اتفاقی که گناهش به پای اهالی هنر است
ایرج نعیمایی (پژوهشگر موسیقی نواحی) درباره موسیقی ملی و محلی ایران باید بدانیم این بخش، جزو عناصر تشکیلدهنده فرهنگ ماست. دین، سنت، آداب و رسوم، باور و علایق، تشکیلدهندگان فرهنگ و هویت یک ملت هستند. اگر این المانها حفظ نشود، دیگر هویتی وجود نخواهد داشت و مردم یک کشور به قوم بیهویتی تبدیل میشود که هیچ شاخصهای ندارد. این طبیعی است که ساکنین هر منطقه از جهان نسبت به داشته و سرمایه خودشان وسواس داشته باشند و آن را حفظ کنند. حفظ و معرفی داشتههای یک ملت، وظیفهای است که افراد آن بر عهده دارند. در کشوری مثل هندوستان به هیچ وجه اجازه داده نمیشود، موسیقی مبتنی بر نت، ملودی و قواعد غربی آموزش داده شود. کسی که در هندوستان به هنر موسیقی علاقهمند است باید زانو بزند و مطابق آیین هندوها ساز سنتی هندوستان را بنوازد و قواعد تعلیمی را گاهی به همان شکل بیاموزد. هیچ کس حق ندارد، برخلاف قواعد سنتی هندوستان حرکت کند. این ما هستیم که در طول شصت سال گذشته از بین رفتن اصالت موسیقی خودمان را انتخاب کردیم. ما بنا به اصرار و علاقه عدهای سعی کردیم خودمان را شبیه به غربیها کنیم و قواعد موسیقیمان را از یاد بردیم. تصمیم گرفتیم هنر موسیقی را مبتنی بر قواعد و میزانبندی غربیها اجرا کنیم. این اتفاق به این دلیل در کشور ما افتاد که برخی دوست داشتند هویتمان را از ما بگیرند. تن دادن به این ماجرا و این که سعی کردیم خودمان را با توجه به آموزشهای غربی تعلیم دهیم و بسنجیم، از ابتدا غلط بود.
گرایش به انواع موسیقی دیگر که در این دوره به وجود آمده، دلایلی غیر موسیقایی وجود دارد، به عنوان نمونه برخی کشورها، طی سالهای گذشته سعی داشتهاند بر موسیقی ارکسترال تمرکز کنند. این موضوع بیشتر به این دلیل است که آنها میخواهند ابهت و پیشرفت خودشان را نشان دهند و سعی کنند قالب بزرگی را با استفاده از این ارکسترها به نمایش بگذارند و به سایر کشورها عظمت و بزرگی خودشان را نشان دهند.
به همین دلیل است که در کشور ما نیز، برخی بر این باورند، گروه موسیقی که با به کارگیری صد و پنجاه نوازنده قطعهای را مینوازد، میتواند تأثیر زیادی در القای حس عزت به افراد جامعه داشته باشد، در حالی که اگر یک هنرمند و تعداد دو یا سه نوازنده هنرش را به نمایش بگذارد، از دیدگاه این افراد نمیتواند تأثیر یک ارکستر بزرگ را داشته باشد. علت دیگر این گرایش به خاطر تأثیرپذیری از فرهنگ غربی است. فرهنگی که در حدود صدوپنجاه سال پیش ابتدا وارد کشورهایی نظیر مصر شد و پس از تحت تأثیر قرار دادن کشورهایی همچون ژاپن و کره وارد ایران شد.
این جریان در جهان هنوز هم ادامه دارد و به نظر میرسد سعی در پیادهسازی نظریه وحدت دارد. این جریان در طول صد سال اخیر سعی میکند، موسیقی غربی را به عنوان نماد علم و هنر در میان کشورهای جهان معرفی کند و به رهبران، پادشاهان و رؤسای کشورهای مختلف این باور را القا کند که برای نشان دادن عظمت و قدرتشان به استفاده از چنین موسیقیای محتاجاند. طبیعی است که مقصد چنین اندیشهای، کشورهای شرقی و ساکنین خاورمیانه در نظر گرفته شود. متأسفانه کشورهای در حال پیشرفت این باور را پذیرفتهاند و گمان میکنند واقعاً نیازمند این موسیقی هستند. اما باید توجه داشت که این نوع موسیقی، تناسب و سازگاری با فرهنگ شرقی ندارد. لااقل در کشورهای اسلامی مانند ایران، نمیتوان این سازگاری را پیدا کرد.
