بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


روایت علی تفرشی خواننده و آهنگساز از آخرین روزهای «حبیب محبیان» در گفت‌وگو با همدلی

امیدوار به وعده‌های دروغ

همدلی| علی نامجو: بارها و بارها در دیدارهایش با هنرمندان عرصه موسیقی خبر اجرای کنسرت و انتشار آلبوم مجازش در ایران را داده بود. او اصلاً با این هدف به ایران آمد. مسئولین دولت قبل به او وعده برگزاری کنسرت در ورزشگاه آزادی را داده بودند، اما پس از گذشت 7 سال با تحمل فشارهای عصبی ناشی از بیماری که به آن دچار شده بود و استرس برآمده از وعده‌هایی که هیچ‌وقت محقق نشد، در روستایی از توابع رامسر جان داد و به آسمان پرواز کرد. دیروز شصت و هشتمین زادروز او بود؛ زادروزِ مرد تنهای شب؛ حبیب؛ مردی که همه او را امیدوار خطاب می‌کردند، اما در آخرین روزهای حیاتش تبدیل به کسی شده بود که دیگر نشاط گذشته را در چهره نداشت، اما هنوز جوانان را به امیدواری و توکل دعوت می‌کرد. حبیب محبیان خواننده و آهنگساز نامدار کشورمان 21خردادماه 95 در تنهایی و در روستای نیاسته کتالم رامسر از میان ما رفت درحالی‌که هیچ‌وقت کنسرتی در این سال‌ها اجرا نکرد و هیچ‌کسی به او مجوز انتشار آلبومش را نداد. در شصت و هشتمین سالروز تولد او، علی تفرشی خواننده و آهنگساز موسیقی کشورمان که با حبیب ملاقات‌هایی داشته است، از غم و غصه او برایمان می‌گوید و به خاطر محرومیت موسیقی ایران از هنرمندی چون حبیب غمگین است. بخشی از گفت‌وگوی همدلی با این خواننده باسابقه را در ادامه می‌خوانید:

از مرحوم حبیب در طول دوره هفت‌ساله اقامت در ایران بعد از بازگشت از خارج خاطره‌ای دارید؟

بله. من چند سال پیش ایشان را همین تهران در استودیو دیدم و باهم کلی گپ زدیم. بعدش یکی دوتا از کارهایم را شنید و درباره‌شان باهم حرف زدیم، از همه‌چیز گفتیم، از این‌که موسیقی خوب امروز چیست و باید چه‌کار کند تا اوضاع‌واحوال خودش و برنامه‌هایی که دارد. او بسیار آدم نجیبی بود، خیلی آدم خوب، دوست‌داشتنی، صمیمی و مهربانی بود. در آن مدت کوتاهی که با ایشان هم‌کلام بودم برایم خیلی جالب بود که او را از نزدیک می‌بینم. مرحوم حبیب اصلاً شبیه هنرمندان مطرح دیگر رفتار نمی‌کرد، بلکه خیلی فروتن بود. صحبت آن شب برای من خیلی خاطره‌انگیز بود شاید به این دلیل که ایشان را به‌طور ناگهانی دیدم. اصلاً آن روز قرار نبود آقای حبیب آنجا باشد و برحسب اتفاقی در استودیو حاضر بود و من توانستم ایشان را ملاقات کنم. رفته بودم تا کار کوچکی در آنجا انجام دهم که با ایشان برخورد کردم. این دیدار برایم جذاب و خاطره‌انگیز بود.

