“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


رؤیای آزاداندیشی دینی از هاشمی تا فیرحی

محسن هاشمی رفسنجانی

در پنجمین سالگرد رحلت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی قرار داریم و سپس به استقبال دهه فجر و سالروز انقلاب اسلامی خواهیم رفت.
43 سال از روزهایی می‌گذرد که مردم ایران و شخصیت‌های انقلابی نظیر طالقانی، مطهری، بهشتی، هاشمی و باهنر بی‌صبرانه در انتظار بهار آزادی بودند و انقلاب اسلامی را به‌مثابه باز شدن درب‌های بسته‌شده تفکر و اندیشه بر جامعه استبدادزده و استعمار‌زده ایران مژده می‌دادند.
با پیروزی انقلاب، نسیم آزادی اندیشه به‌آرامی وزید و همزیستی تفکرات و نگاه‌های گوناگون از الحادی تا اسلامی، از سوسیالیستی تا کاپیتالیستی و از مارکسیستی تا توحیدی در مطبوعات، محافل و دانشگاه‌ها رقم خورد و در قالب مناظرات به صداوسیما نیز راه یافت، اما این بهار دوام چندانی نیافت و با خزان خشونت و ترور مورد هجمه قرار گرفت.
در این میان تعهد مبارزان و انقلابیون اصیل به آزادی بیش از آن بود که به بهانه مصلحت باب آن را مسدود کنند و با رفتن زودهنگام طالقانی، مطهری، بهشتی و باهنر بار این تعهد بیشتر بر دوش هاشمی سنگینی می‌کرد؛ شخصیتی که بیش از 20سال از عمرش را صرف مبارزه با خفقان و استبداد فکری و سیاسی در کشور کرده و در این راه متحمل شکنجه‌های فراوان، زندان‌های سخت، هجرت، فرار و آسیب دیدن خانواده و نزدیکانش شده است، بیش از سایر انسان‌ها، قدردان آزادی و آزاداندیشی است و بدین خاطر اکبر هاشمی رفسنجانی از همان دوران جوانی، رؤیای آزادی و رسیدن به جامعه‌ای آزاد را در سر داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، هاشمی در کنار مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی و... سایر شخصیت‌های مبارز خویش را در این رؤیا و مدینه فاضله می‌دیدند اما ترورها و ناامنی‌های ایجادشده، آزادی را پریشان کرد اما آزاداندیشی را نتوانست مهار کند.
گفت‌وگوی باز با همه دیدگاه‌های سیاسی، فرهنگی و اعتقادی، نشانه‌ای بود از اینکه هاشمی تا روز آخر حیاتش اجازه نداد درهای ذهنش بسته و آزاداندیشی‌اش به بند تعصب و تحجر کشیده شود و این‌گونه بود که در مقابل تندروی‌های چپ در دهه نخست و افراطی‌گری‌های راست در دهه‌های بعد ایستاد و معتقد بود اگر آزادی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را از جامعه بگیریم، تفاوتی با نظام‌های استبدادی نخواهیم داشت و سرسلسله آزادی‌ها، آزاداندیشی دینی است.
فاصله گرفتن از قدرت در دهه پایانی عمر هاشمی به او فرصت و فراغت این را داد که دیدگاه‌هایش را به‌صراحت با نخبگان و افکار عمومی در میان بگذارد و در این مسیر، اندیشمندی عمیق و پویا، متفکری نواندیش و سنت‌گرا و روحانی روشنفکر بنام داوود فیرحی همراه هاشمی شد.
پیگیری کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه آزاد اسلامی و نهادسازی برای آزاداندیشی دینی، گام پایانی حیات فکری هاشمی بود که چه زیبا، مرحوم فیرحی آن را به‌مثابه آخرین آواز قو، توصیف کرد که هاشمی آن را در کتاب آزاد‌اندیشی دینی تبیین کرده است.
شاید شخصیت دکتر فیرحی شبیه همان روح جستجوگر و حقیقت‌جوی هاشمی بود که گرفتار مبارزه و جنگ و مسئولیت‌های سنگین اجتماعی نشده بود و آزادانه به دنبال حقیقت و علم، به پژوهش و تعمق پرداخته بود. فیرحی اگرچه ملبس به لباس روحانیت بود، اما او نیز به‌مانند هاشمی دچار قشری‌گری و تعصبات رایج در این لباس نشده بود، و در عین دین‌داری و اخلاص، معتقد به وجود نکات مثبت در دیگر مکاتب، ادیان و سایر جوامع بود و هیچ‌گاه ذهن خود را به روی حقایق و یافته‌های نوین علمی و تجربی انسان با هر دین و قومیت و نژادی نبست.
امروز هاشمی و فیرحی در میان ما نیستند اما جامعه بیش از گذشته اهمیت و ضرورت آزاداندیشی و دوری از تعصب و تحجر را می‌داند و شاید مقاومت امروز نسل جوان و اکثریت مطلق مردم در برابر طرح صیانت، نتیجه آن آگاهی و روشنگری عمومی باشد که خیال هاشمی را در برابر نگرانی از آینده جامعه پس از مرگ خود راحت کرد و فیرحی را نیز سبک‌بار به سرای باقی رهنمون ساخت.