“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


کفش پرنده، کلاه من و این تخم‌مرغ دزدها

علی داریا (شاعر و عکاس)

- کفش‌هایم کو! اطمینان دارم این صدا از سهراب سپهری نبود که می‌گفت کفش‌هایم کو! صدای خش‌دار و با طنین آقای عنایتی همسایه طبقه چهارم را همه می‌شناسند! می‌گفت: چه کفش‌هایی! به من قدرت پرواز می‌دادند! حیف و صد حیف، چقدر پول بابتش دادم، همه‌اش تقصیر این زن هست که توی گوشم خواند و خواند به قول انگلیسی‌ها هنوز آن‌قدر پولدار نشده‌ام که چیز ارزان بخرم، بدبختی مرا نگاه کنید من گردن‌شکسته می‌خواستم بعد از خریدن کفشی که به من قدرت پرواز می‌داد آن‌یکی کفش قدیمی‌ام را هم بیاورم، باز همین زن بود که گفت: این مخزن ویروس کرونا و این کفش‌های میرزا نوروز را کجا می‌آوری؟!
می‌بینید، کفش‌های پرنده‌ام، بال‌هایم، قدرت پروازم را ازدست‌داده‌ام! آه! کفش‌هایم کو؟!
- بروم سروگوشی آب بدهم؟! ظاهراً دزد دم صبح کفش‌های طبقه چهارم و چند کالسکه بچه را از داخل پارکینگ ربوده است.
- نه! می‌ترسم تو را هم بدزدند! مدیر ساختمان خبر و فیلم‌هایی را دوربین از دزد گرفته با ساکنان به اشتراک گذاشته، همراه با کلی توصیه‌های ایمنی.
- پس گیر انداختن دزد آسان شده است؟!
- نه! دزد لباسی شبیه کاپیتان اسپاک، قهرمان پیشتازان فضا، یکی از سریال‌های قدیمی فضایی تخیلی را پوشیده و سروصورتش کاملاً با ماسک پوشانده شده است؛ نگاه کن!
- معتاد نیست، چه قوی و با اعتمادبه‌نفس است! نگاه کنید دارد یکی‌یکی درب همه اتومبیل‌ها را چک می‌کند، چه خونسرد و آرام است.
- بله دم صبح آمده، زمان زیادی داشته، مثل‌اینکه این بار برای دست‌گرمی و شناسایی لوکیشن آمده است!
- اصطلاحی سینمایی برای مقدمات دزدی!
- فی‌البداهه بود!
- حالا چه می‌شود! چه باید کرد؟!
- هیچ! دزدزدگی هم مهمان ناخوانده وضعیت ناهنجار اقتصادی برخی از اقشار کم‌درآمد و بیکار است، کاری جز مراقبت بیشتر نمی‌توان انجام داد.
 - پس دوربین و این تمهیدات ایمنی هم کاری از پیش نبرده است.
- چرا، حتماً برای فیلم‌های مستند مفید خواهد بود، همین‌طور برای طرح درس، برای دروس بازیگری به هنرپیشگان آماتور که چگونه حس بگیرند و اعتمادبه‌نفس داشته باشند و اضطراب را از خودشان دور کنند و بر کارشان مسلط باشند و بدانند در برابر عزم و اراده آن‌ها هیچ دری بسته نیست و هر در و قفلی در چشم به هم زدنی گشوده می‌شود! و الی اینکه فکر کنیم دوربین یا حتی آژیر معجزه می‌کند خیر! این‌طور نیست. گیریم دزد مفلوک را هم دستگیر کنیم، قول می‌دهم همین آقای عنایتی که در ابتدای جستار دادوقال و قشقرق راه انداخته بود که: کفش‌هایم کو! چه کسی بود که صدا زد عنایتی! وقتی به چشم‌های ملتمس و دست‌های لرزان آقای دزد نگاه کند و اگر بداند بچه‌دزد مفلوک سه روز است غذای کافی یا حتی نان برای خوردن نداشته است می‌رود توی انباری خانه‌اش با چراغ‌قوه کفش کوه قهوه‌ای‌رنگش را که از دوران دانشجویی کلی با آن خاطره دارد به آقای دزد می‌بخشد و می‌گوید که ارزان نفروشی! چون به‌نوعی این کفش عتیقه هم هست و اگر زبان می‌داشت حتماً از جنگ جهانی دوم برایت روایت متفاوتی می‌ساخت و نقل می‌کرد. این کفش خودش یک تاریخ گویاست!
- می‌خواهید بگویید چون فقر و خط فقر است باید برای دزدان هم فرش قرمز پهن کنیم؟!
- خیر، به‌هیچ‌عنوان! قانون‌شکن درهرحال قانون‌شکن است و نباید بستر فقر و نداری حاشیه امن او بشود، اما همان‌طور که برای از بین رفتن حشرات به‌جای امشی کردن و احیاناً گرفتن و مجازات یکی‌یکی حشرات، باید باتلاق را خشک کرد، در مواجهه با خلاف هایی نظیر دزدی در جوامع انسانی نیز باید به بهبود شرایط و به تعادل رساندن جامعه جرم‌زا پرداخت.
- لطفاً یک مثال بزنید!
- اولویت‌بندی گام اول است، سدکردن راه دزدی‌های بزرگ، بستن راه زدوبندها و اختلاس‌های احتمالی، تمرکز بیشتر و جدی‌تر بر شتردزدها به‌جای تخم‌مرغ دزدها، بله آن‌ها که شتر را با بارش می‌برند بالطبع بیشتر باید در معرض دیدرس قانون قرارگرفته و احساس ناامنی بفرمایند.