با توجه به نگاه علمی شما به موسیقی و با در نظر گرفتن سابقه‌ای که در فضای آکادمیک موسیقی دارید، موسیقی حبیب محبیان را به لحاظ کیفی چگونه تجزیه و تحلیل می‌کنید؟

حبیب محبیان خواننده مؤلفی بود. این نکته را باید در نظر بگیریم که مؤلف بودن یک توانمندی بزرگ برای یک موزیسین به شمار می‌رود، هر خواننده‌ای از پس تألیف برنمی‌آید و تنها عده‌ای خاص هستند که می‌توانند فضای نو و متفاوتی را در موسیقی‌شان خلق کنند. حبیب این کار را می‌کرد. بیشتر قطعاتش را خودش می‌ساخت و با آن شعرها و ترانه‌ها، اندیشه و احساساتش را بیان می‌کرد. حس‌هایی که نشان از یک انسان ساده می‌داد که به چیزهایی فکر می‌کند که سراسر خوب‌اند و مثبت. بیشتر کارهایی را که تولید کرد از همان ابتدا ماندگار شد و خیلی زود هم گل کرد به شکلی که حالا هم در ذهن همه مانده است. یکی از شاخصه‌های کار حبیب صدای خاصش بود، جنس صدای حبیب به‌گونه‌ای بود که شاید دیگر مثل او نیاید چنانکه قبل از آن‌هم کسی مثل او را نداشتیم. بعضی از صداها هستند که نمونه‌هایش پیدا می‌شوند یا راحت تقلید می‌شوند، اما صدای حبیب این‌طور نبود، یعنی اگر کسی هم می‌خواست نمی‌توانست مثل او بخواند. به‌هرحال در بین خواننده‌هایی که در آواز و موسیقی ایران فعالیت کردند، کسانی ماندگارتر خواهند بود که در موسیقی‌شان صاحب سبک بودند.

از نظر شما صرف داشتن سبکی خاص، دلیل بر بالا بودن سطح کیفی یک موزیسین است یا این‌که آفرینش و ارائه سبک هم باید با موفقیت صورت گیرد؟

منظورم از سبک آن حال و هوای شخصی است که هرکسی در موسیقی‌اش به وجود می‌آورد، اما همه در خلقش موفق نیستند و ممکن است خوب از کار درنیاید و شبیه افراد دیگری بشود. امروزه ما می‌بینیم خیلی‌ها تقلید می‌کنند و بهتر بگویم صدای تقلیدی خیلی زیاد است و صدای شاخص با مؤلفه‌های فردی و شخصی کمتر دیده و شنیده می‌شود. در همین دورانی که موسیقی پاپ بعد از انقلاب دوباره شکل گرفت، خواننده‌های زیادی آمدند که بسیاری از آن‌ها هم فوق‌العاده بودند، اما بعضی از آن‌ها صدایشان تقلیدی از خواننده‌های آن‌سوی آب یا بعضی‌اوقات خواننده‌های قدیمی بود. اما حبیب با این‌که در دوره‌ای کارش را شروع کرد که خواننده‌های مطرح زیادی در ایران کار می‌کردند و مشهور بودند، توانست جای خودش را باز کند؛ چون کارش را بلد بود و صدایی منحصربه‌فرد داشت. حبیب خواننده پیشکسوتی بود که تکنیک و سبک خودش را داشت.

منظورتان از به‌کارگیری عبارت تکنیک شخصی چیست؟

یعنی جدا از این‌که صدایش دارای کاراکتر شخصی بود یکسری تکنیک‌های خوانندگی هم داشت که آن تکنیک‌ها منحصربه‌فرد بود، تحریرها و ویبراسیون‌های بسیار ریز، جزء مشخص‌ترین تکنیک‌های خوانندگی او بود. من به‌عنوان خواننده وقتی صدای او را می‌شنوم می‌توانم برایش تصویری را تخیل کنم که این صدا از دهان چه آدمی دارد بیرون می‌آید و او چه شکلی است، منظورم این است که یک فرمی دارد که احتمالاً برای همه با نوساناتی که دارد تصویری را تداعی کند، پس این صدا خاص است، حالا آن تصویری که من از خواننده می‌سازم ممکن است اصلاً به او شبیه نباشد اما چنین تصویری به وجود می‌آید چون صدا خاص است.

