ابعاد تاثیرگذاری «گفتوگوی تمدنها»در نشست انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بررسی شد
گفتوگوی ناتمام
همدلی | هر بار که صحبت از برگزاری جلسات در مجمع عمومی سازمان ملل میشود، بدون تردید سخنرانی سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران در این مجمع با طرح ایده گفتوگوی تمدنها در خاطرهها زنده شده و مورد توجه قرار میگیرد. 22سال بعد از آن اتفاق وبیناری به همت دفتر اجتماعی اقتصادی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بهمناسبت گرامیداشت روز گفتوگوی تمدنها با حضور «تقی آزاد ارمکی» به عنوان دبیر نشست برگزار شد. نشستی که در آن «هادی خانیکی» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات با عنوان «آثار گفتوگوی تمدنها در حیات اجتماعی ایران» سخنرانی کرد. مهمان دیگر این نشست «سیدعلی محمودی» عضو هیأت علمی دانشکده روابط بینالملل و عضو کمیته تدوین طرح گفتوگوی تمدنها بود که با عنوان «تاثیرات و تاثرات طرح گفتوگوی تمدنها» نقطه نظرات خود را در اختیار حاضران قرار داد. در ابتدا «تقی آزاد ارمکی» به عنوان دبیر نشست با ایراد سخنرانی کوتاهی جلسه را وارد موضوع کرد و گفت: «قبل از پایان قرن بیستم در یک زمانهای زیست میکردیم که دوران خشونتهای پنهان بود. طرح گفتوگوی تمدنها در همین موقعیت ظهور میکند و جامعه جهانی هم آن را پذیرا میشود. قطعا این ایده اثرات نظری و مفهومی زیادی دارد که جریانهای اندیشهای و همچنین سازمانها و نیروهایی را تولید کرد و در سطح خرد هم سبب مدارای فرهنگی شد.»
در ادامه جلسه نوبت به «هادی خانیکی» رسید تا مطالب خود را درباره موضوع نشست بیان کند. ایشان در ابتدا مقدمهای درباره دلایل اینکه چرا ایده گفتوگوی تمدنها با استقبال روبهرو شد بیان کرد و در اینباره افزود «ایده گفتوگوی تمدنها رویکردی هست برای غلبه پیدا کردن بر جنگ اما اینکه هر ایده چهطور مورد اقبال قرار میگیرد مسئله مهمی است. درتابستان 1993 ایده برخورد تمدنها را آقای «هانتینگتون» مطرح کردند که از بحثبرانگیزترین مقولههای سیاسی و فرهنگی بود. طبیعتا دامنه این بحث به ایران هم کشیده شد. در زمستان 1375 که آقای خاتمی و دوستان اصلاحطلب بیشتر دغدغه مسائل فکری را داشتند و هنوز تصمیم جدی برای حضور در عرصه انتخابات را نداشتند به موضوع برخورد تمدنها بسیار توجه کردند. آن زمان آقای خاتمی چندان میل حضور در سیاست نداشتند و به دنبال مسائل فکری بودند. بنابراین ایشان مجوز نشریهای را گرفتند به نام «آئین» و قرار بود نخستین شماره آن در بهمن 1375 منتشر شود.»
وی ادامه داد: «طبیعتاً از دلایل ورود آقای خاتمی به انتخابات این بود که آن دغدغههای فکری را در سپهر سیاسی پیاده کنند؛ از آن جمله همین مسئله برخورد تمدنها بود. در جریان انتخابات هم چندین مرتبه ایشان از مسئله برخورد تمدنها یاد کردند و در برابر آن ایده گفتوگوی تمدنها را استفاده کردند. زادگاه این ایده که عالم اندیشه و معرفت بود وقتیکه توانست پایگاه اجتماعی پیدا کند بیشتر مطرح شد. و بعد از سخنرانی آقای خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه گفتوگوی تمدنها صادر شد.» وی بیان کرد: «اما سوال اینجا است که تحت چه شرایطی یک ایده مورد پذیرش قرار میگیرد؟ وقتی شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فراهم میشود صداها هم شنیده میشود. به نظر من آن روزها یک شرایط عینی در عرصه ارتباطات برای شنیده شدن صدا به وجود آمد که بعد از آن ایده گفتوگو مطرح شد. در کنار آن به شرایط ذهنی باید اشاره کرد. پارادوکسی که جهان را از ستیزهها خسته کرده بود و از سوی دیگر امیدی که از امکان گفتوگو سخن میگفت.»
