغی» نام «سالتو»ی افروزمنش هم بیاید. حالا هم اعلام شده که رمان «سالتو» بعد از آغاز پخش سریال «یاغی» در لیست پرفروشترین کتابهای «فیدیبو» قرار گرفته است.
فیلمنامه یاغی را پدرام پورامیری، حسین دوماری و محمد کارت با نگاهی آزاد به این رمان به نگارش درآوردهاند. جالب است بدانید که همین تیم نویسندگان هم تجربه نگارش فیلمنامه فیلم «شنای پروانه» را در کارنامه خود دارند؛ اثری که بارها مورد تمجید منتقدان قرار گرفته و در پخش شبکه نمایش خانگی هم رکوردهای بسیاری را به نام خود ثبت کرده است.
مدیر فیلمبرداری یاغی سامان لطفیان است و دستیار اول او هم هومن خلیلی، تدوین این سریال را اسماعیل علیزاده بر عهده دارد، حجت اشتری طراح صحنه است، محمد کارت طراحی لباس را انجام داده، سعید زند مدیر صدابرداری این اثر است، مدیر تولید یاغی مسعود زمانی است و جانشین او میلاد مولازاده. آهنگسازی این سریال را هم آهنگساز نامدار این روزها در سینما انجام داده است؛ بامداد افشار، طراحی و ترکیب صدای یاغی کار آرش قاسمی است و طراح گریمش محسن دارسنج.
سکانس طلایی قسمت اول «یاغی» و البته سکانسهایی در قسمتهای بعد با همراهی قطعه شهیر «مرا ببوس» با آهنگسازی استاد روانشاد مجید وفادار و با صدای حسن گلنراقی لحظاتی عجیبوغریب را پیش روی مخاطب قرار میدهد و بعید است کسی این صحنهها را ببیند و اشک از چشمانش جاری نشود؛ در «یاغی» محمد کارت هم همچون «شنای پروانه» او و البته مستندها و فیلمهای کوتاه داستانیاش خبری از عشقهای سانیمانتال مثلاً بالای شهری در روزگار غریبی که داریم در آن نفس میکشیم، نیست؛ کارت بدون ترس از اینکه مورد قضاوت گروهها و فرقههای تندرو از اینسو و آنسو قرار بگیرد تصویر کاملی از یک عشق پایینشهری را جلوی چشمان همه ما قرار میدهد؛ در این تصویر خبری از هدیههای عجیب و گرانقیمت دوستپسرها و دوستدخترها به هم نیست؛ یک دختر و پسر جوان به معنای واقعی کلمه عاشق هم شدهاند؛ از آن عشقهایی که نوجوانان شهرستانی و پایینشهر نشین در پایتخت تجربهاش را باید داشته باشند.
خانواده دختر و خانواده پسر تا همین چند سال قبل با هم در یک محله زندگی میکردهاند اما پدر و مادر دختر نوجوان تصمیم میگیرند او و برادرش در محلهای بالاتر زندگی کنند تا شاید سرنوشتشان در مقایسه با بچههای آن محله دچار تغییر شود.
دختر اما دلباخته «جاوید» است؛ پسری که باوجودآنکه به ایام جوانی دارد سلام میکند، هنوز شناسنامه ندارد. درگیری او برای به دست آوردن شناسنامه که احتمالاً بسیاری از بینندگان تا پیشازاین سریال به اهمیت این حق اولیه توجه چندانی نداشتهاند، چالشی است که خیلی از ما دست به آسمان میبریم و برای موفقیت جاوید در رسیدن به هدفش یعنی شناسنامهدار شدن دعا میکنیم.
جاوید، ساکن یک جغرافیای عجیب است؛ چون به نظر هنوز دارد در دورهای نفس میکشد که میشود بهصرف داشتن هدف، به تیم ملی کشتی ایران رسید؛ این گزاره البته به معنای نفی چنین اتفاقی نیست اما امروز علاوه بر هدف به خیلی چیزهای دیگر هم نیاز است تا کسی بتواند صاحب دوبنده تیم ملی شود.
بههرحال داستان اینطور روایت میشود که پسر برای رسیدن به عشقش راهی ندارد جز رفتن به تیم ملی و سفر به خارج از کشور.
احتمالاً کسانی که رمان «سالتو» به نویسندگی مهدی افروزمنش را خواندهاند تا اینجای داستان را خیلی راحت میتوانستند پیشبینی کنند اما چون هدف از این نوشته علاقهمند کردن شما به تماشای این سریال است، دیگر نمیتوانم بقیه داستان را تعریف کنم.
باآنکه در بخشهایی از سریال ممکن است عقل سلیم بعضی از تصمیمات کاراکتر اصلی را زیر سؤال ببرد اما محمد کارت در یاغی نشان داده که میتواند تصمیمات بهظاهر غیرعقلانی را هم باورپذیر نمایش بدهد. داستان «یاغی» کشش بسیار خوبی دارد و تا اینجای داستان، همسر کارت؛ آبان عسگری که در این سریال نقش خواهر جاوید را بازی میکند، توانمندی قابلتحسینی را در بازیگری از خود به نمایش گذاشته است.
هرچند هنوز برای نمره دادن به این سریال خیلی زود است و باید چند قسمت دیگر از آن را تماشا کنیم تا بتوانیم یک نظر کلی درباره کیفیت این اثر ارائه بدهیم اما به نظر میرسد «یاغی» در مقایسه با دیگر ساختههای چند سال گذشته در شبکه نمایش خانگی، ارزش تماشا کردن بیشتری داشته باشد.