جای خالی تشویق در فوتبال ایران
امید توفیقی (روزنامهنگار) بولتنسازی اشتباهات داوری برای رقیبان و چرتکه اندازی امتیازهای از دست رفته و به دست آمده، تزریق توهم توطئه به جامعه، اظهارنظرهای جنجالی به امید کسب محبوبیت بیشتر یا با قصد و غرض تلافی جویانه و البته بیانیه نویسیهای کم مایه و چندش آور، بخشی از آسیبهای این روزهای فوتبال ایران و فصل رو به پایان آن است و جالب اینکه برخی باشگاهها با افتخار برای این رویه تعبیر «جنگ رسانه ای» به کار میبرند!
فوتبال زیباست و پویا، از هیجان سرشار است و در اوج کانون توجهات اجتماعی، فرصتی است برای اقتصاد و سیاست و جایی برای نمایش مسئولیتهای اجتماعی. چنین جایگاه و منزلتی طبیعی است در معرض انواع و اقسام آسیب باشد از فساد اقتصادی تا ترویج ناهنجاریهای اجتماعی. بله، این پدیده عالم گیر بسیار گسترده است و اداره آن بایدهای بسیاری میطلبد که غفلت از هر کدام از ابعا آن میتواند تبعات ناخوشایند ملی و حتی بین المللی به دنبال داشته باشد.
چنین حجم و وسعتی از یک پدیده را اگر نگوییم بی نظیر است که کمتر جایی میتوان سراغ داشت، حال در هفتههای پایانی یک فصل فوتبالی دیگر هستیم. از لیگ بیست و سوم فقط سه هفته باقی مانده است؛ فصلی که مثل همه فصول فوتبالی زیبا بود و زشتی هم کم نداشت. همان طور که در عالم واقعیت امکان ایجاد آرمانشهر فلیسوفان وجود ندارد در فوتبال نیز چنین رویایی دور از واقعیت است؛ با این همه اینجا خبری از جبر هم نیست و میتوان با اختیار بسیاری کژیها را اصلاح یا ریشه کن کرد.
در حالی که ارکان انضباطی و قضایی فوتبال تا سرحد ممکن از ابزارهای انضباطی برای مقابله با تخلف و ناهنجاری در فوتبال و پیرامون آن استفاده میکنند، آنچه مورد غفلت قرار گرفته تشویق و فرهنگسازی برای برجسته کردن زیباییهای اخلاقی است. زیباییهای فارغ از کلیشههای فرهنگی که گاهی با وجود ارزشمند بودن به دلیل تکرار، از تاثیرگذاری تهی شده اند. برای مقابله با بی فرهنگی به راستی فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ و باشگاهها چه بستههای تشویقی برای ارکان و دست اندرکاران فوتبال تعریف کرده اند؟ در تمام این فوتبال آیا شخصیتهایی وجود ندارند که فارغ از حواشی کذایی فوتبال هم کار حرفهای خود را دنبال میکنند و هم گفتار و کردارشان ترویج ادبیات چاله میدانی و نفرت پراکنی نباشد؟
ایا در انتخاب مدیران عالی و میانی ارکان مدیریتی فوتبال و باشگاهها و همچنین در انتخاب کادرفنی و بازیکنان رویکرد مسئولیت اجتماعی و ابتدایی ترین بایدهای ادبی مد نظر قرار میگیرد؟ آیا کنترل محسوس و نامحسوس بر عملکرد تیمهای داوری وجود دارد و داورانی که به معنی واقعی کلمه شرافتمندانه سوت و پرچم میزنند تشویق میشوند؟ همه اینها نشان میدهد که در مدیریت فوتبال ما گزینه تشویق و الگوسازی بسیار کمرنگ و گاهی نا موجود است. این مطلب را با چند پرسش دیگر و بدون ذکر مصادیق به پایان میبریم به این امید که زیباییهای فوتبال ما افزون و زشتی هایش سیر نزولی یابد..
1-چه کسی به برخی مربی و بازیکنان باید بگوید برای جلب توجه و همچنین کسب جایگاه نداشته میان هواداران تیمتان نباید به ادبیات سخیف و گفتارهای دور از منطق روی بیاورید؟ گناه جامعه چیست که شما در میان هواداران باشگاهتان جایگاهی ندارید که شما با کردار خود به کژیهای ورزشگاهها دامن میزنید؟
2- چه کسی به برخی مدیران عامل و روابط عمومی هایشان باید بفهماند بیانیه نویسی و ایجاد بولتنهای واقعی و توهمی اشتباهات داوری نامش جنگ رسانهای نیست و ثمری جز ایجاد التهاب بیشتر ندارد؟
3- گناه فلان بازیکن چیست که بابت تغییر تیمش در دو دهه پیش، همچنان باید آماج فحاشیهای دسته جمعی در استادیوم است؟
4- سرانجام چه کسی باید کمک داور ویدیویی را وارد چرخه قضاوتها کند که بگو و مگوهای داوری به حداقل برسد؟
5- مربی یا بازیکنی که در طول فصل کوچکترین حاشیهای نداشته و ذرهای تزریق توهم توطئه به جامعه نداشته است توسط چه کسی یا کسانی باید مورد تشویق قرار گرفته و به عنوان الگوی حرفهای با اخلاق معرفی شود؟