به پزشکیان فرصت دهیم
ولی‌الله شجاع‌پوریان (مدیرمسئول)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2479
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


خوانش دفتر شعر «سنگ به سنگ» اثر یون فوسه، برگردان مهشید کشاورز

لمیده بر پهنه‌ی زلال آبی

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)

یون فوسه از بزرگان مدرنيته نمايشنامه و شعر مدرن و ناب اروپاست که با سنگ گشتگی و ایستایی در عرصه هنر و ادبیات سر سازگاری ندارد.یون فوسه تأثیر شگرف و ژرفی بر نمايشنامه ادبی و شعر تجسمی»پوئتیک»نروژ و غرب گذاشته است.این شاعر و نمايشنامه نویس برجسته هم در ابعاد کمیت آفرينش نمایشی و داستانی و شعری و هم در ابعاد نوآوری‌ها و ناب نويسی شاعرانه‌، شخصیتی پیشرو و مدرن است.از نگاه يون فوسه،شعر امروز-آنگونه که از دفتر شعر «سنگ به سنگ» برمی‌آید- شعر تصویر و خیال است.ازآنجا که واژه‌های Image و Image information از یک ریشه آب می‌خورند و چون ایماژ به معنای تصویر خیالین و شبح و سايه نیز هست به این نتیجه مشبع و مشعشع رسیده است که سخن ساده بدون تشبيه، مجاز، استعاره و کنایه از رده‌ شعر خارج می‌شود.شعر از نگاه دفتر»سنگ به سنگ»نباید از طبیعت و انسان الهام بگیرد و الهام هنری و موسیقایی و شعری باید دل و جان شاعر را به تصرف خود درآورد،به قول حافظ:«معجز است این نظم یا سحر هلال/هاتف آورد این سخن یا جبرئیل؟.../بیا که پرده ی گلریز هفت کاری چشم /کشيده ایم به تحریر کارگاه خیال ...»
یون فوسه در شعر(مزمور)نیز چونان حافظ که گفت:«در پس آيينه طوطی صفتم داشته‌ اند/آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم.» می‌گوید:«خدا شبی به دیدارت می‌آید/لطیف و مهربان/خوش آمد گويان/و می‌گذارد تا ابدیت بیارامی/حس کنی حضورش را /جاری ست در دستان و پاها و روحت در همه‌چیز/در زمین و آسمان سیاه/تو روح اویی،اعتبارش /تو برمی‌افروزی آسمانش را.»
ريشه این اندیشه به افلاتون می‌رسد که شاعران را مجذوب و شوریده می‌دانست.از نگاه افلاتون در رساله «ایون»به سبب الهام و تلقینی خدایی است که شاعران غنایی از خود بی‌خود می‌شوند و می‌رقصند و به سماع درمی‌آیند.مولوی گوید:«من چنان خواهم که همچون یاسمین/گاه همچین گردم و گاهی چنین.»
مولوی با یک دست باده و با یک دست زلف یار رقصی چنین میانه میدان آرزو می‌کرد.آرتور رمبوی فرانسوی، شاعر را پیشگو تصور میکرد؛او دراین فکر بود که با شوريده حالی طولانی و فراوان، حواسش را «بینا»سازد.یون فوسه برآن بود که نیروی «شهود»را بر نیروی خردمندانگی غالب کند یا این دو را به نحوی با هم تلفیق کند:این حس تپنده و شورمندانه در عرفان ایرانی فراوان به دیده می‌آید:»من ازآن روز که در بند توام آزادم.»آدمی گاهی بیهده می‌کوشد که خود را از این عشق سخت و سمج برهاند و قفس را رها کند و با قفس به پرواز درآید.یون فوسه می‌گوید:«اما چرا یافتند چنگ زدند/پنجه در پنجه/سخت به آغوش کشیدند همدیگر را/و تا ابد همین بود کارشان در اسارت یکدگر...»عرفان ایرانی،این حال را وحدت وجود و نظريه وحدت در عین کثرت دانسته‌ است، فروغی بسطامی می‌گوید:«با صد هزار جلوه برون آمدی که من/با صد هزار دیده تماشا کنم تو را/بالای خود در آينه چشم من ببین/تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را...»با این نگاه آنهایی که هنرآفرینی را وابسته و همبسته «درخشش شهود و مکاشفه ناب»تلقی می‌کنند،شعرهای تصویری را پایه و زیربنایی رازوارانه و رمانتيکی می‌دانند و زیبایی و شورمندی را بر اندیشه و خردمندانگی ارجج دانسته‌اند.