“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


عروسک چوبی، کلاه من و شخصیت‌های مجازی شده

علی داریا (جستارنویس)

- در درون بودگی محتوم این روزها که گاه به طرزی مکانیکی ماسکی خندان بر چهره می‌زنم و به مادر می‌گویم: آه مادر، مادر! من دیگر بزرگ‌شده‌ام، همه‌چیز مرتب است، می‌بینی؟! این صدای خنده شادمانه من است که از درون خطوط و شبکه‌های تلفن می‌گذرد و به تو می‌رسد تا شادمان شوی که هزار سال هم که بگذرد مادر همیشه فکر می‌کند پسرش همان کودک مدرسه‌ای است که نیازمند مراقبت است که مشق‌هایش مرتب باشد، مراقب باشد سرما نخورد، کرونا نگیرد، غذای بیرون و غذای چرب نخورد، حتماً ماسک بزند! با رفیق ناباب نچرخد! پس با این حساب من نیز هنوز هم کمی پسر سربه‌راه مادرم، کمی پدرم، کمی کارمند و...
- کمی جستارنویس یا حالا همین ستون نویس خودمان!
- راستش این نوع معرفی مرا به یاد پیج و عناوین بعضی اعضای اینستا گرام انداخت که در معرفی خودشان می‌نویسند: کمی نویسنده، کمی شاعر و منتقد، کمی نقاش و...
- یا مثل‌اینکه من در پیج خودم بنویسم: کمی کلاه، کمی سخنگو، کمی همراه و هم‌سفر کلاه قرمز!
- وهمینطوری این تکه‌تکه بودن می‌تواند تا بی‌نهایت ادامه پیدا کند!
- و این به قول شما شخصیت قطعه‌قطعه نامنسجم آیا امری واقعی، معقول یا امری قابل‌بحث و نقد است؟!
- راستش پاسخ سرراستی ندارد. بخشی که از دل واقعیت‌ها سر برمی‌آورد و آدم مجبور است هم‌زمان بر صحنه زندگی چند نقش را ایفا کند و این نقش‌ها با هم تضاد و تزاحمی ندارند قابل‌قبول است و البته لازم نیست در هر کوی و برزن جارش بزنیم اما من با بخش‌های کاذب و آلوده به توهم این شخصیت‌پردازی‌ها مشکل دارم.
- اگر ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید چون به نظر می‌رسد گاهی چند تکه بودن واقعاً امری اجتناب‌ناپذیر می‌باشد.
 - خود من گاهی با عروسک روسی ماتریوشگا احساس همذات پنداری می‌کنم.
- عجب! این عروسک چگونه عروسکی است؟!
- عروسکی کوچک شونده که هریک به ترتیب در داخل دیگری قرار می‌گیرد، این عروسک از چوب درخت زیرفون ساخته‌شده و به‌نوعی نیز برای جا شدن در درون هم درون تهی است و البته در فرهنگ روسیه نیز دارای جایگاه ویژه‌ای است.
- باید جالب باشد، اتفاقاً کلاه قرمز یکی از علایقش عروسک‌سازی است.
- البته طرح موضوع عروسک‌های ماتریوشکا بیشتر جنبه نمادین داشت.
- بلی، اینکه گاه انسان تواما حامل چند بار مسئولیت می‌باشد.
- و گاه ناخواسته در جهان مجازی دچار شخصیت و غروری کاذب می‌شود چراکه فضای مجازی هرچند برخی نکات مثبت خودش را هم دارد گاهی در آنچه آدم‌ها به‌راستی هستند اغراق می‌شود، یک‌جورهایی بعضی چیزها بزک می‌شود. آدم‌ها همین‌طوری به هم مدارج عالیه می‌دهند، یکدیگر را استاد و هنرمند خطاب می‌کنند و مقام و جایگاه کاذب به ناف هم می‌بندند و این آدم را یاد سلمانی‌ها می‌اندازد که یکدیگر را استاد خطاب می‌کنند و حتی کیسه‌کش‌های حمام! نمی‌خواهم جایگاه این افراد زحمتکش و شریف را تقلیل بدهم فقط می‌خواهم بگویم اگر همین‌طوری آدم‌ها راه بیفتند و در فضای مجازی و واقعی با تعارف تیکه پاره کردن به هم مدرک دکتری و استادی و مهندسی بدهند جایگاه و سنت آکادمی و دانشگاه زیر سؤال می‌رود و سنگ روی سنگ بند نمی‌شود کما اینکه همین حالا ما با انبوه دکترها و استادانی روبه‌رو هستیم که مدارج و مدارکشان یک‌به‌یک نیازمند راستی آزمایی است.
- بلی استاد!
- تو هم آن حکایت عامیانه کل علی را به خاطرم آوردی که مدام حکایت سفرش به خانه خدا را تعریف می‌کرد تا دیگر او را کل علی خطاب نکنند.
- کمی ستون نویس و جستارنویس، کمی عکاس و شاعر، کمی پدر و فرزند و کارمند...بگو چی صدایتان کنیم؟!
- مرا به نامی که در شناسنامه‌ام نوشته‌شده و دوستش دارم صدا کنید! هرچند گاهی حس و تجربه غریب همذات پنداری با آن عروسک تودرتوی چوبی را از سر گذرانده باشم.