اصل ترکیب روابط اجتماعی
دکتر سیّدحسین حسینی (استاد حوزه و دانشگاه)در گفتوگویی علمی درباره امکان همکاری با ظالم، چند فرض توسط دوستان مطرح شد: یک: با ظالم همکاری و در کارهای ظالمانه او شریک میشویم .فرضا چند بیگناه را از حقوق خودیا حتی حق حیات محروم کرده و در مواردی هم به صدها انسان کمک میکنیم.در این فرض، همکاری با ظالم عقلا و شرعا مجاز نیست ولو اینکه به افرادی کمک میشود. دو: با ظالم همکاری میکنیم اما نه در امور ظالمانه، مثل همکاری با حکومت طاغوت در امور بهداشتی یا در زندان طاغوت به افراد بیگناه،کمک پزشکی میکنیم. این موارد مطابق اصل بدیهی «حُسن کمک به همنوع» تقدم هم دارد.
در پاسخ، اشاره کردم: 1. فرض دو در نهایت، به فرض یک بازمیگردد و چنانچه در فرض یک بپذیریم که همکاری با ظالم، عقلاً و شرعاً جایز نیست، پس در فرض دو هم چنین است. 2. زیرا لازم نیست مفهوم شراکت، ضرورتاً مستقیم باشد و شراکت غیرمستقیم نیز، مصداق شراکت در ظلم محسوب میشود. نکته این است که همکاری با ظالم، یعنی شراکت در فعل ظلم ظالم، چه مباشر یا غیر مباشر. اگر مقدمه اول را پذیرفتیم، نوع شراکت در اینجا، اثری ندارد؛ به ویژه با توجه به «اصل ترکیب روابط اجتماعی». 3. ضرورتی ندارد بهصورت مستقیم در امور ظالمانه شریک باشید تا شما نیز مصداق ظالم قرار گیرید بلکه همین که حضور ظالم را پذیرفتید و با وی همکاری دارید، یعنی به ترویج و توسعۀ ظلم، کمک میکنید؛ پس، بقای ظالم و دستگاه و ساختار و سازمان ظلم ظالم را پذیرفتهاید و به تثبیت آن یاری میدهید تا به سبب وجود آن، کار خیر کنید! 4. در این فرض، بقای اصلِ ظلم را خواستاریم، ولی این «اصل» را رها کرده و به دنبال چند امر «فرعی» رفته و به آن دلخوش خواهیم شد! 5. از سوی دیگر هنوز آن مقدمۀ استدلالی، نقض نشده که با ابزار و وسیلۀ ناحق نمیتوان به هدف حق و راستی، دست یافت. 6. پس همین که پذیرفتیم در فرض دو، با ظالم همکاری میکنیم، حتی بهصورت غیرمستقیم، عقلاً و شرعا ًجایز نیست. 7. فرض دو به معنای استفادۀ از ابزاری ناحق و باطل است، در حالی که میخواهید با چنین اسبابی، چند کار خیر فرعی انجام دهید!مانند فردی که (از طرفی) به تأمین هزینهها و امکانات کاروان جنایتکاران داعشی میپردازد، هرچند دست خودش بهصورت مستقیم به خون بیگناهان آلوده نیست، ولی با چنین کاروان سیاه پرچم و سیاهدلی در کشتار مردمان مظلوم، همراه میشود و پس از سلاخی وحشیانۀ زن و مرد و کودکان، درصدد برمیآید تا تحت پوشش چنین حمایت و چنان پولهایی، مثلا مسجدی بسازد تا مسلمین در آن عبادت کنند! 8. نکتۀ دیگر آنکه پرداختن به امور جزئی فرعی و به ظاهر حقنما، طبیعتاً انسان را از اقدام اصلی برای خروج از یاری در دستگاه ظالم، دور میکند و در نتیجه، سرگرم کار فرعی شده در حالی که امر اصلی را رها کرده است. 9. در هر حال، در فرض دو، در افعال ظالمانه مشارکت داریم، هرچند غیر مستقیم؛ و از این رو چنین شخصی در افعال ظالمانه شرکت دارد. 10. اما اصل «حُسن یاری به همنوع» نیز در برابر اصل «تقدّم اصل بر فرع» و همچنین اصل «دوری از مشارکت در ظلم ظالم»، تاب مقاومت ندارد.یعنی در مطالعات معرفتشناختی، اصول حاکم و محکوم مطرح است و این ساختار روشی، قواعد خاص خودش را ایجاب میکند. 11. تردیدی نیست که حُسن یاری به دیگران پسندیده است، اما به شرط اینکه چنین یاریای، سبب یاری به ظلم بزرگتری به همین همنوعان نشود و به شرط آنکه این یاری، به منع یاریهای مهمتری نینجامد؛ زیرا هنگامی که (اصولاً) ظالم، حاکم نباشد، یاری به همنوعان نیز بسیار بهتر صورت خواهد گرفت.
