غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


متروپلیسم ایرانی همپای امپریالیسم جهانی

محمدرضا چمن‌نژادیان ( فعال مدنی )

در طول تاریخ واژگان ادبیات و متون علوم سیاسی توسط فلاسفه، حکمرانان و کنشگران مطالبه‌گر مدنی معانی خاص خود را پیدا کرده‌اند و به‌مرور دچار تغییراتی کاربردی، ماهیتی و معنایی شدند. بر همین اساس و به فراخور تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حتی اقتصادی جوامع بشری مکاتب خاص پدیدار شده است. حاکمان با نیم‌نگاهی به مکاتب فلسفی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی حکمرانی ممالک و ملت‌ها را به دست می‌گرفتند. در طول تاریخ برخی واژگان مبتنی بر رفتار و عملکرد انسانی و مدیریتی تغییر معنایی و ماهوی پیداکرده و ازنظر علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به‌ویژه سیاسی بهینه‌سازی و به‌روزرسانی شدند. صاحب‌نظران علوم سیاسی تعریفی جدید و کارکردی برای برخی واژه‌ها ارائه دادند؛ مانند واژه استعمار که در اصل معنی عمران و آبادانی دارد و در لغت به معنای طلب آباد کردن است، ولی در اثر اتفاقاتی که در روابط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میان برخی کشورهای قدرتمند و کشورهای ضعیف بوده است این کلمه به‌تدریج تغییر ماهیت پیدا کرد و معنا و تعریف کاربردی تازه‌ای یافت. به‌نوعی که در ادبیات سیاسی امروز، تحت سلطه گرفتن کشوری را استعمار معنا می‌کنند. معنایی که نه‌تنها دور بلکه متضاد بامعنای لغوی آن است. در این تعریف استعمارگر کشوری است که سایر کشورها را نه آباد که ویران می‌کند و کشورهای تحت استعمار را مستعمره می‌گویند. کاربرد سیاسی اصطلاح استعمار به‌طور خاص، متوجه شیوه‌های رفتاری کشورهای توانمند بر سرزمین‌های ضعیف‌تر ازنظر سیاسی و اجتماعی است. حال که معنی «متروپل» ازنظر لغوی «حالت کشوری نسبت به کشورهای تابعه یا تحت‌الحمایه» تعریف می‌شود، از منظر معنایی و ماهیتی توصیف رابطه استعمارگر با مستعمره است. از این منظر می‌توان گفت متروپل از  مصادیق استعمار، استثمار و همپای امپریالیسم جهانی است و در این نوشته، ابداع «متروپلیسم وطنی» می‌تواند ناظر بر شیوه‌ای باشد که برخی از افراد و گروه‌های سیاسی و اقتصادی نسبت به شهروندان در پیش‌گرفته و عملاً آنان را منابعی در خدمت تأمین منافع خودشان می‌دانند.

لذا با توجه به فاجعه‌ای که در دوم خرداد ۱۴۰۱ در برج‌های دوقلوی آبادان موسوم به «متروپل» افتاده و تداعی‌گر حوادث دل‌خراش دیگری مانند جنگ خانمان‌سوز تحمیلی و آتش‌سوزی وحشتناک سینما رکس آبادان در اذهان شده، می‌تواند بیانگر نگرشی اختاپوسی و مفسده‌انگیز باشد که بر فرآیندهای مدیریتی و فرصت‌های آمایش سرزمینی حاکم است. مکانیسمی که در آن به‌جای رعایت استانداردهای علمی، با جعل و رانت و رابطه سیطره نامبارک و ویرانگر خود را بر فرآیندهای ساخت‌وساز زیرساخت‌ها در کشور گسترانده است که روحیه اعتماد ملی، تعامل همگرایانه دولت و ملت را به‌شدت دچار خدشه و تخریب کرده و ابعاد مختلف فرآیندی فکری، مدیریتی و کارکردهای اخلاقی و اجتماعی را آلوده کرده است. این نوع نگرش فرهنگی و فلسفی معیوب و فارغ از علم، کارآمدی و اثربخشی، در اداره مملکت آن‌چنان رسوخ و عمیق شده که در ادبیات سیاسی و اجتماعی عام و خاص فصلی مفصل را به خود اختصاص داده است.از این منظر می‌توان ادعا کرد عملاً در افکار عمومی، رسانه‌ها و کنشگران مدنی مکتب متروپلیسم با شاخصه‌های فوق شناخته‌شده و جاافتاده است. واژه‌ای که می‌تواند به‌نوعی همپای امپریالیسم جهانی، سوءاستفاده از زیردستان، ضعفا و طبقات فرودست جامعه را نمایندگی کند. می‌تواند بیانگر وضعیت گروه‌ها و باندهایی باشد که تحت‌الحمایه اصحاب قدرت، از رانت‌هایی ویژه برخوردار شود. موضوعی که در حادثه متروپل آبادان خود را ملموس‌تر آشکار کرده است.