درباره وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش
دکتر حبیب صادقی (استاد دانشگاه)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2480
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


گفت‌وگو با «عاطفه مشتری»، هنرمند نقاش به بهانه حضور در نمایشگاه گروهی «کلام روح»

در شهرستان‌ها مبارزه سخت‌تری برای دیده‌شدن داریم

احمدرضا حجارزاده- نمایشگاه گروهی «کلام روح»،که طی روزهای گذشته به همت «سپیده مهرگان» جمع‌آوری و برگزار شده، شامل آثار جمعی از هنرمندان در شاخه‌های مختلف هنرهای تجسمی از جمله نقاشی، طراحی، میکس‌مدیا، عکاسی و چاپ دستی در گالری زرنا است. یکی از هنرمندانی که اثر نقاشی خود را در این نمایشگاه به نمایش گذاشته،«عاطفه مشتری» متولد تیرماه ۱۳۶۹ در همدان است. او دارای مدرک کارشناسی گیاه‌پزشکی است اما استعداد و علاقه‌اش به دنیای هنر، او را وارد عرصه نقاشی کرد. مشتری هنر نقاشی را نزد استاد کیارش غنچه‌پور آموزش دیده و هنر خوش‌نویسی را از استاد علی سرمدی و استاد خسرو نجومی و نمایش‌نامه‌نویسی را از استاد محمد چرم‌شیر آموخته است. این هنرمند جوان، تاکنون در نمایشگاه‌های داخلی و خارجی بسیاری شرکت داشته که از آن جمله می‌توان اشاره کرد به نمایشگاه نقاشی گروه هنری آرادیس در گالری پنج‌پنج، نمایشگاه نقاشی گالری پنج‌پنج در تهران و استانبول، نمایشگاه گروهی خانه نقاشی غنچه‌پور، نمایشگاه نقاشی آرت‎فر ترکیه (۱۴۰۱)، نمایشگاه نقاشی انفرادی در مجتمع شهید آوینی (همدان)، نمایشگاه نقاشی ملی نگارا، نمایشگاه نقاشی طبیعت نگارا، نمایشگاه نقاشی آرت‎فر استانبول، فستیوال بین‌المللی توراندخت دانشگاه هنر (۱۴۰۲)، چاپ اثر نقاشی در کتاب «در پس خطوط۱» گالری نقشینه، نمایشگاه نقاشی هنرهای تجسمی ماندگار انفرادی، نمایشگاه نقاشی گروه هنری سرو با عنوان «کاغذ مچاله»، نمایشگاه نقاشی زیستگاه‌ها گروه هنری «خانه دوست»، نمایشگاه نقاشی گروهی مشاهیر ایران در موزه قصر (۱۴۰۳)، نمایشگاه نقاشی دبی و نمایشگاه نقاشی ایران و انگلیس (۲۰۲۴). همچنین عاطفه مشتری عضو انجمن توسعه هنرهای معاصر است. به بهانه حضور این هنرمند در نمایشگاه گروهی «کلام روح» با او به گفت‌وگو نشستیم.
* * *
با آن‌که در رشته گیاه‌پزشکی تحصیل کرده‌اید اما در عرصه هنرهای تجسمی فعال‌تر هستید. آیا در حیطه گیاه‌پزشکی هم فعالیت دارید؟ چطور وارد دنیای نقاشی شدید؟
خیر، در رشته گیاه‌پزشکی فعالیتی ندارم. در دوران کودکی یک بار به کلاس نقاشی رفتم. یک روز که در خیابان قدم می‌زدم، با تابلو خانه نقاشی غنچه‌پور مواجه شدم و ناگهان به ذهنم رسید چه اسم قشنگی! با وجود مخالفت‌های فراوان اطرافیانم، آنجا ثبت‌نام کردم.
شما در سه رشته نقاشی، خوش‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی آموزش دیده‌اید. چگونه به خوش‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی علاقه‌مند شدید؟ آیا در خوش‌نویسی و نمایش‌نامه‌نویسی هم فعالیت دارید؟
من از کودکی خوشنویسی کار می‌کنم و در مرحله ممتاز هستم و مدرک کتابت ممتاز هم دریافت کردم. پدرم علاوه بر این‌که خط خوبی داشت، خوب هم نقاشی می‌کشید. شاید همه این‌ها ریشه در کودکی من دارد. در مورد نمایش‌نامه‌نویسی هم، من از نوجوانی می‌نوشتم و دوره‌های متفاوتی علاوه بر دوره حرفه‌ای استاد چرمشیر گذرانده‌ام. رفتن به کلاس‌های ایشان، برای آشنایی بیش‌تر با فنون نوشتن و دیالوگ‌نویسی بود. من صرفاً می‌نویسم و در کار اجرایی نقشی نداشته‌ام.گرچه هر سه هنر را دوست دارم اما صادقانه بگویم نقاشی را بیش‌تر دوست دارم، چون بازی با بوم و رنگ باعث پدیدآمدن خلق آثار جدید می‌شود.