«خانیکی» در ادامه صحبتهای خود تلاش کرد نکاتی را در ساحت اجتماعی گفتوگو با برشمردن هشت نکته مطرح کند. بنابراین دراینباره ادامه داد: «یک-گفتوگو یک برساخته انسانی هست و ذات و گوهری ندارد و بیشتر کارکردهایی داشته است. اگرچه معنای گفتوگو پیشینه بلندی دارد اما باید به کاربردهای جدید گفتوگو توجه کرد. دو- گفتوگوی تمدنها بر چند پیش فرض استوار است. اول تقدم گفتوگو بر تفهم و دوم پذیرش مقولههای فرهنگی و تمدنی به عنوان عوامل پایهای. سه- در جهان واقعی در جستجوی مبنایی جدیدی هستیم برای تنظیم روابط اجتماعی و این مبنا بر مدار گفتوگو سامان میگیرد. چهار- گفتوگوی تمدنها از نظر آقای خاتمی مفهومی برآمده از کوششی مستمر برای نزدیک شدن به حقیقت و دستیابی به تفاهم است بنابراین با مبانی فلسفی گفتوگو نسبت نزدیک دارد.»
وی اضافه کرد: «پنج- گفتوگوی فرهنگها و تمدنها چون مبتنی است بر رابطه انتقادی میان سنت و مدرنیته فرصتی ایجاد میکند که سنت و مدرنیته بدون اینکه یکدیگر را نابود کنند یک رابطه جدیدی بین آنها تعریف شود. شش- توانش ارتباطی که به عنوان یک ضرورت مطرح میشود نسبت وسیعی با توانش گفتوگویی دارد یعنی انتقال و ساختن معرفت و دانش میان مخاطبان زمانی ممکن است که فرد و جامعه هم توانایی شنیدن و گفتن داشته باشند. هفت- متون دینی و ادبیات کهن و هنر و غیره چون دنبال خلق موقعیتهای گشودهتر هستند در عرصه گفتوگو نیز به یک پشتوانه تبدیل شدند. گفتوگوی تمدنها بهرهمند از این پیشینه و اعتبار دینی و فرهنگی است. هشت- ذهن و زمان ما در این روزگار با گفتوگو سازگار نبوده بخشی از این ناتوانی را باید به ضعف نهادها و شبکههای گفتوگویی دانست. با وجود ضعف در نهادهای گفتوگویی نمیشود گفت که چرا جامعه به سمت گفتوگو نرفته است.» این استاد دانشگاه در پایان با ذکر یک خاطره از «محمد حسنینهیکل» روزنامهنگار معروف مصری مطالب خود را اینگونه خاتمه داد: «نکته آخر من این است که این ایده میتوانست فتح بابی باشد برای ایجاد ساختارهای گفتوگو در جامعه. در همان دوران که این ایده در ایران مطرح شد، بسیاری وارد این گفتوگو شدند و بسیاری از شکافها از میان رفت، در عرصه بینالمللی هم اعتباری به ایران داد، اما متاسفانه اینجا به دلیل نگاه سیاسی که به آن شد با تنگناهای زیادی روبهرو شد. در آخرین سفر آقای خاتمی به مصر آقای حسنین هیکل از ایشان و برخی دیگر دعوتی داشتند. آنجا به آقای خاتمی گفتند من از شما میخواهم که برای تداوم این گفتوگو مسیر را ادامه دهید و من هم حمایت میکنم؛ چرا که اگر این کار انجام نشود در ادامه شاهد ستیز پردامنه میان غرب و اسلام خواهیم بود.»
