بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید





جمهوری اسلامی و طوفان مدرنیسم

حسن جعفریانی (عضو هیات علمی دانشگاه)
اسلاونکا دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» می‎‌نویسد:«این خوراک ماست، عادت داریم با هر وعده قدری سیاست بیندازیم بالا. ...شاید (مردم) بتوانند بدون کتاب و اطلاعات سر کنند، اما بی‌‎‌سیاست اموراتشان نمی‌‎‌گذرد.» این جمله از دراکولیچ شباهت بسیاری با زندگی این روزهای ما ایرانیان دارد. در روزگار ملتهب جامعه ایرانی کمتر کسی را می‎‌توان یافت که همراه با صبحانه کمی سیاست میل نکند. ایرانیان ناچارند با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشند و راه گریزی از آن نیست. سیاست تبدیل به فراسیستم شده، چتر خویش را بسیار گسترانیده و بر همه ابعاد زندگی ما اثرگذاشته است، به گونه‌ای ‎‌که حتی طعم کره صبحانه‌مان آغشته به سیاست است. علم تجارب انباشته و سازمان یافته بشر در طول تاریخ است که قابلیت تعمیم دارد. این مقاله در پناه علم، و با الهام از ماکس وبر درد و درمان معضلات کنونی جامعه را مقاومت فراسیستم سیاسی در برابر طوفان سهمگین مدرنیسم می‎‌داند. ماکس وبر، اگر چه در کشور ما چندان محبوب نیست و اگر چه فردی چون سعید حجاریان در اعترافات تلویزیونی سال 1388 از وی اعلام برائت کرد، اما گزاره‌‌ها‎‌ی علمی را فقط علم می‎‌تواند رد کند. هیج دادگاهی نمی‌‎‌تواند نفی کننده گزاره‌‌ها‎‌ی علمی باشد، چنانکه نفی نظریه گالیله توسط دادگاه مسیحیت باعث مسطح شدن زمین نشد. تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی نشان می‎‌دهد سیر حرکت تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ما بیش از هر نظریه‌‌‌ای‎‌، به نظریه ماکس وبر شباهت دارد.
شباهت آنقدر زیاد است که گویی ماکس وبر در چهل سال بعد از انقلاب در ایران زندگی می‌کرده است و همه اتفاقات بعد از انقلاب ایران، از لحظه ورود حضرت امام به تهران تا امروز را مشاهده کرده است. اگر نمی‌دانستیم که او در 21 آوریل 1864 متولد و در 14ژوئن 1920 از دنیا رفته است، باورمان نمی‌شد که نظریه‌‌‌‌اش ‎‌را از روی تاریخ انقلاب ما کپی نکرده باشد. وبر در نظریه عقلایی و قانونی خود مراحل تحول در نظام‌‌ها‎‌ی ‌حکمرانی را سه مرحله می‎‌داند که عبارتند از: دوره فرهمندی، دوره سنت و دوره عقل و قانون. این مقاله معتقد است اصطکاک‌‌ها‎‌ی مختلف داخلی و خارجی کنونی که باعث شده است همگان در انتظار اتفاق معلق بمانند ناشی از مقاومت در راه پذیرش دوره سوم یعنی حاکمیت عقل و قانون است. در حالی که راه نجات کشور فراهم شدن الزامات ورود به دوران آرمانی عقلانیت و قانون‌مداری از سوی نظام سیاسی است. وبر در مورد دوره اول معتقد است مبنای مشروعیت نظام‌های سیاسی‌ای ‎‌که یک رهبر کاریزما بنا نهاده است، ویژگی‌‌ها‎‌ی فرهمندی بنیانگذار آن سیستم است. ویژگی‌‌ها‎‌ی خاص و برجسته شخصیتی و فردی امام خمینی(ره) در کشور در