می‌خواهم کمی هم به ویژگی‌های آهنگسازی‌های مرحوم حبیب بپردازید. با توجه به تخصص شما در ساخت آهنگ، مشخصه‌های آهنگ‌های حبیب ازنظر شما چه چیزهایی است؟

حبیب در آهنگسازی هم موفق بود و سبک شخصی‌اش را حفظ می‌کرد، در قطعاتش فواصل خاص خودش را داشت و ترکیب و سازبندی‌های خاص خودش را رعایت می‌کرد که ساختار ملودی‌اش هم خیلی جدا از شکل‌های دیگر موسیقی پاپ بود. ما خیلی وقت‌ها در تنظیم‌ها به سازبندی‌هایی برمی‌خوریم که به هم شبیه‌اند. خیلی وقت‌ها می‌بینید که تفاوت دو آهنگ تنها صدای خواننده و ملودی است، یعنی اگر صدای خواننده را حذف کنید شاید تشخیص این‌که کدام آهنگ را دارید گوش می‌دهید سخت باشد، اما در کارهای او این‌گونه نبود. تنظیم کارهای او آن‌قدر ویژه بود که بدون صدای حبیب هم فواصل و سازبندی به ما می‌گفت کار متعلق به کیست! تمام این مسائل باعث می‌شد آثار حبیب تبدیل به سبکی شخصی شود که ویژه خودش بود. شخصی بودن یعنی همان امضاء داشتن اثر که در این حالت خود اثر به مخاطب خودش را معرفی می‌کند و دیگر نیاز نیست برای این‌که بدانید آهنگساز کیست به اطلاعات آهنگ مراجعه کنید. موسیقی او فضایش مشخص بود و برای خودش بود، نه تقلیدی در کارش بود و نه تکرار مکررات بود.

برخی کارهای حبیب را پیچیده می‌دانستند...

برعکس به نظر من موسیقی او اصلاً پیچیده و عجیب و غریب نبود. هر چه که داشت مال خودش بود. البته خوب یا بد بودن، بحث دیگری است، من الان نمی‌خواهم درجه‌بندی هنری کنم. این را می‌گویم که موسیقی حبیب هر چه بود، برای خودش جایگاه ویژه و خاصی داشت. کار او از دل و احساسش بر می‌خاست و به همین دلیل هم شاید اگر بخشی از تکنیک‌هایش غیرمتعارف بود، چون به‌سادگی با مخاطبش برخورد می‌کرد، از کار بیرون نمی‌زد.

اگر بخواهید به‌عنوان یک مخاطب درباره موسیقی حبیب نظر دهید، او را خواننده موفقی می‌دانید؟

به نظر من موسیقی حبیب شاخص بود، حرف دل خودش را می‌زد و با اندیشه خودش کار می‌کرد. با این توضیحات شخصیت و ویژگی‌های هنری مرحوم حبیب برای من خیلی قابل‌احترام است. هر کس منحصراً حرف خودش را بزند و از تقلید، تکرار و ژست‌های توخالی هنری به دور باشد، برای من قابل‌احترام است. آسیب‌هایی که از آن‌ها نام بردم، مسائلی هستند که هنرمند با درگیر شدن با آن از ویژگی اصلی هنر که ارتباط با مخاطب است، دور می‌شود و درگیر اداواصول‌هایی می‌شود که در اثرش نمود پیدا می‌کند.

شاید توقع عموم مردم از خواننده‌ای مثل حبیب که سال‌ها در خارج از کشور زندگی کرده و کنسرت‌های زیادی در کشورهای مختلف اروپایی و امریکایی برگزار کرده این بود که در مواجهه با خوانندگان فعال در ایران متکبر و پر غرور رفتار کند. تجربه شما از ملاقات با او چطور بود؟

اتفاقاً حبیب انسان بسیار ساده‌ای بود. خیلی خونگرم و صمیمی و دوست‌داشتنی رفتار می‌کرد، طوری که اصلاً فکر نمی‌کردی او همان ستاره سال‌های قبل موسیقی ایران است. به نظر من او ژست، اداواصول هنری را که امروز بسیار باب شده است، در رفتارش نداشت. درصورتی‌که شاید خیلی‌ها کوچک‌تر از او باشند، اما این‌طور نباشند.

