اجلاس دوحه و دستاوردهای آن
دکتر سیفالرضا شهابی ( کارشناس سیاسی )بعد از حمله اعضای القاعده به برجهای دو قلو در نیویورک در سپتامبر سال ۲۰۰۱ و در پی آن حمله آمریکا به افغانستان و اشغال نظامی این کشور و سقوط حکومت طالبان در افغانستان و متعاقب آن شروع مخالفت طالبان با حضور نظامی آمریکا در افغانستان، کمتر سیاستمداری تصور میکرد بعد از ۱۹ سال، طالبان در سایه خشونتی که در این دو دهه از خود بروز دادند، در کنار نمایندگان دولت کابل که طالبان آنها را نمایندگان آمریکا میدانستند در شهر دوحه کشور قطر بنشینند و در حضور وزیر خارجه تندرو و محافظهکار ایالات متحده در باره صلح به مذاکره بپردازند. از سال ۲۰۰۱ دو جبهه در افغانستان شکل گرفت که عبارتند از: جبهه طالبان و جبهه دولت کابل که مورد حمایت آمریکا و همپیمانانش در حمله به افغانستان است . این دو جبهه در سالهای اخیر با برخوردهای نظامی در پی حذف فیزیکی یکدیگر بر آمدند و به چیزی کمتر از حذف نمیاندیشیدند . جنگ ۱۹ساله همراه با تحولات بینالمللی و منطقهای برای هر دو جبهه و حامیانشان ثابت کرد حذف هر جبهه با توجه به ریشههای قومی، قبیلهای، اقلیمی، حزبی و....که هر کدام دارند، امکانپذیر نیست و ادامه درگیریهای خونین، دستاوردی ملموس برای آنها مخصوصا طالبان در پی نخواهد داشت؛ از اینرو، تصمیم گرفتند بهتدریج درهای مذاکره را بگشایند تا اگر حذف فیزیکی ممکن نیست، لااقل در اداره و مدیریت کشور نقشی داشته باشند و دیدگاهها و دستاوردهایشان را حفظ و در جامعه سنتی افغانستان حاکم کنند. از سوی دیگر دولت کابل نیز به این واقعیت پی برد که با توجه به شعارهای تبلیغاتی که ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ مبنی بر خروج یا کاهش نیروهای نظامیاش داده و امکان دارد در دوران تبلیغات انتخاباتیاش در سال ۲۰۲۰ در پی تحقق آن شعارها بر آید، به نفعش است تا با حفظ برتری در مدیریت کشور، با طالبان به مذاکره روی آورد.
از مدتها قبل، با میانجیگیری قطر، که روابط حسنهای با هر دو جبهه دارد، مذاکراتی شروع شد...
و در فرایند مذاکرات که همراه با نشیب و فرازها بود، به جایی رسید که در این روزها دوحه محل نشست رودرروی دو جبهه مخالف و متضاد و با حضور «مایک پمپئو» باشد.
در اجلاس دوحه، دو کشور قطر و آمریکا و دو جبهه داخلی افغانستان در حال کسب وجهه و قدرت هستند که میتوان آن را ذیل چهار بخش تبیین کرد:
۱- قطر به عنوان کشور محل اجلاس و میانجی، در مقابل پنج کشور دیگر شورای همکاری خلیج فارس که او را بایکوت کردند، عرض اندام میکند و قدرتش را در جهت برقراری صلح و دوستی و خاتمه جنگ ۱۹ساله داخلی در افغانستان نشان میدهد.
۲- آمریکا؛ در اوج تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، واشنگتن با اعزام وزیر خارجهاش به اجلاس دوحه و سخنرانی پمپئو در اجلاس به عنوان یکی از دستاوردهای دیپلماسی آمریکا استفاده تبلیغاتی خواهد کرد .
۳- دولت کابل هم میداند از این به بعد، حمایت آمریکا از آنها به اندازه ۱۹سال اخیر نخواهد بود و بهتر است به جای فرصتسوزی فرصتسازی کند و تفنگهای طالبان را از فشنگ خالی سازد و در صورت امکان سهمی از حاکمیت را با آنها تقسیم کند تا شاید جنگ داخلی کاهش یابد یا به صورت خوشبینانه به پایان رسد.
۴-طالبان هم بعد از ۱۹سال خستگی و فرسودگی از جنگ، گویا دریافتند باید از شرایطی که در آن قرار گرفتند برای مشارکت در قدرت استفاده ببرند، حتی به بهای یک گام عقب گذاشتن تا فردا بتوانند دو گام به جلو بر دارند .
کلام آخر، اگر چه بین دیدگاههای محافظهکارانه و سنتی طالبان با دولت کابل تفاوت زیادی وجود دارد، ولیکن قابل کتمان نیست همین قدر که نمایندگان دو جبهه بعد از آن همه جنگ و درگیری پذیرفتند روبهروی هم بنشینند، دستاورد بزرگی است که بالاخره دیر یا زود در نقطهای به تلاقی خواهند رسید.
از مدتها قبل، با میانجیگیری قطر، که روابط حسنهای با هر دو جبهه دارد، مذاکراتی شروع شد...
و در فرایند مذاکرات که همراه با نشیب و فرازها بود، به جایی رسید که در این روزها دوحه محل نشست رودرروی دو جبهه مخالف و متضاد و با حضور «مایک پمپئو» باشد.
در اجلاس دوحه، دو کشور قطر و آمریکا و دو جبهه داخلی افغانستان در حال کسب وجهه و قدرت هستند که میتوان آن را ذیل چهار بخش تبیین کرد:
۱- قطر به عنوان کشور محل اجلاس و میانجی، در مقابل پنج کشور دیگر شورای همکاری خلیج فارس که او را بایکوت کردند، عرض اندام میکند و قدرتش را در جهت برقراری صلح و دوستی و خاتمه جنگ ۱۹ساله داخلی در افغانستان نشان میدهد.
۲- آمریکا؛ در اوج تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، واشنگتن با اعزام وزیر خارجهاش به اجلاس دوحه و سخنرانی پمپئو در اجلاس به عنوان یکی از دستاوردهای دیپلماسی آمریکا استفاده تبلیغاتی خواهد کرد .
۳- دولت کابل هم میداند از این به بعد، حمایت آمریکا از آنها به اندازه ۱۹سال اخیر نخواهد بود و بهتر است به جای فرصتسوزی فرصتسازی کند و تفنگهای طالبان را از فشنگ خالی سازد و در صورت امکان سهمی از حاکمیت را با آنها تقسیم کند تا شاید جنگ داخلی کاهش یابد یا به صورت خوشبینانه به پایان رسد.
۴-طالبان هم بعد از ۱۹سال خستگی و فرسودگی از جنگ، گویا دریافتند باید از شرایطی که در آن قرار گرفتند برای مشارکت در قدرت استفاده ببرند، حتی به بهای یک گام عقب گذاشتن تا فردا بتوانند دو گام به جلو بر دارند .
کلام آخر، اگر چه بین دیدگاههای محافظهکارانه و سنتی طالبان با دولت کابل تفاوت زیادی وجود دارد، ولیکن قابل کتمان نیست همین قدر که نمایندگان دو جبهه بعد از آن همه جنگ و درگیری پذیرفتند روبهروی هم بنشینند، دستاورد بزرگی است که بالاخره دیر یا زود در نقطهای به تلاقی خواهند رسید.