در تصویرهایی که یون فوسه در شعر آينه می‌کند مجموعه‌ای از تجارب زیستمانی و عاطفی با تشبيه،استعاره با اغراق و ترکیب‌های تصویری تشبیهی و استعاری بیان شده که حاصل مهارت شاعرانه‌ و طغیان احساسات شورمندانه و نیرومند اوست که حافظ آنرا»قبول خاطر و حسن سخن خداداد»می‌داند:«حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ/قبول خاطر و حسن سخن خداداد است.»شاعر در اینجا «حرف و گفت و صوت» را برهم می‌زند تا بی این هر سه با مخاطب خود سخن بگوید.شاعر مجذوب الهام و جلوه‌های هنری در این مواقع کلام خود را جادویی می‌داند و جهان جدیدی را برای خود خلق میکند تا زندگانی را دگرگون سازد و حالت تازه ای از اشیاء را ایجاد می‌کند.یون فوسه در شعر»ناپدید» با صنعت پارادوکس و استعاره‌های حسآمیزانه،انسان و طبیعت و اشياء را به هم پیوند می‌دهد:»بی نهایت و عاری از فاصله»،»محو شدن با فریاد و ماندگاری در ناپیدایی»،»جنبش نامحسوس ساکن» تمام کلمات،شئی می‌شوند و تمام اشياء واژه‌ می‌شوند و درهم می‌آمیزد:«فقط واژگان صلح و آشتی اند، تنها نجات بخش ما.»این تصاویر و ایده‌ای که شاعر از این جهان بکر متجسم میکند،نمایانگر نحوه زیست شاعر در یک دوره معین تاریخی نروژ و زندگی فرهنگی و اجتماعی او است.شاعر نمی‌تواند در هر موقعیتی چنین زندگی کند و چنین بیندیشد.مثلأ الیوت پس از جنگ جهانی اول و دوم،زندگانی آدمی را صحنه خطر و بحران می‌دید و خود را در قفسی می‌دید که راه گریز و جای ستیزی از آن برای خود نمی‌دید.»سرزمین ویران» الیوت در این زمینه،نمونه بارزی از مرگ و فاجعه و ویرانی و تباهی است، شاعر در این منظومه بلند، خطاب الیوت به انسان می‌گوید:«تو جز مشتی بت‌های شکسته نمی‌شناسی/آنجا که می‌کوبد خورشید و پناهی نمی‌بخشد درختان را.»
شاعران در عصر تمدن بزرگ دشوارگو می‌شوند چون به قول الیوت تمدن ما تنوع عظیم و ابهامات بسیار دارد.باید نتیجه‌های متنوع و پر ابهام به وجود آورد.شاعر باید بیش از پیش،جامع،کنايه پرداز و نامستقیم باشد تا بتواند با توسل به زور و در صورت لزوم با جابه‌جایی کلمات و مطالب،زبان را به قالب معنا درآورد.یون فوسه،آن عصر پر بحران و پر آشوب را تجربه کرده است و پشت سرگذاشته است،او می‌خواهد به جهان پرصفای کودکی و»نیستان عالم معنا و وحدت» برگردد:«انسان یون فوسه در این جهان رؤیایی حضور روشن و قاطعی دارد،این انسان در یک آن،در یک آیین تازه محو می‌شود و با جنبش سنگ‌ها همراه می‌شود و معنا می‌یابد.این انسان‌ در پیوندی متفق از هرچه هست و نیست در خموشی،آرامش‌،آنجا که باد،باد است و زمان در حال وزیدن است و در جایی که جنبش مفقود می‌شود و محو می‌شود متصل می‌شود.او آنجا می‌رود که هر آوا و هر صوتی حامل معنایی است،پیش ازآنکه واژه‌ای از گلو بیرون آمده باشد.شاعر جهان بکر و بدوی را با جهان پیدای امروز و جهان بی انتهای فردا پیوند می‌دهد.این جهان، هیچ کجا و همه جایی است،هرجایی است.در آن جهان جسم و روح یکی می‌شوند.این جهان باید آدمی باشد آدمی که در عالم خاکی پدید نمی آید،او می‌خواهد عالمی و آدمی از نو بیافریند و «وحدتی فهم ناپذیر» خلق کند.او می‌خواهد جهان و شعر تجسمی دیگری خلق کند.این وحدت وجودی دیگر آن وحدت وجودی عطاری نیست.در شعر یون فوسه گروه عوام و اوساط الناس به گروه الیت پیوند می‌خورند،همه به یک درک و حتا به خرد محض میرسند، همه در این سرزمین،آینه‌ می‌شوند و «چونان واژگانی دلجویانه،ماندگار می‌شوند.» پیش از یون فوسه هم بورخس به اینجا رسیده بود.