ذائقه مردم کشور ما به لحاظ تاریخی در طول هزاران سال شکل گرفته و این شکلگیری براساس رنگها، صداها، ملودیها و شاخصهایی صورت گرفته که ما از آن با عنوان موسیقی دستگاهی ایران یاد میکنیم. آنچه در موسیقی دستگاهی وجود دارد با توجه به نیازهای پنج یا ده سال قبل ساخته نشده بلکه در طول تاریخ با زبان، واژگان، فرهنگ و آداب و رسوم ما همراه و ایجاد شده است. این اثرگذاری به قدری در عمق وجود ما نفوذ کرده است که ضمیر ناخودآگاهمان را نیز تحت تأثیر قرار داده و شاید در ژنتیک ایرانیمان نفوذ کرده باشد. تصور کنید یک جوان کرد در تهران به دنیا آمده باشد، در حالی که هیچ وقت موسیقی کردی گوش نداده است.
اگر پس از اینهمه سال که از زندگی او گذشته است، امروز برایش موسیقی کردی پخش کنند، بنا به سابقه ژنتیکی که از موسیقی کردی دارد، بلافاصله از این موسیقی لذت خواهد برد؛ چون در طول تاریخ، اجزای سلولی بدن او با موسیقی کردی ارتباط پیدا کرده و به صورت ناخودآگاه از موسیقی شناخت، معرفت و بینش پیدا کرده است. این جریان برای نسلهای بعدی نیز ادامه پیدا خواهد کرد و به همین دلیل ما از موسیقی ایرانی به ذات، تحت تأثیر قرار میگیریم. وضع ژنتیکی ما امری نیست که در طول پنج یا ده سال شکل گرفته باشد، بلکه در طول سالهای زیاد تکمیل شده است. ممکن است که خصوصیات ژنتیکی کم یا زیاد شوند، اما بهطور کامل از بین نمیروند. ما باید ژنتیک را دارایی خودمان بدانیم. بنا به همین دلیل، تأثیر موسیقی در میان قوم خودش نسبت به سایر اقوام بیشتر است. موسیقی عربی در میان عربزبانان، موسیقی ایرانی در ایرانیان نسبت به سایر انواع موسیقی تأثیرگذاری بیشتری دارد. چون ظرفیت ژنتیکی افراد مختلف در اقوام گوناگون با هم متفاوت است. ضمن اینکه این رابطه با ویژگیهای فرهنگی و بومی هر ملتی گره خورده است. در سور، سوگ و آیینهای مختلف هر قومی موسیقی به خصوص آن قوم، وجود داشته و در طول تاریخ تکمیل شده است. این اتفاق سبب میشود، اگر کسی که اتفاقاً ترکزبان هم هست، متخصص گونههای مختلف موسیقی باشد با شنیدن یک موسیقی ترکی بدون اراده و از نظر حسی لذت بیشتری نسبت به سایر موسیقیها ببرد. در حالی که این بهرهمندی ممکن است از نظر برخی قابل توجیه نباشد. بنا به همین دلایل با وجود اینکه موسیقی در انواع دیگر، برای ملتی که از نظر سنت، فرهنگ و موسیقی از آن بهره تاریخی ندارند، فهمش مشکل است و نمیتواند با آن ارتباط لازم را برقرار کنند. برای مثال اگر قطعهای از بهترین کارهای سمفونیک غربی را برای یک آدم معمولی پخش کنید، حتی نمیتواند تفسیر اندکی از آن ارائه دهد و آن را به درستی بفهمد. کسی که پیشینهای در مورد موسیقی سمفونیک ندارد، با آنکه از اهمیت آن شنیده است و میداند که چه قدر اجرای آن کار سختی است، نمیتواند از آن تفسیری ارائه دهد، حتی اگر بارها و بارها آن را شنیده باشد.
مگر اینکه به طور تخصصی در دانشگاه، موسیقی بخواند و به لحاظ علمی و مهارتی به پیچیدگی آن پی ببرد. حتی اگر این نوع موسیقی داشتههای با ارزش ایرانیان همچون ملیت، حماسه و باور مذهبی عاشورا را منتقل کنند، همانطور که تجربه هم نشان داده، مردم نتوانستند با این آثار بهرغم بیان عناصر هویتی ایرانی، ارتباط برقرار کنند. چنین آثاری نتوانسته در حد درک و دریافت عامه مردم حضور پیدا کند. در این شرایط ممکن است برخی ایراد را از جانب مردم بدانند و بگویند مردم درک موسیقایی بالایی ندارند. هیچ ایرادی ندارد، باید درک مردم در زمینه موسیقی را بالا برد تا مردم بتوانند از همه موسیقیهای دنیا لذت ببرند. اما تا امروز که این اتفاق نیفتاده و مردم جامعه ما این گونه هستند که میبینیم. مردم، زمان زیادی برای شنیدن ندارند به همین دلیل به سرعت رویکرد عامیانه پیدا میکنند. گناه این اتفاق ناگوار هم به اهالی هنر باز میگردد. چون ما موسیقی کشور خودمان را جدی نگرفتیم و آنطور که باید به آن نپرداختیم. در نتیجه مردم به موسیقیهای بسیار ضعیف روی آوردند.