مجازستان

 زن همسایه واحد کناری فوت کرده، در حالی که سال‌ها پیش بینمون بحثی پیش آمد و دیگه با هم ارتباطی نداشتیم و الان حسِ بدِ رفتن کسی که بینمون دلخوری بود و من تلاش جدی‌ای برای تمام شدن این دلخوری نکردم داره منو اذیت می‌کنه. مچاله در خودم نشستم و واقعا حس عجیبی رو دارم تجربه می‌کنم. (هرهاینس‌بث)

=========
 خانواده اومدن فرودگاه برای استقبال، اما نه مثل همیشه با لبخند. همه مبهوت و سیاه‌پوش. پاهام یک آن شل شد. ای داد دیر رسیدم. حالا باید تا آخرعمر حسرت یک بار دیگه بوسیدن و در آغوش کشیدن بابا رو با خودم بکشم.(حسین)

=======
 یک‌چیزی رو نمی‌تونم هیچ جوره تو ذهنم حل کنم که چجوری یک عده میتونن کسی رو که زمانی دوس داشتن عاشقش بودن قصد ازدواج باهاش داشتن رابطه عاطفی احساسی باهاش داشتن رو باهاش به صورت معمولی ادامه بدن مثلا بهش پیام بدن بگن فقط می‌خواستیم حالت رو بپرسیم.(fariba)

=========
 شوخ‌طبعی یک‌جور نگرشه. شوخ‌طبع‌ها زندگی رو جدی نمی‌گیرن. خیلی وقتا می‌بینم اینجا مثلا به کسی می‌گید: با فلان فاجعه شوخی نکن؛ اما یه ادم شوخ از مصیبت خودش هم جوک می‌سازه، اصولا نگاهش به زندگی متفاوته.(فرانی هميشگی)