نگاهی به مواضع جنجالی مهدی نصیری در شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی
حجاب؛ التزام یا الزام؟
همدلی| چهارشنبه شب گذشته برنامه تلوبزیونی زاویه در شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی میزبان مناظرهای بیسابقه درباره «قانون الزام حجاب» بود.
مهدی نصیری به عنوان «پژوهشگر حوزه دین و سیاست» و مخالف «الزام حجاب» و حجتالاسلام حسین سوزنچی، دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع) بهعنوان موافق این الزام حضور داشت. آنچه در این برنامه مورد توجه بسیاری از فعالان سیاسی، رسانههای و فرهنگی قرار گرفت، بیان برخی از مواضع از سوی مهدی نصیری بود که در ادبیات رسمی رسانههای نظام پیش از این وجود نداشت. مخالفت با الزام حجاب و تایید تلویحی وجود اصطلاح حجاب اجباری در ادبیات سیاسی کشور. در این برنامه نصیری با تاکید بر اینکه الزام حجاب تا به حال نتیجه عکس داشته است، خواستار تجدیدنظر در این موضوع شد و سوزنچی نیز با تاکید بر اینکه حجاب نماد اسلامیت است، علت مخالفتها را «بد اجرا کردن قانون» دانست. آنچه در این گزارش مد نظر است مواضع مهدی نصیری است که از سوی برخی «بیسابقه» توصیف شده است که البته به نظر میرسد این توصیف درباره نصیری به کار نمیرود، بلکه بازتاب آن در رسانه اصلی نظام یعنی یکی از شبکههای تلویزیونی صداوسیما مورد نظر است.
به جهت کمبود فضا برای انتشار، تنها بخشهایی از مواضع مهدی نصیری که مورد توجه فضای عمومی قرار گرفته، به صورت خلاصه به شرح زیر است:
حجاب از مقوله التزام است، نه الزام
اجازه بدهید که من بحثم را با این حادثه تاریخی شروع کنم که اسدالله علم، وزیر دربار شاه چهل سال بعد از کشف حجاب رضاشاه یک سفر به شیراز و دانشگاه پهلوی میرود و در آنجا با پدیده عجیبی مواجه میشود و آن حضور تعدادی از دانشجویان با حجاب و بعضا با چادر بود. خیلی نگران میشود. ما چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پدیده «شلحجابی» یا بعضا گرایش به بیحجابی مواجه هستیم. و از این جهت نگران شدهایم. این نشان میدهد که مسئله حجاب از مقوله الزام نیست که بشود با الزام قانونی آن را محو کرد و از بین برد، کاری که رضاخان میخواست انجام دهد. و نه با این الزام میشود حجاب را حفظ و تثبیت کرد و گسترشش داد. حجاب از مقوله التزام و باور است، از مقوله امر قلبی است... تا به امروز اشتباه کردیم که این مسئله را ذیل خطوط قرمز بردیم.
الزام از عوامل تضعیف حجاب بوده است
یک دیدگاه میگوید حکومت دینی میتواند حجاب را الزام کند و دیدگاه دیگر نیز میگوید که ما در شریعت و فقه دلیلی برای الزام حجاب نداریم. من الان فرض میگیرم که دیدگاه امکان الزام حجاب صحیح باشد، اما اگر تجربه چهل ساله ما نشان داده باشد که این قانون الزام موفق نبوده است و به حفظ و تثبیت حجاب نینجامیده و خودش هم از عوامل تضعیف حجاب بوده آیا ما شرعا و عقلا میتوانیم این روند را ادامه دهیم؟ به نظر بنده نه، از منظر منطق عقلی و شرعی نمیشود ادامه داد. یک سری نکات دیگر نیز در زمینه دفاع از عدم الزام حجاب وجود دارد. دین یک منظومه است، وباید در عرصه فردی و اجتماعی منظومهای به آن نگاه کنیم. اگر اجزایی از دین برجسته شود و اجزایی از آن مغفول بماند، چه در حیطه دینداری فردی و چه در حیطه دینداری اجتماعی، امر درستی نیست و میتوانید تصویر ناقصالخلقهای از دین ارائه دهد، گاهی ممکن است تصویر یک هیولا از دین ارائه بدهد. ما وقتی این همه تاکید روی حجاب داریم و از اجزای دیگر دین در مقام عمل غاقل بودیم یا موفق نبودیم، خروجی این مسئله در ذهن جامعه همان دین ناقصالخلقه است. پس از این منظر نباید شما روی این موضوع اینقدر اصرار کنید.
