“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بررسی رابطه مسایل کشور با اندیشه، در گفت‌وگوی همدلی با دکتر سیدیحیی یثربی:

ما هنوز به تخصص ایمان نیاورده‌ایم

همدلی| علی نامجو: نگاه به دنیای گذشته مسئله خیلی مهمی را به ما می‌آموزد، ما همواره در دنیای قدیم قهرمانان و انسان‌هایی را داریم که اعمال و خدماتشان نقطه‌های عطفی در تاریخ بشرند. اولین‌ها در هر رشته و تخصصی لااقل فاصله‌ای صدساله با ما دارند و گاه این فاصله تاریخی به هزاران سال می‌رسد. هر چه هم این فاصله دورتر باشد آن اکتشافات اساسی‌ترند. اما وقتی به دنیای امروز نگاه می‌کنیم دیگر از آن اسطوره‌هایی که با یک کشف یا اختراع یا اندیشه دنیا را عوض کرده‌اند، نمی‌شنویم. دنیای جدید آن‌قدر پر از رشته و زمینه‌های تخصصی است که دیگر اختراعات آن‌قدرها هم عظیم نیستند و اندیشمندان آن‌قدرها هم پرطرفدار نخواهند بود. هر زمینه‌ای صدها زیرشاخه تخصصی دارد که اگر قرار باشد چیزی در آن توسعه پیدا کند، این توسعه در اندازه‌ای کوچک و در یکی از آن صدها شاخه تخصصی رخ می‌دهد. اندیشمندان نیز دیگر نمی‌توانند با حرف‌ها و دیدگاه‌هایشان آن‌چنان‌که در دنیای قدیم تأثیرگذار بودند مؤثر عمل کنند چون درزمینه فکری هم صدها جریان فکری و اعتقادی به وجود آمده که هر فردی به چیزی معتقد است و نهایتاً هم با رویکردی اومانیستی چنان این اعتقادات شخصی‌اند که نمی‌تواند فرد را جزو جریان فکری مشخصی قرار بدهد! این پیچیدگی دنیای جدید همان تخصصی‌سازی است که باعث می‌شود در دنیای جدید حرف اول را تخصص بزند. همان‌گونه که امروزه هزاران نسخه از مطبوعات تخصصی به وجود می‌آیند که با توجه به نیاز مخاطب و مباحث جدید دنیای مدرن تولید می‌شوند می‌توان به این نکته پی برد که چقدر نیاز به انعکاس نظرات و خبرها در هر حوزه‌ای نیازمند رسانه خود است. جریاناتی که با پیشرفت علم و تفکر نیاز دارند تا خود را به دنیا معرفی کنند و باید رسانه خود را داشته باشند، چون دیگر رسانه‌های سنتی که در مورد همه‌چیز نظر می‌دادند درکی از مسائل آنان ندارند، بلکه تنها کسانی می‌توانند در این رسانه‌ها درست عمل کنند که علاوه بر دانستن اصول رسانه‌ای و مطبوعاتی به آن تخصص نیز آشنا باشند. با یحیی یثربی استاد بازنشسته فلسفه و اندیشمند ایرانی درباره این مفاهیم به گفت‌وگو نشسته‌ایم: 

 تخصصی سازی و توسعه آموزش عالی چه اهمیتی در دنیای مدرن دارد؟ مگر دانش و تجربه را تنها می‌توان در دانشگاه‌ها جست؟ 

به گذشته كه رجوعي دوباره كنيد درخواهيد يافت تا سال­‌ها و سال‌­ها از خیز گسترده مسئولان و مدیران به سمت کسب سواد عالیه خبری نبود! آخر در آن روزگار زندگي آن‌قدر ساده بود که فرد می‌توانست با هوش و استعداد خدادادی خويش، مشکلات موجود در زندگی را حل‌وفصل کند. اما با تغییراتی که در زندگی بشر رخ داد و به وجود آمدن تخصص‌های جدید که با توسعه علم و مرزهای آگاهی بشر به وجود آمد هر رشته‌ای نیاز پیدا کرد تا متخصصان خودش را داشته باشد. در دنیایی که از قرن ۱۷ آغاز شد شرایط به‌شدت تغییر کرد. این دنیای جدید به‌قدری پیچیده بود که دیگر فرد نمی‌توانست تنها با اتکا به هوش موروثی‌اش آن را اداره کند. در دنیای جدید، تخصص حرف اول را می‌زند؛ اما در کشورهای سنتی هنوز هوش به‌جای تخصص پاسخگوی مسائل است. در فرهنگ خودمان این هوش را با کلمه زرنگی هم می‌شناسیم. فرد می‌تواند راهی را پیدا کند که تخصصی نیست، اما به‌طور موقت راه چاره است!