طی سال‌های گذشته خیلی پرکار بوده‌اید و حضور گسترده‌ای در نمایشگاه‌های مختلف داشته‌اید. به نظرتان پُرکاری یک هنرمند می‌تواند بر افت کیفیت آثارش تاثیرگذار باشد؟
خیر، من هرچه در نمایشگاه‌های بیش‌تری شرکت می‌کردم، آثارم بهتر می‌شد، چون تلاش می‌کردم اثر خوبی ارائه بدهم. البته بستگی به خود فرد هم دارد که هدفش چیست؛ فروش آثار یا مبحث دیگری در نظری دارد؟ برای من که این‌گونه نبوده است.
چطور از زمان برگزاری برای نمایشگاه‌ها مطلع می‌شوید و ارتباط می‌گیرید؟ بازخورد و استقبال از آثارتان در نمایشگاه‌ها، بخصوص نمایشگاه‌های خارجی چطور بود؟!
از طریق تبلیغاتی که در فضای مجازی صورت می‌گیرد، در جریان نمایشگاه‌ها قرار می‌گیرم.کارهای من به دلیل سبک و ایده متفاوت در نمایشگاه‌های خارجی با استقبال بیش‌تر و بهتری مواجه می‌شود.
سوژه و ایده‌های آثارتان را چطور پیدا می‌کنید؟
ایده‌های من کاملاً ذهنی است.گاهی قبل از شروع کار اتود می‌زنم و گاهی بداهه کارم را شروع می‌کنم. حین کار نظرات استادم آقای غنچه‌پور نیز کمک بسزایی به من می‌کند. البته من هر آن‌چه را در ذهنم می‌بینم، می‌کِشم.
سبک و تکنیک‌تان در نقاشی چیست و چرا این سبک را انتخاب کرده‌اید؟
کار من چند سبک دارد، ولی اغلب سبک اکسپرسیونیسم کار می‌کنم. تکنیک اکثر آثارم اکریلیک و تعدادی هم رنگ روغن است. یک بار در اتاقم طرحی زدم و نزد استاد بردم، مورد پسند استاد شد و گفت ادامه بده! من این سبک را دوست دارم و با آن هیجانات و عواطفم را به تصویر می‌کشم. غیر از این، تکنیک مدادرنگی، آبرنگ و پاستل را هم آموخته‌ام.
به نظرتان مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مشکلی که نقاشان با آن مواجه هستند، چیست؟ خود شما اغلب با چه موانعی در خلق تابلوها روبه‌رویید؟
بزرگ‌ترین مشکل یک هنرمند یا نقاش، قبل از این که مشکل بیرونی باشد، مشکل درونی است، یعنی آن‌قدر باید از درون خودش کند و کاو بکند تا به خلوصی در هنرش برسد اما مشکلات دیگری هم وجود دارد. مثلاً حرفی برای گفتن دارید، ولی آیا شنونده‌ای برای این حرف وجود دارد؟ مرحله به مرحله سختی است. باید تلاش بکنید تا حرف‌تان را در عالم هنر به کرسی بنشانید. یک ثابت‌قدمی و خلاقیت خاصی می‌خواهد تا در نهایت آثارتان با اقبال عمومی روبه‌رو بشود. در این بین،کسانی هم هستند که آدم را ناامید می‌کنند! هر هنرمندی اگر از این موانع عبور بکند، می‌تواند موفق بشود.
با توجه به این‌که در همدان ساکن هستید، وضعیت هنرهای تجسمی و استقبال علاقه‌مندان در شهرستان‌ها نسبت به تهران چه تفاوت‌هایی دارد؟ مثلاً اهالی همدان شما را به عنوان نقاش می‌شناسند و آثارتان را دنبال می‌کنند؟
مسلماً بین شهرستان‌ها و تهران از لحاظ جایگاه‌ها و گستردگی بخصوص در نقاشی خیلی تفاوت است. برای مثال اگر در شهرستان کسی در هنرش به جایگاه خوبی برسد، سریع به تهران مهاجرت می‌کند و به نوعی سرمایه‌های اصلی شهرستان‌ها می‌روند هنر تهران را پربارتر می‌کنند. در چنین فضایی اگر شما در شهرستان باشید،کار سختی در پیش دارید، مخصوصاً برای پیداکردن استاد خوب که آموزش درست و آکادمیک ببینید. در نهایت هم سرمایه‌گذاری کمی که در شهرستان می‌شود، باعث شده استقبال هنر کم‌تر از تهران باشد. اگر هنری که در شهرستان دارید به تهران منتقل بشود، مسلماً جایگاه خودش را زودتر پیدا می‌کند و طالب بیش‌تری خواهد داشت. در شهرستان شما مبارزه سخت‌تری برای دیده‌شدن و فهمیده‌شدن خواهید داشت.