با این توضیح که شنیدن مرگ هرکسی می‌تواند انسان را غمگین کند، وقتی شنیدید حبیب از دنیا رفته، چه احساسی داشتید؟

به‌هرحال من وقتی خبر را شنیدم واقعاً ناراحت شدم و تأسف خوردم، از درونم آه کشیدم و افسوس خوردم. برای حبیب زود بود که برود. او هنوز می‌توانست بخواند تا مردم صدایش را بشنوند. افسوس من بیشتر ازاین‌جهت بود که او در سال‌هایی که به ایران آمده بود، خیلی سعی کرد تا به‌طور رسمی فعالیت کند، اما حسرت تحقق این هدف به دلش ماند. او در طول این هفت سال نتوانست کنسرتی برگزار کند و آلبومی بیرون منتشر کند. وقتی با او صحبت می‌کردم، مدام از کارهایی که می‌خواست انجام دهد، حرف می‌زد. این‌که چرا به او مجوز ندادند تا درزمینه موسیقی فعالیت کند؟ برایم عجیب است!

به او قول‌هایی دادند که مجوز اجرایت را می‌دهند، اما هرگز به قولشان عمل نکردند...

بله، باید همواره تکلیف روشن باشد، چیزی که متأسفانه در مملکت ما اصلاً لحاظ نمی‌شود، وقتی مسئولین تکلیفشان با سیاست‌های هنری خودشان روشن باشد، دیگر سر دواندن خواننده‌ای مثل او معنا ندارد، می‌توانستند به او واضح بگویند قوانین ما به این شکل است آیا می‌توانید یا خیر؟ نباید با قول‌های واهی او را امیدوار نگه می‌داشتند که اینجا بماند. اگر چنین امیدهایی به او نمی‌دادند، می‌توانست کارهای دیگری بکند، شاید روشش را عوض می‌کرد و از راهی دیگر به دنبال ادامه فعالیت می‌رفت یا شاید دوباره مهاجرت می‌کرد؛ البته علیرغم میل باطنی‌اش! به‌هرحال او خیلی وطن‌پرست بود و این را در آهنگ‌ها و ترانه‌هایی که می‌خواند می‌شد به‌راحتی فهمید. او همواره از چیزهایی می‌خواند که مربوط به وطنش بود، چون او دوست داشت در مملکتش باشد. اتفاقاً در آن جلسه که در استودیو حبیب را دیدم و باهم حرف زدیم، ایشان صحبت‌هایی از اجرا و فعالیت‌هایش می‌کرد و می‌گفت فلان شخص قول مساعد داده است که دو ماه دیگر قرار است اجرا داشته باشم. من در دل خودم بعید می‌دانستم اما هیچ‌وقت به زبان نیاوردم. می‌بینید که چقدر راحت می‌توان یک فرد را امیدوار کرد! حالا اگر ناگهان این امید از بین برود و یا آن‌قدر بگذرد که ذوق و شوقش رنگ ببازد آن فرد دیگر انسان سابق نخواهد شد. با خودم فکر می‌کردم که چقدر خوب است آن‌طور که حبیب می‌گفت بشود، اما در ذهنم بعید می‌دانستم.