 فرهنگ ما در این شرایطی که توصیف کردید چه وضعی دارد؟

در این مورد بهتر است مسئله را مصداقی پیگیری کنیم. در ایران ما فرهنگ و علم گرفتار نگاه‌های آواری شده‌اند. در حال حاضر در حوزه علم فنّاوری شرایط ما به این بستگی دارد که پولدارها و کارخانه‌های ما با کجا قرارداد ببندند. به همین دلیل یک روز هیوندای داریم، یک روز ژیان داریم و روز دیگر، چیزی دیگر. ازنظر فرهنگ هم اگر شما یک مجله ماهانه را بردارید (چون بعضی را برای من می‌فرستند) می‌بینید آواری از مطالب در آنجا نوشته شده است؛ این در حالی است که 90درصد مطالب آمده در این ماهنامه­ها اصلاً مشکل جامعه ما نیستند. در هنر هم ما با همین وضع مواجه شده­ایم. آواری از سینما، تئاتر، فیلم‌نامه‌نویسی، رمان و موسیقی به سر ما ریخته است. خودمان هم چیزهایی از قدیم داشتیم که حالا با این خرابه‌ها ترکیب شده است. ما در حال حاضر زیر این آوار مانده‌ایم و حاضر هم نیستیم با این‌همه امکاناتی که داریم به تغییر تن بدهیم. کشورهایی در دنیا هستند که زیر آوار نیستند و خودشان یک روال مستقیم دارند. بنابراین در حوزه­های مختلفی نظیر ماشین‌سازی، مدیریت و اقتصادشان، راهی را پیش گرفته‌اند و بر همان سبیل طی طریق می­کنند. 

 این تخصصی بودن در دنیای جدید چه اهمیتی دارد؟ رسانه در این میان چه مسیری را طی می‌کند؟

کشورهایی که در مسیر توسعه گام برداشتند، این علم و آگاهی را داشتند که تخصص را در مقایسه با هوش در اولویت قرار دادند. چراکه در دنیای جدید تخصص تنها معیار کارا است. به این معنی، سواد در دنیای گذشته زینتی بود و هوش افراد در سرنوشت آن‌ها تأثیر می‌گذاشت. اما در دنیای جدید علم و آگاهی نقش مهمی را در مناسبات اجتماعی پیدا کرده و مسئله «توسعه ذهنی» مطرح شده است. توسعه ذهنی‌‌ همان چیزی است که باعث می‌شود افراد سر یک میز بنشینند و مذاکره کنند. از سوی دیگر به دلیل همین توسعه‌نیافتگی است که یک عده اسلحه در دست می‌گیرند و بی‌دلیل، انسان‌ها را قتل‌عام می‌کنند. حالا در این شرایط رسانه‌ها نیز از این روند مستثنا نیستند، تخصصی‌سازی در رسانه‌ها می‌تواند منجر به معرفی مفاهیم جدید به مردم شود، و آن‌ها را به‌موقع از اتفاقات باخبر کند تا بتوانند در مسیر درست قرار بگیرند. امروز نیاز به آموزش را با شمارگان کتاب‌ها می‌سنجند. چون کتاب نیز با آگاهی‌سازی به‌عنوان یک رسانه تخصصی مطرح است. در کشورهای اروپایی شمارگان کتاب زیاد است؛ زیرا افراد خودشان را نیازمند آموزش می‌بینند؛ اما در کشورهای توسعه‌نیافته چنین نیست. کسانی که بتوانند چرخه زندگی را به‌درستی به حرکت دربیاورند متخصص قلمداد می‌شوند. شخصاً چهار سال ریاست دانشگاه کردستان را بر عهده داشتم. در سمینارهایی که شرکت می‌کردم، بسیاری بر این عقیده بودند که ارتباط میان دانشگاه و جامعه قطع شده است. یعنی دانشگاه برای خودش حرف می‌زند و جامعه هم اصول و باورهای خود را دنبال می‌کند. این می‌تواند یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی باشد، ما هنوز به تخصص ایمان نیاورده‌ایم. مادامی‌که صنعت ما وابسته است و مستقل نشده و همچنین تا زمانی که مدیریت، سلیقه‌ای است، دانشگاه در جامعه جایگاهی نخواهد داشت. ما هنوز به تخصص پایبند نیستیم. نگاه به کارنامه برخی مدیران حاکی از آن است که تخصص‌شان نسبت به شغلی که دارند بی‌ارتباط است. در کشور ما فقدان تخصص‌گرایی در مشاغل مختلف بسیار مشهود است. در زمان ریاست جمهوری یکی از آقایان خواندم که از مشاوران ایشان سؤال شد که آیا شما در اداره امور با آقای رئیس‌جمهور مشورت می‌کنید؟ و ایشان گفت خیر!! آقای رئیس جمهور خودشان به همه امور آگاه هستند و احتیاجی به کمک ما ندارند. همین مسئله نشان‌دهنده فقدان اعتماد به متخصص و تخصص­گرایی در جامعه است که پژوهش هم یکی از شقوق آن است. همین مسئله و همین نگاه است که باعث شده سطح مباحث تخصصی تنزل پیدا کند و این موضوع، نشان‌دهنده آن است که ما هنوز به اهمیت پژوهش و پژوهندگی پی نبرده­ایم و در مواجهه با آن سر تعظیم فرود نیاورده­ایم. مدت‌ها است که مسئولان می‌گویند تهران گنجایش این جمعیت و امکانات رفاهی لازم را برای این مردم ندارد و باید پایتخت را به شهر دیگری منتقل کنیم. فعلاً که اتفاقی نیفتاده است، اما همچنان ساخت‌وسازها و امکان مهاجرت دیگران از شهرهای دیگر به تهران فراهم است؛ چراکه امکانات اولیه توسعه در شهرهای دیگر فراهم نشده است. می‌گویند منابع آبی ما رو به کاهش است و باید آب جیره‌بندی شود؛ اما آیا این موضوع احتیاج به توجه و تبلیغ از سوی رسانه‌ها ندارد؟ چرا جلوی انبوه‌سازی را نمی‌گیرند که بعد دچار کمبود آب نشویم؟ هرچه ساخت‌وساز بیشتر باشد قطعاً مصرف‌کننده هم بیشتر خواهد شد. بدون هیچ ملاحظه یا نظمی، هرروز مجوز ساخت‌وساز ساختمان‌ها و برج‌های تجاری و مسکونی را می‌دهند. تخصص به مهندسی نظم ایمان دارد. آیا ما تابه‌حال به فکر منابع طبیعی و محیط‌زیست‌مان بوده‌ایم؟ یا بی‌تفاوت از کنار آن‌ها رد شده‌ایم؟ تا امروز تعداد بسیار زیادی از اساتید دانشگاه در مقابل انتخاب­های غلط مسئولان اعتراض کرده­اند و با حضور در مطبوعات سعی کرده­اند بگویند به آنچه ما در موردش پژوهش کرده­ایم احترام بگذارید. بااین‌وجود اما در ساحت عمل توجه چندانی به سخنان این اساتید نشده است. در چنین وضعی باید بپذیریم ما نه‌تنها به پژوهشگر توجه کافی نکرده­ایم بلکه سلیقه‌ای کار می‌کنیم و به تخصص ایمان نداریم و در این شرایط، هر چه بزنیم به دربسته خواهد خورد.