بعد از پایان سخنانِ «هادی خانیکی» نوبت به «سیدعلی محمودی» بود که نظرات خود را درباره گفتوگوی تمدنها بیان کند. وی برای شروع صحبتهایش توضیح درباره مقاله «برخورد تمدنهای» هانتینگتون را انتخاب کرد و در این باره به نکات زیر اشاره کرد: «این نظریه به برخورد تمدنها در حوزه فرهنگی اشاره میکند. هانتینگتون دلایل خود را دراینباره در چند محور ذکر کرد. یک-او اختلاف میان تمدنها را اساسی میداند. دو-جهان در حال کوچکتر شدن و کنشها و واکنشها رو به افزایش است. سه-روندهای اقتصادی و تحولهای اجتماعی در جهان انسانها را از هویت دیرینه و بومی آنها جدا میکند. چهار-غرب در اوج قدرت است اما پدیده بازگشت به خویش در تمدنهای غیرغربی در حال وقوع است. پنج-نمیتوان تفاوتهای فرهنگی و مذهبی را نادیده گرفت. شش-منطقهگرایی در حال رشد کردن است. بنابراین برخورد تمدنها را به برخورد خرد و کلان تقسیم میکند. برخورد کوچکتر توسط گروهها صورت میگیرد که دست به خشونت میزنند و در بعد کلان این خشونت در میان دولتهای وابسته به تمدنهای مختلف است.» وی ادامه داد: «این مقاله توجه بسیاری را جلب کرد و یک هراسی ایجاد کرد که چه اتفاقی قرار است بیفتد. با این حال در مقابل چنین ایدهای در 30شهریور 1377 در اجلاس 53 نشست مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد نامگذاری نخستین سال هزاره سوم به گفتوگوی تمدنها توسط آقای خاتمی اعلام شد. من به خاطر دارم دراینباره کمیتهای تشکیل شد که ماموریت داشت پیشنویس این قطنامه را بنویسد. در این کمیته که در دفتر آقای ظریف تشکیل میشد از گروههای مختلف حضور داشتند که من عضو آن کمیته بودم و تلاش شد بر روی کلمات هم بحث شود تا در نهایت یک اجماع ملی ایجاد شود.» «محمودی» ادامه داد: «در آن جلسات وقتی که بحث کثرتگرایی در قطعنامه پیش آمد، آقای تسخیری گفتند که این ایراد دارد و ما نمیتوانیم آن را بپذیریم. من گفتم که این کثرتگرایی فرهنگی هست و تجلیات فرهنگی شکلهای مختلفی دارد. چیزی که شما نگران آن هستید کثرتگرایی دینی هست که ما وارد آن نمیشویم. بالاخره آقای تسخیری پذیرفتند و در نهایت پیشنویس پذیرفته شد. آقای ظریف هم متن را به نظر چند کشور دیگر رساندند و در نهایت اجماع ملی و بینالمللی روی آن حاصل شد. در تاریخ کشور ما هم هر وقت اجماعی بهوجودآمده که ادامه پیدا کرده و مختل نشده همواره با پیروزی نهایی همراه بوده است. این قطعنامه در 4 نوامبر 1998 در چارچوب قطنامه شماره 53/22 به اتفاق آرا به تصویب مجمع عمومی ملل متحد رسید.» وی بیان کرد: «نکته مهم این است که از زمان حضور ایران در سازمان ملل که تقریبا جزء اولین کشورها به عضویت این سازمان پیوسته بود تا آن روز هیچ قطعنامهای در این سازمان به پیشنهاد ایران تصویب نشده بود. این نشان میداد که تغییر فضا در آن روزهای جامعه ایران به فراسوی مرزها رفته و دیدگاهها را تغییر داده. از طرفی زمان برای طرح این ایده زمان درستی بود.»
«محمودی» درخصوص تاثیرات قطعنامه گفتوگوی تمدنها بیان کرد: «اولین کاری که دبیر کل وقت سازمان ملل متحد انجام داد این بود که فردی را به عنوان نماینده خودشان برای پیگیری بحث گفتوگوی تمدنها منصوب کردند. همچنین صدها کتاب و هزاران مقاله علمی در این باره منتشر شد. گروههای مختلفی در تشکیل گردهمایی همکاری کردند مانند روسای مجالس کشورهای تمدنهای بزرگ جهان چون یونان، ایتالیا، چین، مصر، ایران، که در رم و آتن جلساتی داشتند. از طرفی این ایده با تاسیس دهها کرسی گفتوگوی تمدنها در دانشگاههای مختلف جهان همراه شد. تاسیس موسسه تحقیقاتی درباره ادیان و فرهنگها در ترکیه نمونه دیگر تاثیرات گفتوگوی تمدنها بود. غیر از مرکز گفتوگوی تمدنها در تهران مرکزی در ژنو تاسیس شد. متاسفانه ایده تاسیس تلویزیون گفتوگوی تمدنها در ایران مطرح شد که کسی از آقای خاتمی حمایت نکرد. بدون بزرگنمایی گفتوگوی تمدنها مانند آبی بود بر روی آتشی که از نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون برآمده بود، کاری که از یک تمدن بزرگ مانند ایران برخواسته بود.»
