پدر شعر نو هنوز هم مطالبی دارد
چاپنشدههای نیما؛ گروگان یک اختلاف
همدلی| سیدعلی اصغرزاده| در 23آبان 1373 دستنوشتههای نیما یوشیج به تعداد 4034برگ توسط شراگیم یوشیج به فرهنگستان زبان و ادب فارسی سپرده شد. در صورتجلسهای که برای این کار در 25آبان1373 تنظیم شد، امضای شراگیم یوشیج، محمدرضا نصیری (دبیر فرهنگستان زبان) و ... به چشم میخورد.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال1393 یعنی پس از بیست سال، طرح بررسی و بازخوانی دستنوشتههای نیما یوشیج را با همکاری کتابخانهی خود در گروه ادب معاصر در دست اجرا قرار داد. یکشنبه، 23آبان ۱۳۹۵ در شصتودومین نشست ماهانهی فرهنگستان زبان، دکتر محمد دبیرمقدم، عضو پیوسته و معاون علمی و پژوهشی این سازمان گفت: «تاکنون سهچهارم از دستنوشتههای موجود تصویربرداری شده است... معتقدیم این دستنوشتهها بعد از تکمیل تصویربرداری باید بهصورت تمام و کمال روی وبگاه فرهنگستان زبان قرار گیرد تا هر محققی از هر جای دنیا بتواند از آنها آزادانه استفاده کند.» که این وعده به فراموشی سپرده شد. در ادامهی این نشست دکتر سعید رضوانی گفته بود: «شعر، مطالب غیر شعری ازجمله داستان و نمایشنامه، شرح تأملات نظری، مطالب نامرتبط با هنر و ادبیات مانند وضعیت زندگی، منابع و مآخذ اشعار نیما و آنچه به آن توجه میکرده، دستنوشتههای فرانسوی و دستنوشتههای طبری، هفت گروهی است که بر اساس آن دستنوشتهها را تقسیمبندی کردیم، البته زیرگروهی نیز برای آنها در نظر گرفتیم و مثلاً در گروه شعر زیرگروههای شعر کامل، طرحهای شعری، تصحیحات نیما در شعرهای قبلی و مانند اینها را هم داشتیم.»
در سال1396 کتاب «صدسال دگر» دفتر یکم از سرودههای تازهیاب نیما چاپ شد؛ و در سال1397 کتاب «نوای کاروان» دفتر دوم سرودهها. این دو کتاب، بیشتر، دارای سرودههای سنّتی و نیمهسنّتی نیماست. درصورتیکه بهتر بود سرودههای نیمایی نیما بیشتر آورده شود. از آن هفت گروهی که سعید رضوانی دستهبندی کرد، تنها به بخش شعر، رسیدگیِ اندکی شد و همین دو دفتر شعر به چاپ رسید.
نشر رشدیه که در طرحی به نام «دفترهای نیما» میخواهد همهی کتابهای نیما را چاپ کند، در سال1397 جلد یکم مجموعه اشعار نیما را با سرودههای تازهیاب چاپ کرد. نشر رشدیه بهتر بود جلد یکم مجموعه اشعار را همراه جلد دوم چاپ میکرد یا بهجای اینکه سال پیش یادداشتهای روزانه را چاپ کند، جلد دوم مجموعه اشعار را چاپ میکرد سپس یادداشتها را. متأسفانه هنوز خبری از جلد دوم مجموعه اشعار نیست.
اکنون سه، چهار سال از چاپ این کتابها میگذرد و تشنگی دوستداران نیما و نیماپژوهان بیشتر شده، از همین رو چشم در راه چاپ سرودههای تازهیابِ دیگری از نیما هستند. از درگذشت نیما یوشیج در 16دی1338 تاکنون 50درصدِ سرودههایش تصحیح و چاپ شده است. تصحیح و چاپ نیم دیگر با همین روند بسیار کُند، 60سال زمان میبرد. جدا از سرودهها تاکنون 10درصدِ داستانها و نمایشنامههای نیما چاپ شده و این یعنی بیبرنامگی و ناکارآمدیِ مصحّحان بهویژه فرهنگستان زبان. هفتم بهمن1396 به فرهنگستان زبان رفتم و از دستنوشتههای نیما در کتابخانهی آنجا دیدن کردم. یکی از زونکنها را در اختیارم گذاشتند با حیرت و درنگ دریافتم داستانها و نمایشنامههایی است که متأسفانه هنوز در هیچ جایی چاپنشده. اگرچه نشر رشدیه در کتاب مجموعه آثار منثور نیما یوشیج، سه داستان و یک نمایشنامهی تازهیاب چاپ کرد ولی هنوز راه فراوانی در پیش است. بسیاری از نقدها، پژوهشها و ترجمههای نیما چاپنشده. شمار دستنوشتههای نیما که بیش از چهارهزار برگ هست، نیاز به گروهی از مصحّحان دارد تا تشنگی نیماپژوهان و دوستداران نیما را سیراب کند. ازاینرو پیشنهاد میکنم فرهنگستان زبان و نشر رشدیه ناسازگاریها را کنار بگذارند و همدلانه همکاری کنند تا همهی دستنوشتههای نیما یوشیج چاپ شود. بنده بهعنوان یکی از نیماپژوهان و دوستداران نیما در این راه اعلام آمادگی میکنم. به یاد داشته باشید که نیما فرمود: «هر که دیر راه افتاد، دیر به مقصد میرسد»
چاپ دستنوشتههای نیما در قیاس با دستنوشتههای کسانی که در زمان حیات خویش مجموعهی 30جلدی چاپ میکنند، سرنوشت دردناکی داشته است. هنرمندی چون نیما یوشیج که او را پدر شعر نو فارسی میشماریم و نسکهایش را یکی از ارزندهترین میراث ادب فارسی و طبری میدانیم، چرا دستنوشتههایش دستخوش شلختگی و تنبلی شده و از سیاستبازی برکنار نبوده است؟ تا هنگامیکه همه دستنوشتههای نیما یوشیج چاپ نشوند، چهرههای تازهی نیما دیده نمیشود و این دیده نشدن، یعنی خوانده نشدن.
