فکری برای فرداهای در راه مانده
علی داریا (شاعر و عکاس)- استراگون! ببخش رشته افکارترو پاره میکنم، ولی آخه از صبح شمردم سیصد و شصت و پنج بار توی این پارکینگ متروک زمین رو گز کردی و با خودت حرف زدی، آخه به من حق بده که بپرسم تو این جای بینشان، در گوشه این خیابان بینشانه به چی فکر میکنی؟!
- به تو حق میدهم ولادیمیر، ولادیمیر عزیز، راستش خواب دیدهام، خواب دیدهام!
- خیر باشه داداش! خواب دیدی، کابوس که ندیدی، خواب دیدی، بگو چی خواب دیدی که این همه کلافهای و از صبح مثل مرغ پرکنده روی مخ من بینوا راه میری؟!
- خواب دیدم! خوابی شگفت! از پیشامدهای آینده و سخت در اندیشه سرنوشت خویش و توام!
- خیره داداش، حالا بد به دلت راه نده، میخوای اگه زبونم لال تلخه، باهم بریم کنار یه جوب آب، برای آب تعریفش کن تا آب تلخیهاش رو برداره و با خودش به دریا ببره و یه جورایی گور و گم کنه!!
- نه ولادیمیر!! از بد حادثه شیرین است، آنچنان شیرین که از فرط شیرینی تلخ مینماید.
-ای بابا! خواب شیرین که جشن و پایکوبی توام با حرکات موزون داره. حالا بنال ببینیم چی خواب دیدی؟!
- خواب دیدم صاحبخانهها طبق طبق گل برای مستاجرانشان میبرند و حلالیت میطلبند و میگویند دشواریهای دوران سپری شده را برما ببخشایید، در دوران تازه جبرانش میکنیم. پسرک روزنامهفروش فریاد میزد: بشتابید! نرخ تورم یکرقمی شد. مستاجران صاحب خانه شدند. مرغ و میوه ارزان شد، دیگر نگران بیبرقی نباشید و کرونا برای همیشه گورش را گم کرده بود و مردم بدون واهمه از بیماری ماسکها را برداشته بودند...
- ببینم اون وقت کجای این اتفاقات تلخه!؟
- تلخ و ناگوار نیست، شاید و البته به طور قطع، خوشایند هم هست اما نگرانی من برای ستوننویسهاست، گر این مشکلات و دغدغهها همه آنگونه که من در رویای خود مشاهده کردم برطرف شود ستوننویسها از چه خواهند نوشت؟! تازه ستوننویس ننویسد، من و تو هم موجودیتی نداریم، ما هستیم چون ستوننویس ما را مینویسد، اگر ننویسد پس نیستیم.
- چرا هور ماهور میگی داداش؟! هیچ هم اینطور نیست. اولا که امیدواریم همه ناهمواریها حل و یکسره محو بشه، دویما برای اونی که قلم دست میگیره همیشه حرف حساب و معقول واسه نوشتن هست.
- میتوانی مثال بزنی، مثلا اگر هوای آلوده نباشد، تصادفات جادهای به صفر برسد، دیگر قطعی برق نداشته باشیم، خودرو پراید با تغییرات کیفی تبدیل بشه به پراید پلاس، همه شهر پر از درخت و فضای سبز بشه، اگه واقعا واقعا صاحبخونهها پولهای اضافه دریافتی از مستاجران بینوا در طی این سالها را تقسیط کنند تا برگردانند...
- ساده و خوش خیال نباش مرد!!
- آخر من همه اینها را خواب دیدهام!
- خوابت آشفته مباد شازده! ببینم خواب ندیدی کسی میآید که پپسی و کوکاکولارو قسمت میکنه!؟
- ولادیمیر، ولادیمیر عزیز! بیا فرض کنیم خواب من خواب صادقهای باشد و به راستی تعبیر شود، آن وقت آیا ستوننویس حرفی برای گفتن دارد، سرنوشت من و تو چه میشود.
- ببینم هرم مازلو که یادت نرفته، اون پایین مایینهاش یادت هست؟!
- بلی، نیازهای اولیه انسان: نیاز به سرپناه و غذا و پوشاک، امنیت و سلامت و...اینهاست.
- خوب گیریم انشاا...همه اینها حل حل و صدو یک درصد تامین شد، این که نگرانی نداره، داره!؟
- حق با توست، آن وقت ستوننویس میتواند از نیاز به تعالی و خودشکوفایی انسان بنویسد!
- بله، پس از من میشنوی به جای نگرانی برو توی خونه درختیات بنشین و برای تعبیر خوابت دعا کن!
- آری حق با توست ولادیمیر برحسب اتفاق مدتهاست در ژرفای وجودم نیازمند خلوتی برای نیایش هستم، بدرود ولادیمیر گرامی.
- بهسلامت، خوش گلدین استراگون! ساغ اول ...