“وفاق‌ملی” و الزام‌های آن
علی کرد (فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2490
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مجازستان

 ‏این صحنه‌ای که یه تیکه سنگ رو برمی‌داری و از زیرش یه عالمه حشره میاد بیرون واقعا بامزه‌س. انگار مثلا یهو آژیر امنیتی‌شون شروع می‌کنه صدا کردن و همه دارن جیغ می‌زنن و می‌خورن تو در و دیوار. همیشه هم یه کرم که نمیتونه تند راه بره اون وسط هست که انگار داره می‌گه: آقا شما نوه منو ندیدید؟ (الا)
 ‏حداقل نصفِ ما، تو کل زندگی‌مون، نه یه اکیپ پایه داریم، نه یه مسافرت خفن‌ می‌ریم، نه قراره دونفری تو کویر دراز بکشیم و به آسمون خیره بشیم؛ فقط می‌ریم سرکار و با خانواده می‌جنگیم. واقعا ترسناک نیست؟ نمی‌ترسید همینجوری عمرتون تموم شه؟!. (کُنجِد)
 ‏طرف لیسانس می‌گیره یه سال دنبال کار میگرده پیدا نمی‌کنه. می‌شینه کنکور ارشد میده، ارشد رو که گرفت یه سوپری می‌زنه سر یه ماه ورشکست میشه. بعدش میشینه واسه دکتری میخونه. مدرک دکتری را که گرفت و خیالش راحت شد درس تموم شده. تازه میره سر یه کار که اصلا به درس و مدرک ربطی نداره. (Silas)
 اینایی که توی ترمینال میان میگن:«من اهل اینجا نیستم کیفمو زدن اگه پول بلیطو بهم بدی، میرم شهرمون!‌‌» خودت برو براش بلیط بگیر، به راننده هم بگو این سندروم شهر بي‌قرار داره، نذاری قبل از رسیدن به مقصد در بره!(دانیال_م)