باور به حجاب تضعیف شده
ما در صد سال اخیر انتقال گفتمانی داشتیم از سنت به مدرنیته. تجدد آمده و در شئون مختلف زندگی ما سیطره پیدا کرده است. از جمله تحولاتی که رخ داده است اینکه زن سنتی صد سال و دویست سال پیش تحولاتی در سبک زندگیاش و نگرشش رخ داده. از نتایج مجموعه این تحولات تضعیف باور به حجاب است و اهتمام به آن. این یک مانعی در برابر شما است و نمیتوان آن را نادیده گرفت و گفت اوضاع فرقی نکرده و ما به همان شدتی که نسبت به زن سنتی میتوانستیم انتظار التزام به حجاب را داشته باشیم، باید از زن مدرن هم به همان میزان توقع داشته باشیم.
پیامدهای اجتماعی الزام حجاب
اشکال بعدی که این الزام ایجاد کرده است ایجاد یک دو قطبی در جامعه ما در چهل سال اخیر است، دو قطبی با حجاب و کمججاب یا شلحجاب. و این دو قطبی آثار بسیار بد فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی داشته است. شاید ما کمتر منکری به اندازه منکر دو قطبی از منظر آیات و روایت میتوانیم داشته باشیم. یعنی آیه مشهود امر به معروف و نهی از منکر در بین دو آیه مطرح شده که اولی توصیه به وحدت میکند و بعدی نیز پرهیز از تفرق میدهد. یعنی مثلا اگر عمل امر به معروف و نهی از منکر منجر به دو قطبی شدن جامعه شود، همچون مسئله حجاب، کاملا خلاف آیات قرآن عمل میکنید. این مسئله منجر به یک منکر بزرگ شده است که همان دو قطبی شدن جامعه است.
برخی متدینها هم معترضاند
یکی از چالشهای رفع الزام حجاب اعتراضی است که اقشار متدینتر و سنتیتربه این مسئله دارند که حق هم دارند و از موضع صداقت است اما باید با آنها صحبت کنیم و توضیح دهیم و مشکلات این الزام را برایشان تبیین کنیم تا آنها نیز به رفع الزام رضایت بدهند... همین امروز به طور اتفاقی یک خانم که از آشنایان ما است و محجبه و چادریست به من زنگ زد، گفت در یکی از بیمارستانهای تهران که برای یکی از نهادها است – من اسم نمیآورم – من با این صحنه مواجه شدم که خانم بیمار با حجاب شرعی کامل مانتو و روسری و ماسک مراجعه میکند به بیمارستان، یک خانم چادری در برابر در بیمارستان ایستاده، ابتدا به او میگوید اولا آرایش داری، باید آرایشت را پاک کنی و ثانیا باید چادر بپوشی تا بیایی داخل. این خانم محجبه و چادری که شاهد این ماجرا بود با نفرت از این ماجرا حرف میزد. یعنی اینقدر اثر سوئی روی این خانم چادری گذاشته بود که میگفت چرا باید این بیمارستان با این خانم این برخورد اهانتآمیز و تحقیرآمیز را داشته باشد؟ ببینید این دوقطبیها به کجا انجامیده…
این مواجهه با حجاب تاثیر مثبتی نداشته
ما هم بر اساس مبانی قرآنی، هم سنت معتبر و هم سیره اهل بیت(ع) چنین اصلی نداریم که احکام الهی را به هر قیمت و با هر نتیجهای باید اجرا کرد. این تلقی که بعضی دارند که ما مامور به تکلیفیم و نه به نتیجه، مبنای عقلی و دینی ندارد. ما نتیجه کارمان را در هر عرصه در مقام حکمرانی باید ببینیم. این نحوه مواجههای که با حجاب از پس از انقلاب تا به امروز در پیش گرفتیم که این فریضه الهی است و باید تثبیت و گسترشش دهیم تاثیر مثبتی نداشته و بعضا تاثیر معکوسی داشته است. ما از سال ۷۳ به این طرف نظرسنجیهای بسیاری نشان میدهد که سالی بین یک تا دو درصد افت حجاب داریم و این محسوس هم است. میانگین عدم رعایت حجاب شرعی در کشور ما هفتاد درصد است. و سیر نزولی رعایت حجاب را هم شاهدیم. یکی از دوستان من که سالها در ترکیه بوده نقل میکرد که ما ظرف یک دهه اخیر در ترکیه با این پدیده مواجه هستیم که مادربزرگ بیحجاب، دختر نیمهحجاب و نوه با حجاب کامل. این معادله در جامعه ما دارد عکس میشود؛ مادربزرگ با حجاب کامل، دختر با حجاب نیمه و نوه بیحجاب ما با چنین پدیدهای مواجه هستیم.