وی در پایان خاطرنشان کرد: «روزی به نام گفتوگوی تمدنها در تقویم رسمی کشور ذکر شده بود، اما چندی بعد این را از تقویم ملی برداشتند. مرکز گفتوگوی تمدنها در تهران را به عناوینی تغییر دادند و وارد مرکزی بهنام جهانی شدن کردند و بعد آن را هم تعطیل کردند. من در شورای اول شهر تهران پیشنهاد نامگذاری پارکی به نام گفتوگوی تمدنها مطرح کردم که یک پارک بهنام گفتوگو تاسیس شد و آقای خاتمی آن را افتتاح کردند. اما متاسفانه دستاوردها با تغییر اشخاص کنار گذاشته شد.»
در ادامه جلسه نوبت به «هادی خانیکی» رسید تا مطالب خود را درباره موضوع نشست بیان کند. ایشان در ابتدا مقدمهای درباره دلایل اینکه چرا ایده گفتوگوی تمدنها با استقبال روبهرو شد بیان کرد و در اینباره افزود «ایده گفتوگوی تمدنها رویکردی هست برای غلبه پیدا کردن بر جنگ اما اینکه هر ایده چهطور مورد اقبال قرار میگیرد مسئله مهمی است. درتابستان 1993 ایده برخورد تمدنها را آقای «هانتینگتون» مطرح کردند که از بحثبرانگیزترین مقولههای سیاسی و فرهنگی بود. طبیعتا دامنه این بحث به ایران هم کشیده شد. در زمستان 1375 که آقای خاتمی و دوستان اصلاحطلب بیشتر دغدغه مسائل فکری را داشتند و هنوز تصمیم جدی برای حضور در عرصه انتخابات را نداشتند به موضوع برخورد تمدنها بسیار توجه کردند. آن زمان آقای خاتمی چندان میل حضور در سیاست نداشتند و به دنبال مسائل فکری بودند. بنابراین ایشان مجوز نشریهای را گرفتند به نام «آئین» و قرار بود نخستین شماره آن در بهمن 1375 منتشر شود.»
وی ادامه داد: «طبیعتاً از دلایل ورود آقای خاتمی به انتخابات این بود که آن دغدغههای فکری را در سپهر سیاسی پیاده کنند؛ از آن جمله همین مسئله برخورد تمدنها بود. در جریان انتخابات هم چندین مرتبه ایشان از مسئله برخورد تمدنها یاد کردند و در برابر آن ایده گفتوگوی تمدنها را استفاده کردند. زادگاه این ایده که عالم اندیشه و معرفت بود وقتیکه توانست پایگاه اجتماعی پیدا کند بیشتر مطرح شد. و بعد از سخنرانی آقای خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه گفتوگوی تمدنها صادر شد.» وی بیان کرد: «اما سوال اینجا است که تحت چه شرایطی یک ایده مورد پذیرش قرار میگیرد؟ وقتی شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فراهم میشود صداها هم شنیده میشود. به نظر من آن روزها یک شرایط عینی در عرصه ارتباطات برای شنیده شدن صدا به وجود آمد که بعد از آن ایده گفتوگو مطرح شد. در کنار آن به شرایط ذهنی باید اشاره کرد. پارادوکسی که جهان را از ستیزهها خسته کرده بود و از سوی دیگر امیدی که از امکان گفتوگو سخن میگفت.»
«خانیکی» در ادامه صحبتهای خود تلاش کرد نکاتی را در ساحت اجتماعی گفتوگو با برشمردن هشت نکته مطرح کند. بنابراین دراینباره ادامه داد: «یک-گفتوگو یک برساخته انسانی هست و ذات و گوهری ندارد و بیشتر کارکردهایی داشته است. اگرچه معنای گفتوگو پیشینه بلندی دارد اما باید به کاربردهای جدید گفتوگو توجه کرد. دو- گفتوگوی تمدنها بر چند پیش فرض استوار است. اول تقدم گفتوگو بر تفهم و دوم پذیرش مقولههای فرهنگی و تمدنی به عنوان عوامل پایهای. سه- در جهان واقعی در جستجوی مبنایی جدیدی هستیم برای تنظیم روابط اجتماعی و این مبنا بر مدار گفتوگو سامان میگیرد. چهار- گفتوگوی تمدنها از نظر آقای خاتمی مفهومی برآمده از کوششی مستمر برای نزدیک شدن به حقیقت و دستیابی به تفاهم است بنابراین با مبانی فلسفی گفتوگو نسبت نزدیک دارد.»
