گرانیهای سرسامآور و بیتدبیری در اداره امور
طاهر اکوانیان ( روزنامهنگار)ظاهراً دیگر کار از جوک گفتن و حتی حرف زدن ساده و آرام در مورد گرانیها گذشته است و به نقطهای رسیدهایم که دولت باید تکلیف خودش با مردم را بهصراحت روشن کند؛ دولتی که هر وقت آمده کاری انجام دهد وضع را وخیمتر از قبل کرده، به طوری که کاملا مشهود است یا شرایط از دستش در رفته یا هم دیگر برایش مهم نیست چه پیش میآید! دیگر نمیتوان به شنبه یا یکشنبهای دل بست و حرفهای رئیسجمهور را دلیلی برای گذر از وضعیت موجود دانست.
البته مدتها بود که از این شعارها و دلخوش کردنهای خالی عبور کرده بودیم، اما بههرحال مردم ناچارند به چیزی یا خبری خود را امیدوار نگهدارند و با خود میگویند حالا ببینیم چه میشود، چراکه کاری از دستشان برنمیآید.
از روزی که جهانگیری مسئول اعلام دلار 4200 تومانی شد تا این بار که او دوباره مامور مبارزه با گرانفروشی شده روزی نیست که شتاب گرانی سرسامآور اجناس دیده نشود و شرایط مرتب در حال بدتر شدن نباشد.
بااینوجود واقعاً معلوم نیست چرا دولتمردان با مردم روراست نیستند و از حجم فشارها و شعار کاسته نمیشود! واقعاً دولتیها چکار میکنند که انگار همهچیز به حال خود رهاشده است و در بازار ذرهای آرامش و قرار مشاهده نمیشود؟ اگر همین روزها سری به فروشگاههای بزرگ، بهخصوص زنجیرهای، بزنید خواهید دید که در لحظه اجناس در قفسهها جابهجا میشوند و قیمتها بالا و بالاتر میرود.
فروشندهها که بهصورت آنلاین در جریان قیمتها با کارخانهها قرار میگیرند بهراحتی دست به انبار کردن این جنسها میزنند و همینطور جلوی مشتری آنها را به مخفیگاهها منتقل میکنند. دولتیان هم نشستهاند و بیانیه میدهند و مصاحبه میکنند که حتماً اوضاع درست خواهد شد و معلوم نیست چطور و کی قرار است این شرایط بهبود پیدا کند. روند روبهرو رشد قیمت همهچیز بهخصوص در شهریورماه فزونی یافته و هر چه آقای روحانی وعده میدهد پایین نمیآید! آیا نباید تغییر رویهای در این مورد صورت گیرد و وعدهها جای خود را به هرچه غیر این است بدهد؟ چطور است که با هر صحبت و اظهارنظر رئیسجمهور قیمتها افزایش پیدا میکند؟ آیا جامعه حقیقت پشت این حرفهای بدون پشتوانه عملی را دریافته است و با هر بار جدیتر شدن شعارها قضیه معکوس میشود؟ افسار رهاشده قیمتها اگر همینطور ادامه داشته باشد شاید شرایط بهصف کشیدنها و هجوم به فروشگاهها هم کشیده شود و آنگاه دیگر موارد پیش میآید که فضا را برای ناامنی مهیا میکند.
پس به نظر میرسد باید اقدامی در جهت آرام کردن فضای اقتصادی که تابعی از فضای هیجانی سیاسی بیشتر داخلی و کمتر خارجی است، انجام گیرد.
مردمی که روزبهروز با کوچکتر شدن سفرهها و ناتوانی در خرید مایحتاج اولیه روبهرو میشوند، دیگر توان تحمل کشیدن این شرایط را ندارند و تا شب با آشفتگی به هر زحمتی میخوابند، صبح با سراسیمگی با خبرهای گران شدنهای نجومی از خواب ناآرام بلند میشوند، چگونه میتوانند به زندگی روزمره ادامه دهند و با چه توان و امیدی دوباره کارهای روزانه خود را از سر بگیرند، وقتی معلوم نیست روز بعد چه بر سر داراییشان خواهد آمد؟ حقیقت این است که باید دولت به ناتوانی در کنترل بازار اعتراف کند و راه دیگری را در پیش بگیرد؛ راهی که به دادن وعده و جلو انداختن جهانگیری منجر نشود؛ راهی که با سرکار گذاشتن دوباره ملت ادامه پیدا نکند؛ راهی که نگذارد سودجویان همیشگی و دلالان کمین کرده در این چندساله به مرادشان برسند؛ راهی که نسبتی با راهکارهای موجود نداشته باشد و به صحبتهای با نیشخند رئیس دولت و ارائه آمار از سوی نوبخت ختم نشود. بیشک این راهها از مسیر بیان بیپرده و مشکلات و حقایق پشت پرده نمیگذرد، اما بیان آنها با ادبیاتی جدید و در کمال شرمساری میتواند کورسوی امید را به دلهای مردم سرگردان و بهشدت ناراضی از این شرایط برگرداند.