نیما در اردیبهشت1335 در یادداشتی به نام «بعد از مرگ من» مینویسد: «... نه کسی را دارم علاقهمند، یعنی دریابد که کدام شارلاتان نمیآید نوشتههای مرا درببرد و مأخوذبهحیا نشده به دست آنها نمیدهد، نه مرا فرزندی باشد برومند. من میمیرم و آثار شلوغ و درهموبرهم من میمانَد و از بین میرود. به من، زمانِ زندگیِ من کمک نکرد که بتوانم در آرامش کامل کار بکنم. اینقدر پَکَر و غمگین بودم که خود را فراموش میکردم.»
همچنین در خرداد1336 در یادداشتی به نام «عشقِ فرنگ» مینویسد: «... من غمگین هستم. بعضی آثار از پدرم و اجدادم و آثار خودم با نداشتنِ فرزندِ برومند و بزرگشده، به دستِ کهها خواهد افتاد؟ من غمگین هستم. اینطور حس میکنم که آثاری از بین میرود.»
دی1350 رسّام ارژنگی در گفتوگو با اسماعیل جمشیدی میگوید: نیما شعر بسیار داشت، داستان هم بسیار داشت. من اصرار میکردم اینها را چاپ کند ولی میگفت: «ولش کن بگذار بعد از مرگم چاپ شود.» من الان نمیدانم که چند مجموعه تا به امروز از نیما بهصورت کتاب چاپ شده ولی آنچه مسلّم است کارهای چاپنشدهی او خیلی زیاد است، لااقل 60 - 50جلد میشود.
نام برخی از دستنوشتههای چاپنشدهی نیما یوشیج
شعر: منظومههای: حاجیکنگر ـ زهرا ـ شبِ شاعر ـ غولها با دختر ـ خدایان ـ کارِ شیطان ـ میرنا ـ کارِ پدر
داستان: صدای پول ـ حسنک وزیرِ غزنه ـ براد ـ قبرستان شابهار ـ آیدین ـ فتحِ قلعهی شیخ طبرسی ـ سرگذشتِ یاغی ـ بیقون و سیمقون ـ اوّلِ اُدیپ ـ ناخوشی ـ آشیانِ من
نمایشنامه: درخواست ـ اسباببازی ـ حاجیخرناس ـ سرباز در مقرّ ـ دو برادر ـ قاشقترش ـ ملکهیِ لیدیها ـ بیگارها ـ کومهدهاتی ـ حکایتِ دزد و شاعر ـ حاکمِ کاله ـ رسیدگی به حساب ـ طرحهای تئاتر برای مراحل آخر کار چاپ
بینش (نظریه): استاد و شاگرد ـ نامههای فنّی ـ فطرت، انسان و زندگی انسان
پژوهش: تاریخ ادبیات ولایتی ـ التصحیح علی التصحیح
گزارش: دلبستگی
دیباچه: دیباچههای «شعر من»، «عنکبوتِ رنگ» و نمایشنامهی «سربازان جاوید» یا «فتحِ سارد»
ترجمه: مقالهای از برتراند راسل
و اِتودها ـ اتود روی موسیقی ـ ایران باستان ـ طرحها و قطعههای کوتاه ادبی.
گلایه و دادخواهی نیما یوشیج اینگونه از شعر «قایق» او به گوش میرسد: مقصودِ من ز حرفم معلوم بر شماست
یکدست بیصداست/من دستِ من کمک ز دستِ شما میکند طلب/فریادِ من شکسته اگر در گلو وَگَر
فریادِ من رسا/من از برای راهِ خلاصِ خود و شما/فریاد میزنم/فریاد میزنم.