غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


تبارشناسی طیف های مخالف عادی سازی روابط خارجی

طبلی که مخالفان گفت و گو بر آن می کوبند

همدلی|  مذاکرات برای احیای برجام در میدان عمل متوقف شده و جای خود را به تفاهم نانوشته برای مدیریت تنش یا توافق موردی برای تبادل زندانیان دوتابعیتی و آزادسازی اموال بلوکه شده ایران در کره جنوبی داده است. چرا مذاکرات برای احیای برجام در یک مقطع در دولت حسن روحانی و حداقل دو مقطع زمانی در دولت ابراهیم رئیسی تا نزدیک شدن به اعلام توافق نهایی رفت، اما به ایستگاه آخر نرسید؟
جدا از جنگ مطالبه ها که هرکدام از طرفین مذاکره دیگری را به زیاده خواهی در آن متهم می کند، چه کسانی در داخل همواره با مذاکره به عنوان ابزاری برای تامین منافع ملی مخالف هستند؟ وضعیت احیای برجام با اقدام جدید اتحادیه اروپا و بریتانیا در حفظ تحریم تسلیحاتی ایران پس از 18 اکتبر چگونه خواهد بود. در این باره «جماران» بادو تن از صاحب نطران امور بین المللی گفت و گو کرده است. «رضا نصری» حقوقدان و تحلیل گر روابط بین الملل مخالفان گفت وگو را به دسته تقسیم می کند. او در تبیین نظراتش می گوید:
شکی نیست که در ایران رقابت‌های جناحی همواره تاثیر منفی بسزایی بر سیاست خارجی و روند مذاکرات داشته است. در دولت حسن روحانی نیز - بیش از هر دولت دیگری - این کارشکنی‌های جناحی به صورت علنی قابل مشاهده بود. اما مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها فقط محدود به رقابت‌های «جناحی» در صحنه رسمی سیاست داخلی نیست. اگر به لایه عمیق‌تر ماجرا نگاه کنیم، به نظر می‌رسید کسانی که در ایران با اصل مذاکره مخالف هستند - یا با اِعمال فشارهای گوناگون به تیم مذاکره‌کننده به نحوی در روند دیپلماسی کارشکنی می‌کنند - بر سه دسته قابل تقسیم هستند:اول، کسانی که واقعاً به دلیل تعلقات ایدئولوژیک و عقیدتی با هرگونه تعامل با آمریکا و غرب مخالف هستند و اصولاً مقوله «مذاکره» را با مقوله «مقاومت» در تضاد می‌دانند. دوم، کسانی که پیوند راهبردی با روسیه را تنها راه پیش روی کشور می‌دانند و همواره - در راستای تقویت رابطه انحصاری با مسکو - مانعِ عادی‌سازی روابط ایران و غرب می‌شوند. سوم، کسانی که از تداوم تحریم‌ها سودهای اقتصادی کلان می‌برند و طبیعتاً بر سر راه مذاکره‌کنندگان مانع‌تراشی می‌کنند. معتقدم اظهارات اخیر آقای دکتر باقری هر سه گروه را در برمی‌گیرد.
 وی در ادامه می گوید:در اینجا اشاره‌ام به آقای دکتر باقری و تیم مذاکره‌کننده و دستگاه دیپلماسی کشور نیست؛ چرا که مسئولیت سنگینی بر دوش دارند و لازم است آن‌ها را از مسائل سیاسی مصون نگه داشت تا راحت‌تر به ماموریت خود بپردازند.
ایرادهایی که واقعیت ها کم رنگشان کرد
نصری در ادامه می گوید: اما دلیل اینکه برخی مسئولین یا جریان‌های سیاسی همسو با دولت کنونی فاصله خود را با روند احیای برجام یا انعقاد یک قرارداد جدید حفظ کرده‌اند این است که آن‌ها در دولت قبل برخی «ایراد‌اتی» به برجام وارد ‌می‌کردند که امروز در عمل می‌بینند واقعاً «ایرادِ برجام» نبوده و خود نیز در یافتن یک فرمول جایگزین ناکام مانده‌اند.
