“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


درباره داستان »تیم شنا» از مجموعه داستان «هیچ‌کس مثل تو مال اینجا نیست» اثر میراندا جولای

هراس از کشف جزییات

فریبا علی‌اکبری (منتقد ادبی)

چهار تشت، سه فرتوت و یک مربی جوان. تصویر شنای پروانه و گفتگوهایی که بین شناگران روی زمین رخ می‌دهد. چنگ زدن به واقعیت در سرابی خیالی. شیرجه‌ها، سوت‌ها، آب آمیخته با نمک، قوانین شنا و سرانجام پایان تمرین شنا و خشک‌کردن با حوله. تمرین شنا تنها حقیقت دنیای ماریا که ازقضا اسم او هم نیست، می‌شود. روزها با عبارت «امروز تمرین شنا داریم» یا «امروز تمرین شنا نداریم» آغاز می‌شود. برشی بین حقیقت مسخره و هیچ، یا به قول او «واقعیتی پوچ و توخالی». همین هیچ هم گاه رنگ حقیقت می‌گیرد، وقتی مربی شنا، یکی از شاگردانش را در شهر که چیزی نیست جز چند خانه و یک پمپ‌بنزین و یک فروشگاه، می‌بیند و از روند تمریناتشان می‌پرسد؛ تلاشی برای پل زدن به حقیقت. تغییر نام ماریا به «خانم مربی» هم مرزی است بین همین حقیقت و هیچ. در واگویه با دوست‌پسر سابقش، «مربی شنا» این مرز را خوب ترسیم می‌کند. او درحالی‌که حسرت مردن شاگردان پیرش را دارد، خود را «غمگین‌ترین مربی شنای تاریخ» می‌نامد. هراسی که راوی در ابتدای داستان بیان می‌کند، هراس از کشف جزئیات به دلیل پرسش‌های مداوم و حدس‌های دقیق دوست‌پسرش، هستۀ اصلی داستان است. همین انکار حقیقت و سعی در ترسیم حقیقتی که باید، در عنوانی که برای کار خیالی‌اش در نامه‌هایش به خانواده‌ برمی‌گزیند هم هست. فرار از «واقعیت پوچ و توخالی» به حقیقتی خودساخته، هرچند مسخره.