هنر نقاشی و هنرهای دیگر چه‌قدر بر زندگی و روحیات شما تاثیرگذار بوده؟ آیا بر مخاطبان آثارتان هم تاثیر لازم را داشته‌اند؟
نقاشی مثل مطالعه کتاب و نوشتن و خوش‌نویسی، روح و روان مرا جلا می‌دهد و زندگی‌ام را شادتر کرده. در نقاشی این امر جلوه بیش‌تری دارد و باعث می‌شود هر آن‌چه را در ذهنم است روی بوم سفید پیاده کنم که همه از خلاقیت نشأت می‌گیرد. مخاطبانم بیش‌تر مواقع دنبال راز و مفهوم تابلو هستند و اکثراً با دیدن کارهای جدید، یک قصه جدید پیدا می‌کنند.
چه پیشنهادی دارید برای این‌که مردم با هنرهای تجسمی ارتباط بیش‌تر و بهتری بگیرند و با خرید آثار از هنرمندان حمایت بکنند؟
به نظرم قبل از هر چیز باید زیرساخت‌های دولتی یا خصوصی وجود داشته باشد، یعنی مکان‌هایی باشد برای دیده‌شدن هنرهای تجسمی. وقتی بهترین مکان‌های شهرها به بانک‌ها و ساختمان‌های اداری تعلق گرفته و ساختمان‌های فرهنگی به گوشه و کنار شهر فرستاده می‌شوند، نباید انتظار بیش‌تری برای دیده‌شدن هنرهای تجسمی داشته باشیم. اگر این فعالیت‌ها جلو چشم باشد، مسلماً طرفداران خودش را پیدا می‌کند. درباره فروش آثار، دیده‌شدن مهم است. هنری که دیده نشود، به فروش نخواهد رفت! یکی از راهکارها، تخصیص سوبسیدهایی به ادارات و اماکن فرهنگی برای خرید آثار هنری است، یعنی بودجه‌ای باشد تا با خرید اثر از هنرمندان جوان حمایت بشود.
وضعیت هنرهای تجسمی را در جامعه امروز کشور ما چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظرتان هنرمندان این رشته، از نظر اقتصادی و کیفیت کارها در وضعیت مطلوبی به سر می‌برند؟
وضعیت تجسمی در کشور فقط برای یک عده معدود خیلی عالی است، برای این‌که به راس هرم هنر برسید، باید سواد خیلی بالایی داشته باشید و مبارزه زیادی بکنید، چون حمایتگر واقعی وجود ندارد. متاسفانه زد و بندها و عوامل زیادی در دیده‌نشدن آثار یک هنرمند تاثیر دارند اما در مجموع هنرهای تجسمی در ایران جایگاه خوبی دارد، طوری که در خاورمیانه جایگاه خوبی داریم، ولی در نهایت رسیدن به قله سخت است. از لحاظ اقتصادی اگر اثری در کشورهای خارجی مثل اروپا و آمریکا بفروشید، می‌تواند برابر با کل فروش یک نمایشگاه گروهی باشد. پس این‌جا یک ضعف خیلی بزرگ و در اصل کم‌ارزشی مسائل مالی وجود دارد. این جزو مسائل هنگفت کشوری است و نمی‌تواند در توان انجمن هنری باشد.
لطفاً درباره سبک و مفهوم اثرتان در نمایشگاه «کلام روح» توضیح بدهید.
در کارهای من یکسری شخصیت‌ها هستند. شخصیت‌ها خیلی ساده به فرم‌های آمیبی یا به اشکال تبدیل می‌شوند اما گاهی تبدیل به شخصیت‌هایی هم می‌شوند و این شخصیت‌ها شبیه اشباحی هستند که درون هر انسان وجود دارد. من سعی می‌کنم آن اشباح را در ذهنم ببینم و به شکل دربیاورم و به تجسم تبدیل کنم. در اصل، هم خودم را سبک بکنم و هم احساسات درونی‌ام را به بیننده منتقل می‌کنم.