در واقع، آن‌ها ایراداتی که به ساختار روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل وارد است را به «برجام» و ضعف تیم دولت قبل نسبت می‌دادند و امروز خود در عمل با همان موانع ساختاری رو به رو شده‌اند؛ بی آنکه بتوانند فراتر از آنچه دولت قبل به دست آورده بود چیزی به دست بیاورند.
به عنوان مثال، سال‌ها از اینکه برجام «ضمانت اجرایی» ندارد گلایه می‌کردند و دولت قبل را بابت آن شماتت می‌کردند، و امروز خود در صحنه عمل به وضوح می‌بینند این «نقص» واقعاً از متن برجام یا ضعف تیم قبلی نبوده، بلکه یک نقص «ساختاری» در نظام بین‌‌المللی کنونی است که همه کشورها -از جمله ایران- با آن درگیر هستند!
یا اینکه سال‌ها دلیلِ خروج دولت ترامپ از برجام را «ضعیف بودنِ متن برجام» یا «شیوه مذاکره» تیم دکتر ظریف می‌خواندند، و حال خود در صحنه عمل متوجه شده‌اند در نظام سیاسی/حقوقی آمریکا هیچ دولتی نمی‌تواند دولت بعدی خود را به پایبندی به یک قرارداد «ملزم» سازد و برای ایجاد ثبات در توافق یک راه‌حل سیاسی پایدار لازم است.یا اینکه سال‌ها از اینکه بخش خصوصی و بانک‌های خارجی تمام و کمال با ایران همکاری نمی‌کنند گلایه می‌کردند و این را نیز ناشی از ضعف برجام و دولت قبل می‌خواندند، و امروز در صحنه عمل به وضوح می‌بینند که نمی‌شود - حتی در صورت رفع کامل تحریم‌ها - بخش خصوصی را به کار با ایران وادار کرد؛ و ترغیبِ بخش خصوصی به همکاری نیز مستلزم برخی اصلاحات زیرساختی است که از دولت قبل دریغ داشتند.
در واقع، جریان مخالف برجام اسیر نقدهای غیراصولی و بعضاً غیرمنصفانه خود به این توافق شده و به همین خاطر هم از مسئولیت احیای برجام در ظاهر فاصله می‌گیرد.
مخالفان نفوذی
در این حال «ذاکریان» استاد دانشگاه و صاحب نظر در امور بین المللی می گوید: در علوم سیاسی درسی به نام «اندیشه‌های سیاسی» وجود دارد. در بحث اندیشه‌های سیاسی گفته می‌شود کسانی که با یک اندیشه سیاسی مقابله می‌کنند و به مخالفت با آن می‌پردازند، در آینده پس از اینکه مطالعات عمیقی روی آن اندیشه انجام می‌دهند، به یکی از طرفداران اندیشه‌ای بدل می‌شوند که روزگاری از جدی‌ترین مخالفان آن بودند. یعنی مطالعه و بررسی دقیق می‌تواند چنین تغییراتی را رقم بزند. با این وجود، تفاوت دوستانی که امروز چنین صحبت‌هایی را مطرح می‌کنند این است که علاوه بر اینکه مطالعه و تحقیق به لحاظ عملی و حرفه‌ای درگیر کار شده‌اند و دریافتند که برای دستیابی به منافع ملی راهی جز مذاکره وجود ندارد.