 به نظر می‌رسد سرعت انتشار اطلاعات از سرعت تولید علم پیشی گرفته است، این امر به‌نوعی سطحی‌گرایی را به وجود می‌آورد...

در دنیای جدید، علم، ثانیه به ثانیه تولید می‌شود؛ زیرا در کشورهای اروپایی، مردم به میزان زیادی مطالعه می‌کنند؛ و درصد قابل‌توجهی از این مطالعه مربوط به مطبوعات روزانه است، درصورتی‌که ما این کار را انجام نمی‌دهیم. گمانمان این است که همه‌چیز را می‌دانیم. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که کارها مهندسی‌شده پیش نمی­روند. مدرک‌گرایی در جامعه ما رشد کرده است و فرد دانش‌آموخته با مدرک تحصیلی خود تن به هر شغلی در حوزه غیرتخصصی می‌دهد. بسیاری از مردم فقط به دنبال مدرک هستند و بعد هر کاری که برایشان مهیا شود، در‌‌ همان کار غیر مرتبط با تخصص‌شان به فعالیت می‌پردازند. جامعه ما در این معنا بی‌نظم شده است و سواد و تخصص جایگاه خود را گم کرده است. بااین‌وجود دیر یا زود باید بپذیریم در دنیای جدید زندگی می‌کنیم. در دنیایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم المان‌ها و مؤلفه‌های مخصوص به خود را دارد. در این شرایط اگر مانند کشورهای توسعه‌یافته عمل نکنیم و اگر با ادامه مسیری که در حال پیمودن آن هستیم از قافله عقب بمانیم، دقیقاً به‌مانند این است که زیر خروار‌ها آوار گیر کرده باشیم و قدرت کوچک‌ترین تقلایی را در خود نبینیم. راه صواب آن است که به اقتضای روزگارمان در علوم انسانی و اقتصادمان تحول و تکامل ایجاد کنیم تا جامعه را به‌پیش ببریم، در غیر این صورت هرچقدر هزینه کنیم، بازهم نتیجه‌ای نخواهیم گرفت. باید قبول کنیم که دنیای هوش‌محور زمانش به پایان رسیده است. ما در دنیایی تخصص‌محور زندگی می‌کنیم. ما در وضعیتی قرار داریم که حتی نمی‌توانیم تفکر و اندیشیدن را به‌درستی آموزش دهیم. یعنی نمی‌خواهیم که دانشجو، خود، یک پژوهشگر باشد و در جست‌وجوی علم بربیاید. می‌خواهیم حرف و نظریه دانشمندان را به او القا کنیم. باید راه دیگری را برگزید.