چرا عقب ماندهایم؟
اسماعیل آقاجانی طالش (پژوهشگر علوم اجتماعی)هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست(حافظ)
هر ملتی هویتی را که برای خود قائل است از طریق مکانیسمِ مقایسه و غیریت بخشی با ملتهای دیگر میشناساند. ملت ایران نیز در مواجهه با عقبماندگی برای اینکه به علتهای عقبماندگی خود پی ببرد به مقایسه خود با ملتهای توسعهیافته دنیا میپردازد. یکی از سؤالاتی که هر ایرانیای در زندگیاش با آن مواجه میشود این سؤال است که «چرا ما عقب ماندهایم»؟
او با پاسخ با این سؤال در پی آن است تا بدین طریق علل عقبماندگی میهنش را ریشهیابی کند. در برخورد با این سؤال، گروههای مختلفی وجود دارند. گروهی آنقدر به سؤال مذکور فکر میکنند تا اینکه پس از مدتی آن را فراموش کرده و به سراغ دیگر مسائل و دغدغههای زندگیشان میروند، هرچند فکر عقبماندگی کشورشان تا آخر عمر و به مناسبتهای مختلف آزارشان میدهد اما تلاشی برای رهایی از این معضل نمیکنند. در مقابل گروه اندکی نیز وجود دارند که با شروع به مطالعه منابعی که دراینباره نوشتهشده است، در پی درک عمق فاجعه برمیآیند. بر هیچ پژوهشگر علوم اجتماعی پوشیده نیست که در بررسی هر پدیده اجتماعی علل و زمینههای مختلفی وجود دارد. علل و عوامل عقبماندگی ایرانیان نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این میان، این عوامل در یک نگاه کلی به دو دسته بیرونی و درونی قابل تقسیماند. عوامل بیرونی که از زمینه بیشتری برای سوءظن در میان ایرانیان برخوردار است، در تهاجم و از همه مهمتر در پدیده استعمار کشورهای استعمارگر در قرون متأخر تبلور مییابد. در این میان، عوامل داخلی نیز، در سدههای متأخرتر بیشازپیش موردتوجه پژوهشگران قرار گرفتهاند.
این عوامل درونی به مقولههای بیشماری قابل تقسیماند که غالباً حول محور «شخصیت اخلاقی ما ایرانیان» موردبررسی قرار میگیرند. بر کسی پوشیده نیست، زمانی که پای تعریف و تمجید از ما ایرانیان به میان میآید، دچار ذوق و شوق فراوان میشویم. این در حالی است که هر ملتی فارغ از خصوصیات مثبتش دارای خصوصیات منفیای نیز هست که برای پیشرفت یک ملت گردوغبار آن خصوصیات منفی باید از چهره آن زدوده شود. این خصوصیات منفی در غالب موارد حقیقتهایی هستند که ما خودمان از وجودشان آگاه هستیم اما چون شنیدنشان برایمان تلخ است و حس ناخوشایندی در ما ایجاد میکند؛ ترجیح میدهیم که گوشمان را بر آنها ببندیم. این در حالی است که آسیبشناسی مرحله اول در درمان آسیبهاست.
در این میان همانطور که اشاره رفت، منابع زیادی تا کنون نوشتهشدهاند که نگاهی انتقادی به شخصیت اخلاقی و خلقوخوی ما ایرانیان داشتهاند که آثار کسروی، رضاقلی، نراقی، جمالزاده، بازرگان، ایزدی، علمداری، زیباکلام، قاضی مرادی، همایون کاتوزیان، میلانی، موریه و ... نمونههای مورداشاره دراینباره هستند. منابعی که نویسندگانشان در غالب موارد خصوصیات اخلاقیمان را علت عقبماندگیمان معرفی کردهاند؛ اما این خصوصیات اخلاقی منفی چه مواردی را شامل میشود؟
نفع طلبیِ فردی، دورویی و فرق داشتن ظاهر و باطنمان، نفاق، تزویر، ملت قضا و قدری بودن، میل به تجاوز به قانون و قانونگریزی و حس مسئولیتناپذیری، تکروی و نداشتن روحیه کار جمعی، گریز از آزادی، سازگاری و به رنگ اوضاع و شرایط نامناسب خو گرفتن، حس خودخواهی، تظاهر به همهچیزدانی، توهم دائمی توطئه، تعارفی بودن، رشوهدهی و رشوه ستانی، منافع ملی را فدای منافع شخصی کردن، تعویض زمان با پول بهعنوان تلقی از کار دولتی، اتکا به وابستگی و خویشاوندی یا سرسپردگی ایدئولوژیک ظاهری به ارزشهای نظام و پذیرفتن ظاهری شعارها و تکرارشان جهت احراز پست و شماری موارد دیگر، مفاهیم تکراری این نویسندگان منابع مورداشاره در ارتباط با خصوصیات منفی اخلاقی و خلقوخوی ما ایرانیان هستند.
آنچه پس از مطالعه این منابع باید موردتوجه قرار گیرد، سرخوردگیای است که با مطالعه آنها به خوانندگانشان دست میدهد. به بیانی دیگر، باور به خوگرفتگی ایرانیان به این خلقیات این تصور را در ذهن خواننده این منابع به وجود میآورد که اجتماع ایرانی غیرقابل اصلاح بوده و فردیتهای نخبه نیز نمیتوانند نقشی مؤثر در بهبود اوضاع اجتماعی داشته باشند. همچنین در برخی از این منابع، به متغیرهایی بهعنوان عامل شکلگیری این خلقیات اشارهشده است که نقش عاملیت انسانی را در بهبود شرایط بهشدت ضعیف میانگارد؛ زیرا در اغلب این منابع برای این معایب اخلاقی ریشه تاریخی قائل شده و آنها را متأثر از عوامل جغرافیایی و معیشتی دانستهاند. در واقع از منظر غالب نویسندگان ریشه مشکلات اجتماعی ایرانیان، بستر طبیعی و برهمکنشهای انسان در زیستمحیطی که وضعیت معیشتیاش را شکل میدهد، معرفی شده است؛ بنابراین با وضعیت موجود احساس میشود به بنبستی برخورده کردهایم که برای برونرفت از آن وضعیت باید چارهای اندیشیده شود. وضعیتی که نشان میدهد باید خود این منابع که قدم و پله اول در شناخت خصوصیات اخلاقیِ منفی و چارهجویی برای رفع آنها هستند، اکنون در راستای حل بحران عقبماندگی با هدف شناساندن به مردم عادی جامعه موردنقد و بررسی قرار گیرند.