ترکیب مخالفان گفت وگو
ذاکریان می گوید:در این میان دسته دیگری هم وجود داشتند که در اصل به دنبال قدرت بودند و به اهمیت و کارآمدی ابزاری به نام مذاکره در روابط بین‌الملل آگاهی داشتند، اما برای اینکه بتوانند رقیب را از میدان به در کنند، با مذاکره مخالفت می‌کردند. این گروه از افراد در زمانی که خودشان در رأس کار قرار گرفتند، مخالفتشان را با مذاکره کنار گذاشتند.گروه اول با مطالعه و قرار گرفتن در شرایط واقعی درس‌هایی آموختند و تلاش کردند این درس‌ها را به کار بگیرند. این گروه قابل ملامت نیستند. اما گروه دومی که برای دستیابی به میز قدرت مدعی مخالفت با مذاکره بودند، رفتارشان اخلاقی نبوده و به منافع ملی آسیب زده است.او در ادامه می گوید: به عقیده من باید یک دسته‌بندی درباره مخالفان مذاکره انجام داد تا دریافت چه چیزی سبب مخالفت هر دسته از مخالفان مذاکره می‌شود. من اولین دسته را افراد بدون تخصص می‌دانم که فکر می‌کنند درک درستی از شرایط دارند. یعنی آن‌ها نه با روابط بین‌الملل، نه با حقوق بین‌الملل و نه با علم سیاست آشنایی ندارند. این مسأله باعث می‌شود مواضعی اتخاذ کنند که صحیح به نظر نمی‌رسند. برخی از آن‌ها مدرک دانشگاهی دارند، دکترا گرفته‌اند و حتی در دانشگاه نیز تدریس می‌کنند، اما در زمره افرادی به شمار می‌روند که به آن‌ها برای دستیابی به مدارک علمی کمک شده است. آن‌ها کسانی نیستند اهل تحقیق و پژوهش و مطالعه باشند و به قول آقای احمدی‌نژاد اینگونه نیست که واقعا سر کلاس رفته باشند و دکترا گرفته باشند.گروه دوم تخصصی ندارند، ادعا هم نمی‌کنند متخصص هستند، اما نگاهشان ایدئولوژیک است. به باور آن‌ها ما به عنوان جمهوری اسلامی نباید زیر بار سلطه برویم و مذاکره هم خفت و زیر بار سلطه رفتن به شمار می‌رود. آن‌ها معتقدند باید توان نظامی افزایش پیدا کند و هرچه توان نظامی بیشتر شود از مشکلات ما کاسته خواهد شد. این گروه از آغاز مخالف مذاکره بودند و همچنان به مخالفت خود ادامه می‌دهند.گروه سوم را می‌توان افرادی دانست که بر اساس منافع خودشان نگاه می‌کنند و براساس این منافع شخصی و جناحی تغییر موضع می‌دهند. این‌ها در زمان آقای خاتمی از گفت‌وگوی تمدن‌ها طرفداری می‌کردند، در دوره آقای احمدی‌نژاد هم سیاست‌های او را مورد حمایت قرار می‌دادند، در دوره آقای روحانی به حمایت از برجام می‌پرداختند و امروز هم در دوره آقای رئیسی حامی سیاست‌های او هستند. آن‌ها بی‌هویت‌های سیاسی‌کار هستند و وقتی می‌بینند قدرت در اختیار مخالفان مذاکره است با مذاکره مخالفت می‌کنند.گروه چهارم و مهم‌ترین گروه، مأموران و نفوذیان و جاسوسانی هستند که اجیر شده بیگانگان و دشمنان ایران به ویژه اسرائیل و عربستان هستند. کارفرمایان این گروه کاملا عالمانه راه‌های کم هزینه و پرثمر ایران برای تأمین منافع ملی را شناسایی کرده‌اند و می‌کوشند از طریق افراد نفوذی این مسیرها را سد کنند. این نفوذی‌ها نمی‌گویند ما طرفدار دشمنان ایرانیم و حتی ممکن است در دشمنی ظاهری با این دشمنان، گوی سبقت را هم از دیگران بربایند. آن‌ها ممکن است محاسن بگذارند و  انگشتری در دست کنند و با همان ظاهر بگویند مذاکره بر خلاف عزت است. این‌ها را باید خطرناک‌ترین گروه دانست.