رولان بارت هم به اینجا رسیده بود که:»شعر حافظ چونان آينه است،هرکس در آن خودش را می‌بیند.»همه باید چون حافظ و یون فوسه شوند.همه‌ سرزمین‌ها بایدبه این درجه از اشراف دست یابند.در دوران جدید ازراپاوند و هولم به این نوع شعر گرایش پیدا کردند.آنها مثل یون فوسه،شعر تصویری را ایجاد شعف ناب و محض می‌دانستند.شعر تصویری و توصیفی یون فوسه مجموعه‌ای روحی و عاطفی در لحظه‌ای از زمان،تصویری از این دست احساس آزادی ناگهانی به آدمی می‌بخشد و میبخشاید،حس آزادی از سدها و موانع و محدودیت‌های زمان و مکان،یعنی احساس کمال بی درنگی که ازراپاوند می‌گوید،آنسان که ما در مشاهده آثار بزرگ هنری تجربه می‌کنیم.ازراپاوند،بر این باور بود که فنون شاعرانه‌ شعر تصویری از شعر هایکا و تانکا ژاپنی و چینی تاثیر گرفته شده و درست بودنش بدلیل توفیق امتیاز فشردگی و ایجاز و تصویری بودن این نوع و نمونه اشعار است.اشعار و نمايشنامه‌های یون فوسه را هم می‌توان اسلوب «کاربرد تصویر واحد در شعر» دانست.یون فوسه «تصویر» را در این معنی با حس بصری و تصاویر حسی دیگر مرتبط می‌دانند و احساس بصری و تصویرهای دیدنی را بر دیگر حواس و تصویرها برتری می‌دهند.سخن يون فوسه در بخشی شاعرانه‌ و در جایی بصری و در مواقعی ریتمیک میشود،اما می‌توان تاثیر اصلی شعر او را از هایکوهای ژاپنی به عینه دید. قطعه‌های کوتاه زیری را نشان می‌دهد که این فن تصویرسازی در ساده‌ترین صورت خود، چگونه شکل پذیرفته‌اند:«تفاوت کار یون فوسه با هایکوسرایان ژاپنی در این است که یون فوسه از آرایه‌ها و استعاره های و تصویرهای فشرده کارمی‌گیرد و گاهی شعر او تم تغزلی رازوارانه ای دارد،اما هایکو معمولأ از تزئینات صوری غليظ استفاده نمی‌کند و از آوردن مضامين عاشقانه و تسلیم در برابر معشوق می‌گریزد.مسأله بعدی این است که شعر یون فوسه به جز تزئینات صوری،جوهره زبانی شهودی برخوردار می‌شود.یون فوسه نیز از فرم هایکو استفاده نمی‌کند و شعر سه سطری و دو سطری هفده هجایی نمی‌گوید،گاهی او چند مضمون هایکو را می‌گیرد و آن را هنرمندانه و فرم فشرده‌ای درهم می‌آمیزد.به‌عنوان مثال: * قایقی بسی آرام لمیده بر پهنه‌ی زلال آبی.*مفتخر به مدنیت خاموش خويش سواری می‌آید لنگر از پایش میگشاید،می‌رهاندش.* خاموشتر از سکوت در امتداد خشکی سه نسیم بازیگوش.* به بازی گرفته‌اند پیکر عظیم ساحل را پنجه آسمان فرو می‌رود لابه‌لای تار موهايش.
یون فوسه،مخاطب را با خوانش و گفتمان تأویلی ویژه‌ای مواجه می‌کند.شعرهای او پایان‌های باز و تعليق های بی‌شماری می‌گشاید.با خواندن اشعار یون فوسه ما رؤیاها را می‌توانیم نظاره کنیم و لمس کنیم.نگاه يون فوسه سوررئال و شبح گون و رؤیایی است.او عین و ذهن را در بافت و ساخت و شکل،به طرز شگفتی درهم می‌تند.در شعر او نمی‌توان،این هرسه (بافت، ساخت و شکل)را ازهم گسست و تفکیک کرد.یون فوسه شعر،رمان و نمايشنامه و...را در حرکت و جوهر جدا نمی‌کند چراکه از نگاه او تمام هستی و به‌خصوص «انسان» به مثابه متن و تن است که باید از زوایای گوناگونی واشکافی شود و به تأویل درآید.مهشید کشاورز،در برگردان دفتر شعر «سنگ به سنگ» تلاش‌ مضاعفی کرده تا جوهریت شعر و برجستگی زبانی و تعلیق معنا و چینش و نظم و ایجاز و رازورانگی اثر محفوظ بماند و از دست نرود تا بر چهره‌ این شعرهای زیبا،خدشه‌ای وارد نشود و این سروده‌های شیوا به خوبی خودشان را نشان بدهند.