در پاسخ، اشاره کردم: 1. فرض دو در نهایت، به فرض یک بازمیگردد و چنانچه در فرض یک بپذیریم که همکاری با ظالم، عقلاً و شرعاً جایز نیست، پس در فرض دو هم چنین است. 2. زیرا لازم نیست مفهوم شراکت، ضرورتاً مستقیم باشد و شراکت غیرمستقیم نیز، مصداق شراکت در ظلم محسوب میشود. نکته این است که همکاری با ظالم، یعنی شراکت در فعل ظلم ظالم، چه مباشر یا غیر مباشر. اگر مقدمه اول را پذیرفتیم، نوع شراکت در اینجا، اثری ندارد؛ به ویژه با توجه به «اصل ترکیب روابط اجتماعی». 3. ضرورتی ندارد بهصورت مستقیم در امور ظالمانه شریک باشید تا شما نیز مصداق ظالم قرار گیرید بلکه همین که حضور ظالم را پذیرفتید و با وی همکاری دارید، یعنی به ترویج و توسعۀ ظلم، کمک میکنید؛ پس، بقای ظالم و دستگاه و ساختار و سازمان ظلم ظالم را پذیرفتهاید و به تثبیت آن یاری میدهید تا به سبب وجود آن، کار خیر کنید! 4. در این فرض، بقای اصلِ ظلم را خواستاریم، ولی این «اصل» را رها کرده و به دنبال چند امر «فرعی» رفته و به آن دلخوش خواهیم شد! 5. از سوی دیگر هنوز آن مقدمۀ استدلالی، نقض نشده که با ابزار و وسیلۀ ناحق نمیتوان به هدف حق و راستی، دست یافت. 6. پس همین که پذیرفتیم در فرض دو، با ظالم همکاری میکنیم، حتی بهصورت غیرمستقیم، عقلاً و شرعا ًجایز نیست. 7. فرض دو به معنای استفادۀ از ابزاری ناحق و باطل است، در حالی که میخواهید با چنین اسبابی، چند کار خیر فرعی انجام دهید!مانند فردی که (از طرفی) به تأمین هزینهها و امکانات کاروان جنایتکاران داعشی میپردازد، هرچند دست خودش بهصورت مستقیم به خون بیگناهان آلوده نیست، ولی با چنین کاروان سیاه پرچم و سیاهدلی در کشتار مردمان مظلوم، همراه میشود و پس از سلاخی وحشیانۀ زن و مرد و کودکان، درصدد برمیآید تا تحت پوشش چنین حمایت و چنان پولهایی، مثلا مسجدی بسازد تا مسلمین در آن عبادت کنند! 8. نکتۀ دیگر آنکه پرداختن به امور جزئی فرعی و به ظاهر حقنما، طبیعتاً انسان را از اقدام اصلی برای خروج از یاری در دستگاه ظالم، دور میکند و در نتیجه، سرگرم کار فرعی شده در حالی که امر اصلی را رها کرده است. 9. در هر حال، در فرض دو، در افعال ظالمانه مشارکت داریم، هرچند غیر مستقیم؛ و از این رو چنین شخصی در افعال ظالمانه شرکت دارد. 10. اما اصل «حُسن یاری به همنوع» نیز در برابر اصل «تقدّم اصل بر فرع» و همچنین اصل «دوری از مشارکت در ظلم ظالم»، تاب مقاومت ندارد.یعنی در مطالعات معرفتشناختی، اصول حاکم و محکوم مطرح است و این ساختار روشی، قواعد خاص خودش را ایجاب میکند. 11. تردیدی نیست که حُسن یاری به دیگران پسندیده است، اما به شرط اینکه چنین یاریای، سبب یاری به ظلم بزرگتری به همین همنوعان نشود و به شرط آنکه این یاری، به منع یاریهای مهمتری نینجامد؛ زیرا هنگامی که (اصولاً) ظالم، حاکم نباشد، یاری به همنوعان نیز بسیار بهتر صورت خواهد گرفت.