روزی که «صوراسرافیل» روزنامه شد
مطبوعات تأثیر زیادی بر جنبش مشروطه داشتند و در آن روزگار از بهترین فضاها برای آگاهی بخشی و انتشار نظرات مخالفان سلطنت قاجار بودند و تقریباً اغلب روشنفکران ایرانی در داخل و خارج کشور در مطبوعات آن زمان قلم میزدند و مردم هم با اشتیاق نوشتههای آنان را میخواندند و با این روش در جریان امور روز کشور و مسائل دنیا فرار میگرفتند.
میشود گفت آشنایی طیف زیادی از مردم به شکل مستقیم و غیرمستقیم از روشنگریهای همین مطبوعات بود که گاه در دورهای نویسندگان و شاعران برجسته بدون ملاحظه مخالفت خود را علنی اعلام میکردند و حتی آثار دستاول خود را آنجا مینوشتند.
خودبهخود این شیوه ارتباط مهم و فراگیر شد و تبدیل به بهترین روش برای مبارزه و روشنگری. از این رو نقش مطبوعات در دوره مشروطه بدون شک قابلچشمپوشی نیست. هشتم خرداد 1286، نخستین شماره روزنامه صوراسرافیل چند ماه پس از پیروزی مشروطیت در ایران منتشر شد و به دست مردم رسید.
این روزنامه با پیشنهاد و کوشش میرزا جهانگیرخان شیرازی و علیاکبر قزوینی (دهخدا) اداره میشد و انتشار مییافت. سهراب یزدانی، نویسنده کتاب «صوراسرافیل: نامه آزادی» مینویسد: این موضوع روشن نیست که اجتماعیون تهران بهطور گروهی تصمیم گرفتند روزنامهای منتشر کنند یا آنکه انتشار صوراسرافیل تصمیمی فردی بود.
آگاهی ما اینهاست: میرزا جهانگیرخان عضو اجتماعیون تهران بود و با حیدر عمو اوغلی و تقی زاده ارتباط نزدیک داشت. این نشریه بهصورت هفتگی در هشت صفحه به قطع وزیری در چاپخانه سنگی پارسیان چاپ و تکثیر میشد. این نشریه با بهره بردن از نفوذی که میرزا قاسم خان تبریزی به سبب وابستگی به دربار مظفرالدین شاه در دربار قاجار داشت مقالات سیاسی تندی علیه استبداد محمدعلی شاهی منتشر میکرد. جذابترین بخش آن هفتهنامه را ستون فکاهی آن دانستهاند که بهعنوان «چرند و پرند» به قلم علیاکبر خان قزوینی (دهخدا) و با امضای «دخو» نوشته میشد. دهخدا مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود منتشر میکرد و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بیسابقه بود و مکتب نوینی را در عالم روزنامهنگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. گفته شده است که صوراسرافیل اولین روزنامهای بود که بهطور رسمی در کوچه و بازار به دست روزنامهفروشها و بیشتر بهوسیله کودکان به فروش میرفت و از این رو در بیداری مردم تأثیری بسزا داشت.
دهخدا در خاطرات خویش درباره قتل سردبیر صوراسرافیل مینویسد: در روز ۲۲جمادیالاولی، ۱۳۲۶قمری، مرحوم میرزا جهانگیرخان شیرازی، رحمهالله علیه، یکی از دو مدیر صوراسرافیل را قزاقهای محمدعلی شاه دستگیر کرده، به باغ شاه بردند و در ۲۴ همان ماه، در همانجا، او را با طناب خفه کردند.
آخرین شماره صوراسرافیل را علامه دهخدا در ۱۵صفر ۱۳۲۷ در سوئیس منتشر کرد. در آن شماره دهخدا شعری را در رثای شهید مشروطیت یعنی میرزا جهانگیرخان شیرازی چاپ کرد. او درباره انگیزه سرودن این شعر نوشت: شبی مرحوم جهانگیرخان را به خواب دیدم در جامه سپید و به من گفت «چرا نگفتی او جوان افتاده.» من از این عبارت چنان فهمیدم که میگوید چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشتهای و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: «یاد آر زشمعِ مُرده یاد آر.»
دهخدا در مورد چگونگی سرودن این شعر نوشته است: در این حال بیدار شدم و چراغ را روشن کردم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمط را ساختم و فردا گفتههای شب را تصحیح کرده و دو قطعه دیگر بر آن افزودم و در شماره اول صوراسرافیل مطبعه سوئیس چاپ شد.