چرا جهانگیری بهترین گزینه است؟
مهدی مکارمی (تحلیلگر سیاسی) در مهمترین مرحله تصمیمگیری و ریلگذاری دولت آینده قرار دارد. انتخاب کابینه گام و خشت اول دولت چهاردهم است و از این رو مسئولیت سنگینی بر دوش دکتر پزشکیان است. از سویی انتخاب کابینهای کارآمد، پرانرژی و پاکدست، با میانگین سنی مناسب و همسو با تفکر و دیدگاههای رئیس جمهور منتخب حائز اهمیت است. از سوی دیگر تنظیم مناسبات سیاسی دولت با سایر ارکان نظام نیز در این انتخاب موثر است. انتخاب معاون اول رئیس جمهور بعنوان مهنترین عصر کابینه بعد از رئیس جمهور بسیار مهم و تعیین کننده است و مجالی برای آزمون و خطا در این خصوص نیست. با بررسی اسامی که تاکنون برای معاون اولی مطرح شده اند بنظر می رسد “اسحقجهانگیری” بهدلایلی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت از جامعیت بیشتری نسبت به دیگران برخوردار است و دیگر گزینهها قابلیتهای چندبعدی کمتری در مقایسه با وی دارند. همسویی با تفکر و دیدگاههای رئیس جمهور منتخب و عقبه سیاسی و اجتماعی این دولت مسئلهای است که بدنه اجتماعی از پزشکیان انتظار دارد حفظ امیدواری و دلگرمی این بدنه اجتماعی و بهعبارتی حفظ سرمایه اجتماعی دولت چهاردهم، منوط به انتخاب معاون اول و وزرایی با نزدیکترین همسویی سیاسی و اجتماعی است. از این نظر جهانگیری بواسطه سوابق سیاسی و اجتماعی و مدیریتی بیشترین تناسب را با دولت چهاردهم دارد. پیش از انتخابات نیز نام وی به عنوان یکی از گزینههای اصلی اصلاح طلبان و اعتدالگرایان برای ریاست جمهوری مطرح بود.
سوابق مدیریتی جهانگیری از همه گزینههای دیگر بالاتر و قویتر است. با توجه به شرایط خطیر کشور، وضعیت اقتصادی و تحریم های ظالمانه و کاهش تابآوری جامعه و دلسردی بخش کثیری از جامعه، لازمست کسی معاون اول رئیس جمهور شود که از توان و قابلیت بالای مدیریتی و تجربه و پختگی لازم برخوردار باشد و به این واسطه از شیخوخیت لازم نیز برای حل و فصل مسائل درون کابینه بهره مند باشد. از طرف دیگر وی به واسطه تجربه هشت ساله دولت تدبیر و امید، با ریز و درشت مسائل امروز کشور که با تحریم ها و ناهماهنگیهای داخلی گره خورده بطور کامل آشناست و می توان گفت او به روز ترین گزینه معاون اولی در رابطه با مسائل کلان کشور است و هیچکدام از گزینههای دیگر شناخت جامع و کامل و به روز وی از وضعیت موجود کشور را ندارند و عقل و منطق هم حکم می کند دولت جدید دوباره وقت و انرژی خود را صَرف مسئله یابی، شناخت مسائل و فهم آنها نکند چرا که فرصت بسیار محدود است و زمانی برای آزمون و خطا هم نیست. نکته دیگر آنکه از میان گزینههای مطرح شده، جهانگیری بیشترین محبوبیت را میان بدنه اجتماعی و سیاسی هوادار دولت چهاردهم و بطور مشخص در میان اصلاحطلبان دارد.
نکته دیگر آنکه جهانگیری مدیری تک بعدی هم نیست. شناخت و تسلط او در حوزه های اقتصادی، بین المللی، سیاسی داخلی و اجتماعی بیش از دیگر گزینههاست که احتمالا صرفا در یک حوزه خاص شناخت و تسلط دارند. با توجه به پیچیدگی و درهم تنیدگی مشکلات امروز کشور و همچنین نقش معاون اول رئیس جمهور در ایجاد هماهنگی ها و انسجام مجموعه دولت، حضور جهانگیری ازین حیث نیز حائز اهمیت است. ضمن آنکه وی شناخت عینی و تجربه شده ای از تعامل و مناسبات دولت با دیگر نهادها و ارکان نظام نیز در کارنامه خود دارد.
بر همین اساس بهنظر میرسد نادیده انگاشتن همه این مزیت ها و موارد بسیار دیگری که در این مقال نمیگنجد آنهم به بهانه برچسب دولت سوم روحانی که توسط اصولگرایان در انتخابات مطرح می شد منطقی و عقلایی نیست. مردم نیز در انتخابات نشان دادند که آگاهی کاملی از تفاوتهای دولت روحانی با دولت بعد از آن دارند و فریب پروپاگاندای رسانه ای کمپین انتخاباتی رقیب را نخوردند. از طرفی جهانگیری در دولت روحانی نیز نماد و نماینده جریان اصلاحات بود و حضور او در دولت چهاردهم نمی تواند تداوم دولت روحانی تلقی شود گرچه اساسا طرح گزارههایی چون تداوم این دولت و آن دولت و کنار گذاشتن سرمایه های غنی انسانی به این بهانه نسبتی با رویکردهای توسعهگرایانه ندارد و نتیجهای جز فرصت سوزی نخواهد داشت.