اوائل انقلاب کارساز است و مردم به دلیل اعتمادی که به این ویژگی‌‌ها‎‌ دارند، از وی تبعیت می‌کنند. رابطه بین رهبر(امام) و پیروان آنقدر عاطفی و عاشقانه است که پیروان فراتر از تبعیت، تصویر ایشان را در ماه می‌بینند. بر همین مبنا دوران پرتلاطم اول انقلاب تا پایان جنگ را همه گوش به فرمان امام بودند و هر زمان نیاز به حضور در جبهه‌‌ها‎‌ بود مردم(پیروان) به اشاره ایشان، فرزندان خود را راهی جبهه‌‌ها‎‌ می‎‌کردند. این مرحله، مرحله اول از نظریه وبر است که در آن سیستم تحت فرمان رهبر فرهمند، یکپارچه و هدفمند عمل می‎‌کند و بین خرده‌سیستم‌‌ها‎‌ی مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هماهنگی وجود دارد. کشور در آن دوران با وجود سایه سنگین جنگ، تقریبا هیچ یک از مسائل امروز را در حوزه اجتماعی، اقتصادی و... نداشت. تاریخ در این زمینه گواه است.دوره فوق برای یک نظام سیاسی نوپدید، دوره‌ای ‎‌ایده‌آل است، ولی نکته کلیدی این است که انسان‌ها فانی هستند و این قاعده مشمول رهبر کاریزماتیک نیز می‎‌شود. با رحلت امام، نظام جمهوری اسلامی از دوره فرهمندی عبور کرده است. به‌زعم وبر بلافاصله پس از مرگ کاریزما، دوره جدیدی شروع می‌شود. در این دوران افراد و گروه‌های سیاسی از طریق تمسک به آرمان‌های رهبر کاریزما (امام و بنیانگذار سیستم) به دنبال مشروعیت هستند. در این دوره هر چقدر افراد شبیه‌تر به رهبر کاریزمای متوفی باشند، بیشتر مقبول هستند. مبنای مشروعیت در این دوره شباهت به رهبری کاریزما است و نظام سیاسی بر این مبنا ادامه حیات می‎‌دهد. به زعم وبر با گذشت زمان خرده‌سیستم‌‌ها‎‌ی غیرسیاسی (اجتماعی و فرهنگی و...)راه خویش را رفته‌رفته جدا می‌کنند و در سیستم سیاسی نیز به مرور زمان تمسک به رهبر قبلی و ارزش‌‌ها‎‌ی بنیانگذار برای کسب مشروعیت باعث اختلاف نظر می‌شود، زیرا گروه‌هایی ظاهر می‎‌شوند که برای دسترسی به قدرت با تمسک به همان ویژگی‌‌ها‎‌، خود را محور قدرت معرفی کرده و دیگران را به دوری از آرمان‌های اولیه متهم می‌کنند؛ این اختلافات تشدید شده و باعث ناکارآمدی و سرآمدن دوره سنت می‎‌شود. تقسیم شدن گروه‌های سیاسی در کشور به دو جبهه یعنی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان در همین چهارچوب قابل توجیه است. این گروه‌ها در زمان رهبر کاریزما قابل تفکیک از هم نبودند. هر دو جناح اصلی معتقدند که پیرو خط امام هستند، محل اختلاف آنجاست که هر گروه دیگری را به انحراف از آرمان‌های اولیه متهم می‎‌کند. ماکس وبر معتقد است این نزاع بر سر مشروعیت دادن به گروه خودی و سلب مشروعیت از غیرخودی رفته‌رفته تبدیل به جنگ قدرت می‎‌شود و گروه‌‌ها‎‌ نسبت به یکدیگر احساس خطر می‎‌کنند و هر کدام احساس می‌کند دیگری به دنبال حذف و کم‌رنگ کردن آرمان‌های رهبری کاریزمای اولیه است، لذا جنگ قدرت روش‌‌ها‎‌ی سخت خود را نشان می‌دهد و هر گروه برای حذف دیگری از هیچ چیزی فروگذار نمی‌‎‌کند. حوادث