پدر! مادر! ما متهمیم!
حسن دادخواه (فعال مدنی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2450
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ایران و زخم‌هایش

محمدعلی نویدی (استاد دانشگاه)

ایران تنها یک اقلیم و جغرافیای محدود و محصور نیست، ایران با ایرانیان و مردمانش  شناخته می شود و در تاریخ تجلی یافته است. ایران، تاریخ حضور ریشه و اندیشه ایرانیان است، ایران مختصات  یک فرهنگ و تمدن را نمایانگری می کند. ایران یک کشور – ملت و اجتماع، مدنیت و زندگی ست. ایران همانند یک انسان رشید و برومند و یک جامعه پویا و بالنده است. ایران، مرکز و محل تجلی اندیشه ها و ریشه ها و نژاد نجیب و آزاده آریایی است؛ ایران جسم و جان ملی و جهانی و پیکر سالم و واحد است. اما، ایران ما مدتهاست بیمار شده است و زخم های کاری و عمیق بر پیکر آن وارد گشته است و نیازمند مبرم به التیام و تیماری دارد تا مجدداً در صحنه تاریخ بشریت و جهان  امروز بدرخشد ؛ خصوصاً در این بیست سال اخیر این زخم ها موجب رنجوری و ناتوانی های گوناگون در جسم و جان ایران شده است و حال و وضع ایران زار و نزار گشته و رو به ضعف رفته است.
در این مطلب کوتاه به ده « ۱۰ » زخم ضخیم و آسیب عاصی ایران کنونی می پردازم.
1- زخم فقدان خردمندی: ضعف و ناتوانی و پریشانی و اضطراب و درماندگی زمانی شروع می‌شود که جوامع و کشورها از خرد و اندیشه دوری گزینند و راه ایدئولوژیک و قشری گری پیشه کنند. خردمندی ریشه است و غفلت از آن موجب خشک شدن شاخ و برگ و سایه  و ثمر می شود.
2- زخم کاهش راستی و درستی. وقتی دروغ و تهمت و پرونده سازی و باند بازی جای راستی و درستی را بگیرد، شکاف  و شکافتگی و جراحت و خون ریزی نمایان می‌شود و رخ زردی آشکار می گردد.
3- زخم قانون گریزی، قانون اساس و بنیان اداره جامعه و اصل اعمال سیاست است. مقابل قانون گرایی، اعمال سلیقه و سلیقه گرایی است. در طول تاریخ هیچ جامعه ای و کشوری بدون قانون اثربخش و اجرای دقیق آن به توسعه و پیشرفت نرسیده و نمی رسد.  
4- زخم اعتماد و همبستگی. ایران اکنون از عدم اعتماد و همبستگی اجتماعی در رنج و مرارت است. نیکی ها و نیکوکاری‌ها به فراموشی سپرده شده است. چگونه می توان اعتماد آحاد جامعه را بازسازی کرد؟ چگونه می توان این زخم کاری را مرهم نمود و آرامش را به ارکان و عناصر اجتماع و ایران بازگرداند؟
5- زندگی زخمی: زندگی واقعی در ایران امروز جراحت و صدمه جدی دیده است. افسردگی، مرگ اندیشی و تولید غم و اندوه جای نشاط و زندگی پویا و بالنده را گرفته است. چگونه می توان بجای مرگ اندیشی، زندگی اندیشی و زندگی سازی را جایگزین کرد؟ در ایران باستان، زندگی اندیشی و نشاط جایگاه و نقش ویژه و ممتازی داشته است. ( کتاب ایران و ریشه هایش ).
6-زخم فاصله گرفتن از علم و دانش جهانی. وقتی با جهان ارتباطات و تعاملات مثمر نداشته باشیم، از علم و دانش جهان عقب می مانیم. این زخم در تمام حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه، کاملاً آشکار است و راه چاره داشتن فکر باز و قوت ارتباط و تعامل اثربخش با جهان و مجامع علمی است.
7- زخم تولید. مردمان ایران مردم خردمند و کوشا و ساعی بودند و در طول تاریخ در این مرز و بوم تولید بر مصرف پیشی داشت. حال چی شده است که مصرف گرا شده ایم!؟ آیا اساساً توش و توانی برای زندگی معقول باقی مانده است؟ ترازمندی مصرف با تولید، بنیان نظام معیشت مردم است. این ترازمندی به هم خورده است و از عقلانیت و تعادل خارج گشته است.
8- زخم امید و آینده. جوانان و بزرگسالان و اکثریت مردم ایران، امید و امیدواری را از دست داده اند و آینده و آتیه خود را تیره و تار می بینند. به همین دلیل مهاجرت و فرار مغزها در زمانه ما بسیار وحشتناک و نگران کننده شده است و این یک زخم و ضربه سنگین بر این کهن دیار ما است.
 9- زخم تورم. سالهاست زخم و جراحت ویرانگر گرانی  و تورم خانمان سوز ، بر زندگی مردمان ایران زمین مستولی و چیره شده است و همین گرانی عنان گسیخته زندگی را بسی تلخ و تباه کرده است. ریشه های این بلای زندگی سوز، کجاها ست؟ آیا ریشه این زخم مخرب در تفکر عقیم، مدیریت ابتر و مدیران نالایق ندارد؟
10- درد و زخم فقدان منابع ملی. چرا در جاهای مختلف هر روز شاهد اتفاقات ناگوار و تلخ و مرگ آفرین هستیم؟ هر چی باشد، فقدان زیرساخت های لازم از دلایل مهم چنین اتفاقاتی می باشد. منافع ملی یعنی اموری که با زندگی جمعی ارتباط دارد. وقتی منافع فرقه ای و حزبی بر منافع جمعی پیشی بگیرد، پریشانی و پژمردگی بر جامعه حاکم می گردد.  
11- زخم تبعیض و بی عدالتی. وقتی اسکندر مقدونی بر امپراتوری هخامنشیان هجوم آورد، برای فتح ایران بزرگ و با عظمت آن زمان، کار سختی نداشت، زیرا، تبعیض و ساده لوحی کار و اثر خود را کرده بود و مردم سرخورده و افسرده و منفعل و بی تفاوت شده بودند و سربازان اجیر شده یونانی و بیگانه نیز به اسکندر مقدونی یاری کردند و به ایران پشت نمودند، چون غرق و اصل و نسب ایرانی نداشتند.
زخم های ایران را جدی بگیریم و در درمان و تیمار آنها بیاندیشیم و سخت بکوشیم