وی اضافه کرد: «پنج- گفتوگوی فرهنگها و تمدنها چون مبتنی است بر رابطه انتقادی میان سنت و مدرنیته فرصتی ایجاد میکند که سنت و مدرنیته بدون اینکه یکدیگر را نابود کنند یک رابطه جدیدی بین آنها تعریف شود. شش- توانش ارتباطی که به عنوان یک ضرورت مطرح میشود نسبت وسیعی با توانش گفتوگویی دارد یعنی انتقال و ساختن معرفت و دانش میان مخاطبان زمانی ممکن است که فرد و جامعه هم توانایی شنیدن و گفتن داشته باشند. هفت- متون دینی و ادبیات کهن و هنر و غیره چون دنبال خلق موقعیتهای گشودهتر هستند در عرصه گفتوگو نیز به یک پشتوانه تبدیل شدند. گفتوگوی تمدنها بهرهمند از این پیشینه و اعتبار دینی و فرهنگی است. هشت- ذهن و زمان ما در این روزگار با گفتوگو سازگار نبوده بخشی از این ناتوانی را باید به ضعف نهادها و شبکههای گفتوگویی دانست. با وجود ضعف در نهادهای گفتوگویی نمیشود گفت که چرا جامعه به سمت گفتوگو نرفته است.» این استاد دانشگاه در پایان با ذکر یک خاطره از «محمد حسنینهیکل» روزنامهنگار معروف مصری مطالب خود را اینگونه خاتمه داد: «نکته آخر من این است که این ایده میتوانست فتح بابی باشد برای ایجاد ساختارهای گفتوگو در جامعه. در همان دوران که این ایده در ایران مطرح شد، بسیاری وارد این گفتوگو شدند و بسیاری از شکافها از میان رفت، در عرصه بینالمللی هم اعتباری به ایران داد، اما متاسفانه اینجا به دلیل نگاه سیاسی که به آن شد با تنگناهای زیادی روبهرو شد. در آخرین سفر آقای خاتمی به مصر آقای حسنین هیکل از ایشان و برخی دیگر دعوتی داشتند. آنجا به آقای خاتمی گفتند من از شما میخواهم که برای تداوم این گفتوگو مسیر را ادامه دهید و من هم حمایت میکنم؛ چرا که اگر این کار انجام نشود در ادامه شاهد ستیز پردامنه میان غرب و اسلام خواهیم بود.»
بعد از پایان سخنانِ «هادی خانیکی» نوبت به «سیدعلی محمودی» بود که نظرات خود را درباره گفتوگوی تمدنها بیان کند. وی برای شروع صحبتهایش توضیح درباره مقاله «برخورد تمدنهای» هانتینگتون را انتخاب کرد و در این باره به نکات زیر اشاره کرد: «این نظریه به برخورد تمدنها در حوزه فرهنگی اشاره میکند. هانتینگتون دلایل خود را دراینباره در چند محور ذکر کرد. یک-او اختلاف میان تمدنها را اساسی میداند. دو-جهان در حال کوچکتر شدن و کنشها و واکنشها رو به افزایش است. سه-روندهای اقتصادی و تحولهای اجتماعی در جهان انسانها را از هویت دیرینه و بومی آنها جدا میکند. چهار-غرب در اوج قدرت است اما پدیده بازگشت به خویش در تمدنهای غیرغربی در حال وقوع است. پنج-نمیتوان تفاوتهای فرهنگی و مذهبی را نادیده گرفت. شش-منطقهگرایی در حال رشد کردن است. بنابراین برخورد تمدنها را به برخورد خرد و کلان تقسیم میکند. برخورد کوچکتر توسط گروهها صورت میگیرد که دست به خشونت میزنند و در بعد کلان این خشونت در میان دولتهای وابسته به تمدنهای مختلف است.» وی ادامه داد: «این مقاله توجه بسیاری را جلب کرد و یک هراسی ایجاد کرد که چه اتفاقی قرار است بیفتد. با این حال در مقابل چنین ایدهای در 30شهریور 1377 در اجلاس 53 نشست مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد نامگذاری نخستین سال هزاره سوم به گفتوگوی