البته مدتها بود که از این شعارها و دلخوش کردنهای خالی عبور کرده بودیم، اما بههرحال مردم ناچارند به چیزی یا خبری خود را امیدوار نگهدارند و با خود میگویند حالا ببینیم چه میشود، چراکه کاری از دستشان برنمیآید.
از روزی که جهانگیری مسئول اعلام دلار 4200 تومانی شد تا این بار که او دوباره مامور مبارزه با گرانفروشی شده روزی نیست که شتاب گرانی سرسامآور اجناس دیده نشود و شرایط مرتب در حال بدتر شدن نباشد.
بااینوجود واقعاً معلوم نیست چرا دولتمردان با مردم روراست نیستند و از حجم فشارها و شعار کاسته نمیشود! واقعاً دولتیها چکار میکنند که انگار همهچیز به حال خود رهاشده است و در بازار ذرهای آرامش و قرار مشاهده نمیشود؟ اگر همین روزها سری به فروشگاههای بزرگ، بهخصوص زنجیرهای، بزنید خواهید دید که در لحظه اجناس در قفسهها جابهجا میشوند و قیمتها بالا و بالاتر میرود.
فروشندهها که بهصورت آنلاین در جریان قیمتها با کارخانهها قرار میگیرند بهراحتی دست به انبار کردن این جنسها میزنند و همینطور جلوی مشتری آنها را به مخفیگاهها منتقل میکنند. دولتیان هم نشستهاند و بیانیه میدهند و مصاحبه میکنند که حتماً اوضاع درست خواهد شد و معلوم نیست چطور و کی قرار است این شرایط بهبود پیدا کند. روند روبهرو رشد قیمت همهچیز بهخصوص در شهریورماه فزونی یافته و هر چه آقای روحانی وعده میدهد پایین نمیآید! آیا نباید تغییر رویهای در این مورد صورت گیرد و وعدهها جای خود را به هرچه غیر این است بدهد؟ چطور است که با هر صحبت و اظهارنظر رئیسجمهور قیمتها افزایش پیدا میکند؟ آیا جامعه حقیقت پشت این حرفهای بدون پشتوانه عملی را دریافته است و با هر بار جدیتر شدن شعارها قضیه معکوس میشود؟ افسار رهاشده قیمتها اگر همینطور ادامه داشته باشد شاید شرایط بهصف کشیدنها و هجوم به فروشگاهها هم کشیده شود و آنگاه دیگر موارد پیش میآید که فضا را برای ناامنی مهیا میکند.
پس به نظر میرسد باید اقدامی در جهت آرام کردن فضای اقتصادی که تابعی از فضای هیجانی سیاسی بیشتر داخلی و کمتر خارجی است، انجام گیرد.
مردمی که روزبهروز با کوچکتر شدن سفرهها و ناتوانی در خرید مایحتاج اولیه روبهرو میشوند، دیگر توان تحمل کشیدن این شرایط را ندارند و تا شب با آشفتگی به هر زحمتی میخوابند، صبح با سراسیمگی با خبرهای گران شدنهای نجومی از خواب ناآرام بلند میشوند، چگونه میتوانند به زندگی روزمره ادامه دهند و با چه توان و امیدی دوباره کارهای روزانه خود را از سر بگیرند، وقتی معلوم نیست روز بعد چه بر سر داراییشان خواهد آمد؟ حقیقت این است که باید دولت به ناتوانی در کنترل بازار اعتراف کند و راه دیگری را در پیش بگیرد؛ راهی که به دادن وعده و جلو انداختن جهانگیری منجر نشود؛ راهی که با سرکار گذاشتن دوباره ملت ادامه پیدا نکند؛ راهی که نگذارد سودجویان همیشگی و دلالان کمین کرده در این چندساله به مرادشان برسند؛ راهی که نسبتی با راهکارهای موجود نداشته باشد و به صحبتهای با نیشخند رئیس دولت و ارائه آمار از سوی نوبخت ختم نشود. بیشک این راهها از مسیر بیان بیپرده و مشکلات و حقایق پشت پرده نمیگذرد، اما بیان آنها با ادبیاتی جدید و در کمال شرمساری میتواند کورسوی امید را به دلهای مردم سرگردان و بهشدت ناراضی از این شرایط برگرداند.