الزام به حجاب منشأ درگیریهای زیادی شده
جالب این است که همه با حجابهای ما هم قائل به این نیستند که باید حجاب الزامی باشد. من فکر میکنم که آمار قابل توجهی از محجبههای چادری ما معترض هستند به این نحوه مواجهه با حجاب. الزام به حجاب پیامدهای مثبتی نداشته است. منشأ درگیریهای زیادی شده، الان همه دانشگاههای ما مشکل دارند که با مسئله حجاب چه کار کنند؟ مامور انتظامات میگذارند و برخورد میکنند و تذکر میدهند و بحث پیش میآید. صحنههای متعددی در خیابانها دیدید درباره برخورد گشت ارشاد، صحنههایی است که فطرت آدمی نمیپذیرد که یک مواجهه این طوری با خانمی که حجاب را رعایت نکرده بشود و مامور او را به زور وارد ماشین میکند و آن خانم جیغ میزند و فریاد میکشد.
این نوع دینورزی، ناقص است
برای همه این سوال پیش میآید که اگر نماد اسلامیت و اسلامگرایی رعایت حجاب است، چرا جامعه شما با افت مستمر حجاب مواجه است؟ خودِ این موضوع چه چالش و مسئلهای ایجاد میکند. کل دستاورد شما را میتواند زیر سوال ببرد. آیا نباید محصول این اصرار برای الزام حجاب محصول نتیجهبخشی داشته باشد و اثر عینی آن را ببینیم؟ منظومهای دیدن دین را که عرض کردم نکته خیلی مهمی است، یک مثال میزنم اگر در حال حرکت در خیابانی در تهران باشیم اگر ببینیم یک دختر ۱۲سالهای خم شده توی سطل زباله و دارد رزق و روزی خود را از آنجا در میآورد اتفاق ویژهای برای خیلی از ما که قائل به الزام به حجاب هستند نمیافتد. اگر همین دختر ۱۲ساله در جای دیگری حجابش را بردارد میشود مسئلهای جدی. اگر یک ویدئویی هم بگیرد و صد متر راه برود میشود یک مسئله اساسی. این نوع دینورزی عاقلانه نیست. این نوع دینورزی شرعی هم نیست. یک نوع دینورزی ناقص و غیرعقلانی که اهمها را فراموش میکند، اصول را فراموش و ضایع میکند.
دربرابر سقط جنین و طلاق بیتفاوتیم
طبق آمار روزی هزار سقط جنین در جامعه ما میشود. اگر فرض بگیریم در یک شهری هزار خانم با هم تبانی کنند حجابشان را بردارند، این یک بمب خبری خواهد شد و همه بسیج میشوند برای مقابله با آن، ما در برابر هزار سقط در روز چه واکنشی داریم؟ در مقابل پانصد طلاق در روز چه واکنشی داریم؟ در برابر فروپاشی اصل خانواده در این اجتماع چه مواجههای داریم؟