اولویت با کدام است؛ قدرت یا اقتدار ؟
محسن رفیق (روزنامهنگار)با عبور دو کشتی ایرانی مکران و سهند از ساحل شرقی آفریقا و گذر آنها از دماغه امید نیک، برای اولین بار آبهای اقیانوس اطلس میزبان ناوگان دریایی ایران شده است؛ اقدامی که فارغ از نوع محموله ذخیره شده در انبارهای بار این کشتیها میتواند به عنوان تلاشی در جهت محک زدن دولت نوپای بایدن از سوی ایران تلقی شود.اگر چه با وجود هشدارهای واشنگتن، بنادر دو کشور ونزوئلا و کوبا که همیشه سیاستهایی ضد آمریکایی داشتهاند، همواره به روی کشتیهای ایرانی باز بودهاند، اما در این بین مانور در این حیاط خلوت آمریکا به دلیل بعد مسافت و تهدیدهای بیشمار، با صرف هزینههایی بسیار از سوی ایران همراه بوده است.
اگر چه توانایی تردد کشتیهای پیشرفته یک کشور در آبهای آزاد بینالمللی و از آن مهمتر نمایش اقتدار نظامی در این عرصه، به عنوان یکی از شاخصههای مهم قدرتنمایی بازیگران سیاسی در عرصه بینالمللی به شمار میرود، اما نباید از نظر دور داشت که افزایش قدرت نظامی به تنهایی نمیتواند نشانهای از اقتدار ملی یک کشور را بروز دهد.
این در شرایطی است که در این سوی آبها، نظام سیاسی با کمتحرکترین رقابتهای انتخاباتی خود در طول چند دهه اخیر روبهرو شده و از سوی دیگر فشارهای اقتصادی، اندیشیدن در مورد آیندهای روشن را از شهروندان ایرانی سلب کرده است. در این بین اگر چه افتخار به قدرت نظامی کشور و نیروی بازدارندگی و دفاعی آن، متناسب با وضعیت رفاه نسبی جامعه، به عنوان یکی از مهمترین موارد ایجاد آرامش در کشور محسوب میشود، اما به واقع با کوچک شدن سفرههای مردم، نباید زیر سایه این قدرت مهم و لازم، قرار بگیرد. در حال حاضر، بدهی خالص دولت ایران به ۲۲۷میلیارد دلار رسیده است که نسبت به سال ۱۳۹۸ تقریبا دو برابر شدهاست. در همین حال بدهی ملی ایران نسبت به تولید ناخالص داخلی کشور که حدود یک دهه پیش، نزدیک به ۹درصد بود، از سال ۲۰۱۶ میلادی و همزمان با خروج آمریکا از برجام به شدت اوج گرفته و به حدود ۴۵درصد رسیده است.
دورنمای این روند نیز، فعلا وضعیت مطلوبی را نشان نمیدهد. بر اساس تحقیقات انجام شده، بدهی ملی نسبت به تولید ناخالص داخلی در ایران، تا ۵ سال آینده، سال به سال صعودی خواهد بود و در نهایت، در سال ۱۴۰۵، به حدود ۴۲.۴درصد از تولید ناخالص داخلی ایران میرسد و این به آن معنا است که ما طی ۵ سال آینده، هر سال با کسری بودجه قابل توجهی روبهرو خواهیم بود؛ اتفاقی که گذر از خط فقر را به خط مطلق فقر هشدار میدهد.
این در شرایطی است که در چند سال گذشته استاندارد زندگی در میان شهروندان کشورهای اطراف مانند ترکیه، جمهوری آذربایجان و گرجستان رشد داشته است و این خود احساس عقبافتادن را در میان ایرانیها تشدید کرده است. در این تناسب، بیشتر خانوارهای ایرانی در حال حاضر در رسته فقر مطلق ارزیابی میشوند. فقر مطلق، صورتی شدید و گسترده از فقر است که در آن، افراد نمیتوانند نیازهای اولیه خود و خانوادهشان، از جمله خوراک، آب سالم، بهداشت، آموزش، مسکن و البته اطلاعات را تامین کنند. بر اساس تعریف سازمان ملل متحد، در سال ۲۰۲۰ میلادی، درآمد پایینتر از ۲.۱۹دلار در روز به ازای هر نفر، موجب میشود که فرد به زیر خط فقر مطلق برود. این مفهوم به آن معنی است که امروزه هر فرد در ایران که کمتر از ۵۰هزار تومان برای خرج کردن داشته باشد، زیر خط فقر مطلق زندگی میکند، مبلغی که برای یک خانواده چهار نفره، حدود ۶ میلیون تومان در ماه خواهد بود.
در حال حاضر سطح رفاه خانوادههای ایرانی به پایینترین حد خود در چند دهه پیشین رسیده است و نشانهها حاکی از آن است که این روند نزولی در آینده نیز ادامه خواهد داشت و حتی از بین رفتن تحریمها هم علاجی برای بازگشت به شرایط پیشین، ایجاد نخواهد کرد. این مسئله خود باعث افزایش درخواست ایرانیان و مخصوصا نیروی متخصص برای مهاجرت شده است. از همینرو بر اساس گزارشها، نرخ مهاجرت در برخی اصناف شغلی مانند پرستاران و پزشکان، افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. پیش از این هم آمارهایی منتشر شده بود از اینکه از هر ۴ فارغالتحصیل دانشگاهی در ایران، یک نفر به خارج از کشور مهاجرت کرده است. بدیهی است که افزایش قدرت ملی، تنها با بالا بردن توان نظامی، حاصل نمیشود. اقتدار ملی نیازمند به پیشرفتی همهجانبه و ایجاد رضایت و احساس رفاه در میان فرد فرد شهروندان است تا در نتیجه همافزایی نیروی آزاد شده آن در جامعه، رقص پرچم وطن بر بلندای ناوهای ایرانی، لرزشی از عشق و امید در دلهای آنان ایجاد کرده و نویدآور شوری جدید برای حرکت به سوی آینده در میان آنها شود.