روزی که «چارلز ديكنز» درگذشت
روز نهم سالگرد درگذشت چارلز جان هافمن ديكنز است، كه بهعنوان يكي از بزرگترين نويسندههاي زبان انگليسي شناخته ميشود. چارلز ديكنز روز هفتم فوريه سال 1812 در منطقه «لندپورت» در شهر «پورتسموث» انگلستان بهدنيا آمد.
او فرزند دوم از يك خانواده 10نفري بود. بيشتر اوقات خود را در بيرون از خانه ميگذراند، اما علاقه فراواني به خواندن رمانهاي «توبياس اسمولت» و «هنري فيلدينگ» داشت.
خانواده ديكنز تقریباً ثروتمند بودند و او چند سال در مدرسه خصوصي «ويليام گيلس» در «كاتام» تحصيل كرد؛ اما اين رفاه زياد به طول نيانجاميد و پس از زنداني شدن پدر بهعلت از دست دادن تمام ثروتش، خانواده ديكنز با مشكلات زيادي مواجه شدند؛ بهطوريكه چارلز 12ساله مجبور بود روزانه 10 ساعت در يك كارگاه واكسسازي كار كند، آنهم با درآمد تنها 60 شيلينگ در هفته. اگرچه آنها توانستند بعد از چند ماه «مارشاله سي» را ترك كنند، اما با مخالفت مادر، ديكنز از كارگاه بيرون نيامد و به همين خاطر هرگز مادرش را نبخشيد و تنفر از شرايط كاري و وضعيت نامطلوب مردم طبقه كارگر، موضوعات اصلي داستانهايش شدند.
اين مسئله بهشكل واضحي در كتاب «ديويد كاپرفيلد»، كه برجستهترين رمان شرححال اوست، مشخص است. در بخشي از اين رمان آمده است: «هيچكس من را تشويق، حمايت، مشاوره و كمك نكرد. به خاطر نميآورم كسي با من مهربان بوده باشد.» در مي 1827، ديكنز در يك دفتر وكالت به كار مشغول شد تا به يك وكيل تبديل شود؛ حرفهاي كه بعدها در بسياري از آثارش بیعلاقگی خود را به آن نشان داد.
در سال 1830 با اولين دختر موردعلاقهاش به نام «ماريا ديدنل» آشنا شد، كه گفته ميشود مدلي براي شخصت «دورا» در «ديويد كاپرفيلد» بوده است؛ اما به علت مخالفت پدر و مادر دختر، ازدواج صورت نگرفت. ديكنز در سال 1834 به حرفه روزنامهنگاري روي آورد و براي پوشش رقابت انتخابات پارلماني انگلستان در روزنامه «مورنينگ كرونيكل» به كار مشغول شد.
در دوم آوريل 1836 با «كاترين تامپسون هوگارت» - دختر سردبير روزنامه «ايوينينگ كرونيكل» - ازدواج كرد، كه از او 10 بچه به يادگار ماند. موفقيت ديكنز ادامه يافت تا جایی که در سال 1837 رمان «اوليور توييست»، در سال 1838 رمان «نيكولاس نيكلباي» و سپس رمان «مغازهي فضول پير» را در سال 1840 نوشت، كه همگي قبل از آنكه به چاپ برسند، بهصورت داستانهاي سريالي منتشر ميشدند.
ديكنز آثار محبوب خود را همچنان ادامه داد و در سال 1843 كتاب «سرود كريسمس» را نوشت، كه اولين اثر از مجموعه كتابهاي كريسمس اوست. بعد از مدت كوتاهي زندگي در ايتاليا و سوئیس، موفقيتش را با كتاب «دامبي و پسر» (1848)، «ديويد كاپرفيلد» (1849)، «خانه بادگير» (1852)، «روزگار سخت» (1854)، «دوريت كوچولو» (1857)، «داستان دو شهر» (1859) و «آرزوهاي بزرگ» (1861) ادامه داد. به نوشتهي ويكيپديا، سبك نگارش ديكنز شاعرانه و مصنوع بود، كه در آن رگههايي از سبك فكاهي نيز به چشم ميخورد.
مقايسه يتيمان با سهام و انبارها، مقايسه مردم با كشتيهاي يدككش و مقايسهي ضيافتهاي شام با مبلمانها، تنها بخشي از مبارزات تحسينشدهي ديكنز با دنياي زرقوبرق هستند. او از قدرت تخيل فوقالعادهاش، حس شوخطبعي و ذهن كنجکاوش، بخصوص در دوران كودكي، براي نگارش داستانهايش استفاده ميكرد.
شخصيتهاي داستانهاي او از ماندگارترين شخصيتها در ادبيات انگلستان هستند، كه از جمله آنها به «اسكروچ»، «اوليور توييست»، «ميكاوبر»، «ساموئل پيكويك»، «خانم هاويشام»، «چارلز دارني»، «ابل مگويچ» يا «خانم گامپ» ميتوان اشاره كرد.
چارلز ديكنز در روز نهم ژوئن سال 1870 بر اثر سكته قلبي درگذشت و همانطور كه وصيت كرده بود، مراسم تدفين او بسيار كمهزينه و معمولي برگزار شد.
از چارلز ديكنز رمانهاي متعددي بهجای مانده است، كه عبارتاند از: «اوراق پيكويك»، «زندگي و ماجراجوييهاي نيكولاس نيكلباي»، «سرود كريسمس»، «كريكت روي شومينه»، «مارتين چوزلويت»، «ناقوسها»، «نبرد زندگي»، «مرد جنزده»، «خانهي بادگير»، «روزگار سخت»، «دوريت كوچولو»، «داستان دو شهر»، «آرزوهای بزرگ»، «دوستان مشترك ما» و «اسرار ادوين درود» (ناتمام).