سال 1388 بر این مبنا قابل پیش‌بینی بود. این سال نقطه عطفی است که نشان می‎‌دهد مبنای مشروعیت سیستم سیاسی در حال تغییر است. به عقیده وبر جنگ قدرت باعث ناکارآمدی شده و گسست بین خرده‌سیستم‌‌ها‎‌ی غیرسیاسی و نظام سیاسی را به دنبال دارد؛ زیرا مردم از جدال قدرت و برجسته بودن سیاست و قدرت خسته می‎‌شوند و از همه گروه‌ها بیزاری می‌جویند؛ حوادث سال‌های 1396 و 1398 و به‌ویژه شعار معروف «اصلاح‌طلب-اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» نشانه پایان دوران سنت است، اگر چه پایان کار نیست. بر مبنای مدل وبر در این مرحله مردم به این نتیجه می‎‌رسند که مهم نیست کدام گروه پیرو خط رهبر کاریزمای راحل است، مهم این است کدام گروه منطبق بر عقل و قانون رفتار می‎‌کند. خستگی ناشی از جنگ قدرت، خستگی مبارکی است، زیرا دوران روشن و امیدبخش عقل و قانون ظاهر می‎‌شود. مرحله‌ای ‎‌که وبر به آن اتوپیا (مدینه فاضله یا آرمانشهر) می‎‌گوید. در این دوران مردم از کسانی تبعیت می‌کنند رفتار عقلانی داشته باشند و قانونی عمل کنند. عقل در تعریف ماکس وبر به معنی علمی بودن تصمیمات و قانون به معنای ارجحیت منافع ملی بر سایر منافع است. مرور اتفاقات چند سال گذشته نشان می‎‌دهد چه مطلوب ما باشد و چه نباشد، خرده‌نظام اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران وارد دوران عقل و قانون شده است. توسعه دانشگاه‌ها، مدارس، اینترنت، شبکه‌‌ها‎‌ی اجتماعی، روزنامه‌‌ها‎‌ و... آگاهی عمومی را به بار آورده است و اذهان تشنه آگاهی را چیزی جز کهنه شراب عقل و قانون سیراب نمی‌‎‌کند. برای کارآمدی سیستم‌‌ها‎‌ باید با هم هماهنگ باشند. بازگشت خرده‌سیستم‌‌ها‎‌ی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی به دوران سنت و قبل از آن محال است؛ لذا چاره‌ای ‎‌جز این نیست که نظام سیاسی، که تبدیل به فراسیستم شده، خود را با سایر سیستم‌‌ها‎‌ و ارزش‌‌ها‎‌ی دوره عقلایی و قانونی هماهنگ کند و دوره جدید را به رسمیت بشناسد. اکنون زمان تغییرات اساسی در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی فرارسیده است و حکومت باید گزاره‌‌ها‎‌ی علمی و قانونی را بر همه چیز ارجح بدارد. حکومت باید بپذیرد که خرده‌سیستم‌‌ها‎‌ی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مبتنی بر ارزش‌‌ها‎‌ی مدرنیسم حرکت کرده و طالب عقلانیت(علم) و قانون(منافع عمومی) هستند و اگر نظام سیاسی به دنبال مشروعیت و تبعیت مردم است، راه گریزی جزء بر صدر نهادن عقل و قانون وجود ندارد. در این دوران رفتارها، عملکرد‌‌ها‎‌، تصمیمات، شعارها، اگر با سنجه علم و منافع عمومی میزان نباشند، مورد پذیرش مردم(سایر سیستم‌‌ها‎‌) قرار نمی‌‎‌گیرند. لذاست که فارغ از گرایشات سیاسی، متواضعانه، فروتنانه و برادرانه به زبان علم رو به جمهوری اسلامی باید گفت: از منظر علم این گزاره که «هر سیستمی که تغییر نکند، می‌میرد» با گزاره «آب مایع است و جامد