تمدنها توسط آقای خاتمی اعلام شد. من به خاطر دارم دراینباره کمیتهای تشکیل شد که ماموریت داشت پیشنویس این قطنامه را بنویسد. در این کمیته که در دفتر آقای ظریف تشکیل میشد از گروههای مختلف حضور داشتند که من عضو آن کمیته بودم و تلاش شد بر روی کلمات هم بحث شود تا در نهایت یک اجماع ملی ایجاد شود.» «محمودی» ادامه داد: «در آن جلسات وقتی که بحث کثرتگرایی در قطعنامه پیش آمد، آقای تسخیری گفتند که این ایراد دارد و ما نمیتوانیم آن را بپذیریم. من گفتم که این کثرتگرایی فرهنگی هست و تجلیات فرهنگی شکلهای مختلفی دارد. چیزی که شما نگران آن هستید کثرتگرایی دینی هست که ما وارد آن نمیشویم. بالاخره آقای تسخیری پذیرفتند و در نهایت پیشنویس پذیرفته شد. آقای ظریف هم متن را به نظر چند کشور دیگر رساندند و در نهایت اجماع ملی و بینالمللی روی آن حاصل شد. در تاریخ کشور ما هم هر وقت اجماعی بهوجودآمده که ادامه پیدا کرده و مختل نشده همواره با پیروزی نهایی همراه بوده است. این قطعنامه در 4 نوامبر 1998 در چارچوب قطنامه شماره 53/22 به اتفاق آرا به تصویب مجمع عمومی ملل متحد رسید.» وی بیان کرد: «نکته مهم این است که از زمان حضور ایران در سازمان ملل که تقریبا جزء اولین کشورها به عضویت این سازمان پیوسته بود تا آن روز هیچ قطعنامهای در این سازمان به پیشنهاد ایران تصویب نشده بود. این نشان میداد که تغییر فضا در آن روزهای جامعه ایران به فراسوی مرزها رفته و دیدگاهها را تغییر داده. از طرفی زمان برای طرح این ایده زمان درستی بود.»
«محمودی» درخصوص تاثیرات قطعنامه گفتوگوی تمدنها بیان کرد: «اولین کاری که دبیر کل وقت سازمان ملل متحد انجام داد این بود که فردی را به عنوان نماینده خودشان برای پیگیری بحث گفتوگوی تمدنها منصوب کردند. همچنین صدها کتاب و هزاران مقاله علمی در این باره منتشر شد. گروههای مختلفی در تشکیل گردهمایی همکاری کردند مانند روسای مجالس کشورهای تمدنهای بزرگ جهان چون یونان، ایتالیا، چین، مصر، ایران، که در رم و آتن جلساتی داشتند. از طرفی این ایده با تاسیس دهها کرسی گفتوگوی تمدنها در دانشگاههای مختلف جهان همراه شد. تاسیس موسسه تحقیقاتی درباره ادیان و فرهنگها در ترکیه نمونه دیگر تاثیرات گفتوگوی تمدنها بود. غیر از مرکز گفتوگوی تمدنها در تهران مرکزی در ژنو تاسیس شد. متاسفانه ایده تاسیس تلویزیون گفتوگوی تمدنها در ایران مطرح شد که کسی از آقای خاتمی حمایت نکرد. بدون بزرگنمایی گفتوگوی تمدنها مانند آبی بود بر روی آتشی که از نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون برآمده بود، کاری که از یک تمدن بزرگ مانند ایران برخواسته بود.»
وی در پایان خاطرنشان کرد: «روزی به نام گفتوگوی تمدنها در تقویم رسمی کشور ذکر شده بود، اما چندی بعد این را از تقویم ملی برداشتند. مرکز گفتوگوی تمدنها در تهران را به عناوینی تغییر دادند و وارد مرکزی بهنام جهانی شدن کردند و بعد آن را هم تعطیل کردند. من در شورای اول شهر تهران پیشنهاد نامگذاری پارکی به نام گفتوگوی تمدنها مطرح کردم که یک پارک بهنام گفتوگو تاسیس شد و آقای خاتمی آن را افتتاح کردند. اما متاسفانه دستاوردها با تغییر اشخاص کنار گذاشته شد.»