این خلف وعده تا چه حد روی ذهن و روحیه حبیب اثرگذار بود؟

این خلف وعده‌ها ممکن است روال عادی در قول‌های برخی مسئولین باشد، اما تأثیری که می‎گذارد ممکن است زندگی هنرمندی مثل حبیب را خراب کند. به‌هرحال ازنظر من او حیف شد. من او را دوست داشتم، چون از نزدیک هنرمندان و احساساتشان را می‌شناسم. کسانی که در عرصه هنری فعال‌اند خیلی دوست دارند کار کنند و هنرشان دیده بشود، چون برای مفید بودن خود تصوری دیگر غیر از اجرا و ارتباط با مخاطبشان ندارند. هنرمندان اگر این کار را نکنند چیزی جز افسردگی و رخوت و سستی برایشان به بار نخواهد ماند. من فکر می‌کنم در هر فعالیت و شغلی اگر کسی دچار سستی و رخوت بشود نمی‌تواند آدم مفیدی برای جامعه‌اش باشد. اگر شما احساس مفید بودن نکنید، یاس شما را فرا خواهد گرفت. این خیلی حیف است که ما با هم این‌طور رفتار می‌کنیم. من تعجب می‌کنم در این دنیا که همه می‌دانیم واقعاً گذراست و مسافریم چرا این‌طور رفتار می‌کنیم؟ چرا نباید همدیگر را دوست داشته باشیم و به هم کمک کنیم؟

با این توضیحات، شما حبیب را مستحق کار کردن در ایران می‌دانستید. بنابراین ضعف و سستی در روحیه این هنرمند او را از میانمان برد؟

روانشناسان می‌گویند که اگر چیزی وجود داشته باشد که کسی در زندگی‌اش به آن عشق بورزد تا 12سال طول عمر پیدا می‌کند! وقتی چنین تئوری‌هایی هست، ما آدم‌ها می‌توانیم به هم کمک کنیم و انگیزه بدهیم. اگر کمی انرژی می‌گرفت شاید همه‌چیز برای او بهتر پیش می‌رفت چقدر خوب بود حالا که دوباره به ایران آمده بتواند کار کند، چون واقعاً مشکلی هم نداشت. او نیاز به کمک داشت. چرا نباید موفقیت هم را ببینیم و خوشحال شویم، چقدر خوب است که بازتاب این اتفاقات را به هم بدهیم. چقدر ممکن بود آن آدم با چنین اتفاقی انرژی بگیرد و بتواند ادامه دهد. من فکر می‌کنم اگر می‌توانست اجرایی داشته باشد اوضاعش فرق می‌کرد و امیدوارتر می‌شد. آن‌وقت، شاید شرایط بهتری پیدا می‌کرد و نمی‌رفت در روستایی به‌دوراز همه زندگی کند. او تنها کمی حس خوب نیاز داشت و می‌خواست حالا که به وطنش برگشته، مردمش دوباره صدای او را بشنوند.

چرا تا وقتی بزرگان هنر زنده‌اند و در میان ما هستند به آن‌ها توجهی نمی‌شود و موردتقدیر قرار نمی‌گیرند، اما پس از رفتن هر کدامشان، جملات زیبا و ادیبانه از سوی مسئولان درباره آن‌ها گفته می‌شود؟

من نمی‌دانم واقعاً چرا دارند چنین رفتاری می‌کنند، هنرمندان قدیمی که امروز زنده‌اند، چندان زیاد نیستند و متأسفانه یکی‌یکی دارند از دست می‌روند. نمی‌دانم چرا کسانی را که از قبل کار کرده‌اند، ممنوع‌الکار می‌کنند؟ اگر کسی رفتار خارج از عرفی در آثارش داشته و یا با کارهایش به اعتقادات بقیه توهین کرده باشد منطقی است که مشکلاتی برای اجرای موسیقی در داخل ایران بر سر راه او وجود داشته باشد، اما حبیب این‌گونه نبود و کارهایش مسئله‌ای نداشتند. واقعاً دلیل این رفتارها را نمی‌فهمم. چون دوره، دوره هنر است و هنر هم امروز و دیروز ندارد. هنر مفید است و به جامعه روحیه، نشاط و انگیزه می‌دهد. حرف من این است که او می‌توانست برای موسیقی داخل کشورمان مفید واقع شود، اما مسئولان فرهنگی به او اجازه خدمت به موسیقی داخل ایران را ندادند و در حقیقت موسیقی کشور را از نعمت تجربه و توانمندی حبیب محروم کردند.