نیست» به یک اندازه شفاف و ابطال‌ناپذیر هستند. در جهان علم کار باید به کاردان‌‌ها‎‌ سپرده شود و افراد بر اساس کاردانی باید به کار گمارده شوند، زیرا از منظر عالمان، بهترین نقاش، قطعا بهترین آهنگر نیست. بر مبنای علم و قانون واضح است که آب در 100درجه سانتی‌گراد و در فشار مشخص به جوش می‌آید، بر همان مبنا واضح است فشارهای (خواسته و یا ناخواسته) مداوم و بی‌‎‌امان بر مردم از جهات مختلف باعث جوش آمدن جامعه و ظهور جنبش‌‌ها‎‌ی براندازانه مدنی می‎‌شود. علم اثبات کرده است اقتصاد دولتی ناکارآمد بوده و دولت نمی‌‎‌تواند با دستور قیمت‌‌ها‎‌ را کنترل کند. همانگونه که اثبات کرده، قیمت نقطه تعادلی عرضه و تقاضا است و همان‌گونه که اثبات کرده زمین گرد است. علم اثبات کرده است E=MC2 بر اساس همین قاعده اثبات کرده است اختیار و مسئولیت باید با هم برابر باشند و افراد به میزانی که دارای اختیار هستند به همان میزان باید پاسخگو باشند. علم اثبات کرده است که معده وظیفه هضم غذا و قلب وسیله پمپاژ خون را در سیستم بدن به عهده دارند و هیچ یک نمی‌‎‌تواند کار دیگری را انجام دهد؛ بر مبنای همین منطق یعنی علم سیستم‌‌ها‎‌، نظامیان باید به کار نظامی برگردند و در سایر امور کشور را به سایرین بسپارند.
به زبان علم و در جهان مدرن خواسته‌‌ها‎‌ی مردم یعنی رفاه، امنیت، آزادی و... علاوه بر ‌‌‌‌این‌که‎‌ خواسته‌‌ها‎‌ی مشروعی هستند، تلاش و مبارزه برای به‌دست آوردن آنها نیز مشروع است؛ زیرا در جهان علم و پارادایم مدرن بدیهی است که مردم در قرن21 می‌خواهند متناسب با ظرفیت‌های داخلی از رفاه بهره‌مند باشند، خودروی لوکس سوار شوند، آزادی داشته باشند، اینترنت و ماهواره و شبکه‌‌ها‎‌ی ارتباطی آزاد داشته باشند. در جهان علم خرید خودرو و بنزین بر مبنای دلار و دریافت حقوق بر مبنای ریال قابل پذیرش نیست. به باور علم از آنجا که چهل سالگی نونهالی نیست و درخت چهل ساله درختی بارور است، به همان باور و بر مبنای همان منطق مردم دیگر انتظار ندارند دولتمردان و نظام سیاسی میوه‌دهی و چشیدن طعم میوه را به آینده و بعضا به جهان آخرت حواله دهند.
به باور علم از آنجا که در جهان هیچ چیزی ثابت و باقی نیست، حتی سنگ نیز به مرور زمان تغییر می‌کند، به همان باور حکومت‌ها باید خود را متناسب با خواست مردم تغییر دهند. به باور علم و قانون طبیعت نمی‌‌توان در جنگ بود و میوه صلح چید؛ زیرا بوته لوبیا موز نمی‌‎‌دهد.
برادرانه باید گفت زبان عقل و قانون این‌گونه است و این‌گونه دیالوگ می‌کند. طوفان مدرنیسم همه جهان را در نوردیده و در کشور ما خرده‌نظام‌‌ها‎‌ی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تغییر داده است و اکنون نوبت فرانظام سیاست است. دوران عقل و قانون مدینه فاضله و خواسته مشروع جامعه است، اگر به این الزامات تن ندهیم از بهشت آرمانی به زمین ناکامی فرو می‎‌غلتیم، زیرا ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ....